هدایت شده از - کافهشعر .
مهمان را زدند ؟
رسم مهمان نوازی را بلدیم ؛
پذیرایی خواهد شد ولی اینبار به نحوی دیگر .
نمیدانم بعد از چندوقت ننوشتن
دست به قلم شده ام که بنویسم :)
از شبی سرد و تاریک ،
از شب اولی که خودم هستم و خودم.
لباسهایم یه گوشه، تختم مرتب و گوشی ام روی قفسهی کتابخانه ،
خانواده ام گریه میکنند،
دوستانم در حال پذیرایی و دگر هیچ ..
این هارو از صحبت های مداحی میشنوم که بالایِ قبرم دارد از خوبی های الکی ام میگوید و اشک تمساح میریزد و این ها رو به وسیلهی روح سرگردانم در آخرین لحظات میبینم و میشنوم . .
کپی؟ نه لطفا
#خودنویس
هدایت شده از ❥ʙᴇᴅᴏɴ sʜᴀʀʜ
آخرین جمعه محرم شد :)؟
چرا انقد داره زود تموم میشه ..
من خیلی دلم تنگ میشه ابیعبدالله
شاید محرم سال بعدو ندیدم
کم برات گریه کردم ولی
همین کمو از ما قبول کن 💔
ما که به جز حبِّ تو
امیدی برای نجات نداریم
ای کشتیِ نجات :)
- مارو به حرمت برسون ..
لحظه ؛
عصر ِفردا بدنش زیر ِسم ِاسباناست ؛ نکنای صبح طلوع ! نکن ایصبح طلوع ..
به همه گفته ام این اربعین کربلا هستم
این تن بمیرد ابرویم را نبر حسین