eitaa logo
‌ ‌💏💞 ‌ᶫᵒoᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️💍 ‌ ‌
7.4هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
21.9هزار ویدیو
269 فایل
in the name of 🧡✨ 𝗕𝗲 𝘁𝗵𝗲 𝗼𝗻𝗲 𝘆𝗼𝘂 𝗹𝗶𝗸𝗲 𝘁𝗼 𝗯𝗲 🌱🌸 هَمون آدَمی باش که دلت میخواد باشی..! 🌻💨 śtârt:⁰⁰.⁰².¹² تعرفه تبلیغات😎🤗👇 https://eitaa.com/joinchat/3202613328Cabd56e4eba
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
زن زيبارويى به عقد زاهدى در آمد... زاهد قانع بود و زن کم تحمل و تجمل گرا...! بالاخره صبر زن سر آمد و با عصبانيت گفت: من طلا و زيور آلات ميخام... من آغوش گاه و بى گاه ميخام... حالا كه به خواسته هاى من اهميت نمى دهی ارایش میکنم و به كوچه و خيابان ميروم تا همه من رو ببينند!! مردِ زاهد در آرامش خاصى در خانه را باز كرد و به او گفت: برو هرجا دلت خواست... در کوچه پسری زن را دید و...👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
زن زيبارويى به عقد زاهدى در آمد... زاهد قانع بود و زن کم تحمل و تجمل گرا...! بالاخره صبر زن سر آمد و با عصبانيت گفت: من طلا و زيور آلات ميخام... من آغوش گاه و بى گاه ميخام... حالا كه به خواسته هاى من اهميت نمى دهی ارایش میکنم و به كوچه و خيابان ميروم تا همه من رو ببينند!! مردِ زاهد در آرامش خاصى در خانه را باز كرد و به او گفت: برو هرجا دلت خواست... در کوچه پسری زن را دید و...👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
زن زيبارويى به عقد زاهدى در آمد... زاهد قانع بود و زن کم تحمل و تجمل گرا...! بالاخره صبر زن سر آمد و با عصبانيت گفت: من طلا و زيور آلات ميخام... من آغوش گاه و بى گاه ميخام... حالا كه به خواسته هاى من اهميت نمى دهی ارایش میکنم و به كوچه و خيابان ميروم تا همه من رو ببينند!! مردِ زاهد در آرامش خاصى در خانه را باز كرد و به او گفت: برو هرجا دلت خواست... در کوچه پسری زن را دید و...👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
زن زيبارويى به عقد زاهدى در آمد... زاهد قانع بود و زن کم تحمل و تجمل گرا...! بالاخره صبر زن سر آمد و با عصبانيت گفت: من طلا و زيور آلات ميخام... من آغوش گاه و بى گاه ميخام... حالا كه به خواسته هاى من اهميت نمى دهی ارایش میکنم و به كوچه و خيابان ميروم تا همه من رو ببينند!! مردِ زاهد در آرامش خاصى در خانه را باز كرد و به او گفت: برو هرجا دلت خواست... در کوچه پسری زن را دید و...👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
زن زيبارويى به عقد زاهدى در آمد... زاهد قانع بود و زن کم تحمل و تجمل گرا...! بالاخره صبر زن سر آمد و با عصبانيت گفت: من طلا و زيور آلات ميخام... من آغوش گاه و بى گاه ميخام... حالا كه به خواسته هاى من اهميت نمى دهی ارایش میکنم و به كوچه و خيابان ميروم تا همه من رو ببينند!! مردِ زاهد در آرامش خاصى در خانه را باز كرد و به او گفت: برو هرجا دلت خواست... در کوچه پسری زن را دید و...👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675