eitaa logo
لبخند قلم
44.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
35 فایل
✅️ تاملات،روزنوشت ها و طپش‌های قلم یک بیش فعال فرهنگی و سیاسی 💝آفرینش‌های ادبی 💘طنزیمات روزانه 🌻داستان‌کوتاه، نقد و معرفی کتاب ✍لبخند بزنꔷ͜ꔷ تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/2868052115C70ed414940 💌 ارتباط ؛ @Hani10100200
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از یک کتاب افسوس می خورم که سیمای_محمد برای مردم غرب فقط تصویری باشد که کتاب «سلمان رشدی» ارائه می دهد . حتی اگر می فهمیدم که هدف رشدی از این داستان چه بوده است ، باز هم بیان حقایق مربوط به سیمای واقعی محمد برایم بسیار مهم می بود ، زیرا محمد را یکی از نوادر تاریخ بشریت یافته بودم . 📚 زندگی نامه پیامبر اسلام - کارن آرمسترانگ - ص۱۲ @Nabzghalam
لا تَأخُذُه سِنَه وَ لا نَوم چه خوب است که تو همیشه بیداری و همه مخلوقاتت خواب خفته را خفته کی کند بیدار... @Nabzghalam
منطق الطیر ترین مغلطه ی مطلق من منطقت منتقم منطقه عشق من است @Nabzghalam
+ چرا اینقدر مشتاق به نوشتن هستی؟ - این یه روشیه که مسائل رو باهاش زنده نگه داریم. چیزهایی که قراره در نهایت نابود و فراموش بشن اونوقت تا ابد زنده میمونن! @Nabzghalam0
افزایش قدرت دیدن و شنیدن یکی از فواید خاطره نویسی افزایش قدرت دیدن و شنیدن است. شخصی كه تلاش می‌كند خاطره بنویسد، باید این توانایی را داشته باشد كه بیشتر و دقیق تر از بقیه ببیند و بشنود تا بتواند خاطره را به گونه‌ای بنویسد كه مخاطب آن احساس كند كه خود، در آن فضا قرار گرفته است. @Nabzghalam
✅داستان کوتاه مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار در این مکان دورافتاده نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم» مرد گفت: «خب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » به نام خدای آن چوپان ... @Nabzghalam
گل بود به سوی باغبان پرپر، رفت از خاک به عرش پیش همسنگر رفت سردار شهادتت مبارک باشد با رفتنت انگار که یک یک لشکر رفت من شهید قاسم سلیمانی @Nabzghalam
💠 عزیزانی که آرزوی زیارت حاج قاسم رو دارند و براشون مقدور نیست تشریف ببرن کرمان این تور زیارت مجازی گلزار شهدا و مزار شهید حاج قاسم سلیمانی رو تقدیم نگاه و دل عاشق شما میکنیم👇👇 https://soleimani.ir/tour تور زیارتی گلزار شهدای کرمان و زیارت مزار سردار دلها التماس دعا🌹 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شادی شهدا صلوات @Nabzghalam
چهره ات در پشٖت سر، با منظره، بی منظره مـی تـوانـد بـر سـر ذوق آورد عکـاس را جوادمنفرد @Nabzghalam
هرچه رفتم جاده‌های رنج عریان‌تر شدند از نفس افتادم، اما منزلی پیدا نشد... _هادی‌ محمدحسنی @Nabzghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_735581431.mp3
3.52M
┈•✿‌‌‌‌‌‌꧁༼﷽༽꧂✿•┈       قاسم هنوز زنده‌ست مارو گواه قرآن قاسم میان سنگر گرم دفاع مانده 😭💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲سال گذشت...🖤 ‏ای کشته فتاده به هامون... ای سیل دست و پازده در خون... 🌷خداوندا‌! ما از او جز خوبی، چیزی نمیدانیم....
کاش میشد لحظه‌ای با چشم تو خلوت کنم ای خدا... من باشم و تنهای تنها چشم تو... روح‌اله‌عسگری @Nabzghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه عمو سردار روایتی جذاب و کودکانه از زندگی سردار شهید سلیمانی عزیز 🎧سمانه مرادی ❄@www_medu_ir   🌐 کانال آموزش و پرورش ایران 🌐
▪️صلی الله علیک ایتها الصدیقة الشهیدة یک‌باره آتش شعله زد عالم سراسر سوخت وقتی‌که پیش چشم مردم ناگهان در سوخت نامردمان مزد رسالت را عجب دادند از ظلمشان، بعد از نبی، قرآن و کوثر سوخت هم غنچه‌ای از بوستان فاطمه افتاد هم روح مابین دوپهلوی پیمبر سوخت شد سورۀ کوثر سراسر شعله‌ور از کین یعنی "فَصَلِّ" با "لِرَبِّک" سوخت "وَانْحَر" سوخت وقتی‌که آتش در سرای مرتضی افتاد گویی که قرآن هم از اول تا به آخر سوخت هم روی بانوی دو عالم شد کبود از ظلم هم در میان آتش از او موی و معجر سوخت در با لگد وا شد به‌پا شد محشر کبری روضه چه جان‌کاه است و کوتاه است: مادر سوخت زهرا سپاه مرتضی بود و علمدارش آری، علمداری که پیش میر لشکر سوخت در حملۀ ظلم و نفاق و لشکر شیطان افتاد از پا حیدر و محبوب داور سوخت هر بیت آتش دارد از این داغ عالم‌سوز از سوز آه فاطمه دیوان و دفتر سوخت ، ۱۳۹۹/۱۰/۲۶ @Nabzghalam
‌‌‌‌‌ نگَهَت غارتِ دین کرد و خدا می داند بهرِ این روز نگه داشته بودم دین را... عمادخراسانى @Nabzghalam
دلم گرفته و در شهر جای خالی نیست امامزاده‌ای آیا در این حوالی نیست؟ ڪه صحن آن به سڪوت پرنده‌ها برسد در این جماعت سنگی ، دلِ زلالی نیست غلامرضاسلیمانی @Nabzghalam
به ابرویت قسم وقتی غضب ڪردی، یقین ڪردم ڪه می خواهی مرا با یڪ نگاه از پا بیندازی @Nabzghalam
ورق زدم همه ی نسخه های خطی را برای بودن با تـو چرا دعایی نیست؟ حسن‌امانی @Nabzghalam
به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر فاضل‌نظری @Nabzghalam
صبح آغاز دوباره زیستن است. تنفسی عمیق از تازه‌ترین هوای زندگی، یک قدم نزدیک‌تر به رؤیاهای دیروزت... پس نفس بکش امروز را و جاری کن عشق را در بند بند وجودت... صبحتون بخیر☺️🌸 @Nabzghalam
اینهمه چشم به راهی نگرانم كرده عاشقی دردسری بود نمیدانستیم صابرخراسانی @Nabzghalam
هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق! حلالت فاضل‌نظرے @Nabzghalam