آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
#وحشی_بافقی
@Nabzghalam
شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند؟
پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
#وحشی_بافقی
🆔@Labkhandghalam
‹ چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او؟ بس است!
بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود ... ›
#وحشی_بافقی
🆔@Labkhandghalam
‹ چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او؟ بس است!
بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود ... ›
#وحشی_بافقی
🆔@Labkhandghalam
‹ چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او؟ بس است!
بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود ... ›
#وحشی_بافقی
🆔@Labkhandghalam
هم ز دل دزدید صبر و هم دلِ دیوانه را
یـار مـا بـا خانه میدزدد مـتاع خانه را!
#وحشی_بافقی
🆔@Labkhandghalam