لحظه ؛
_می دونستی ساحل نماد مرگه،؟ +یعنی چی،؟ _گفت هرچیز قشنگی از درون مرده.. یعنی تا به حال بهش دقت نکردی،
دلتنگیُ نمیشه هیچ جوره بیانش کرد ؛
اما اگه بخوام با کلمات بیان کنم..
میگم که ..
دلتنگی مثل این میمونه که تو روزِآفتابی
وسط زلالِ آبیِ آسمونِقلبت ؛
یه ابر سیاهُ تاریک بیاد،کم کم آفتابِ روشنِ قلبت رو تو خود محو کنه؛
بدتر اون اینه که این ابرِسیاهِ لعنتی شروع به باریدن نکنه ..
بیادُ بمونه و خفه کنه حالُ هواتو . .
اما نه از رفتنش خبری باشه و نه از بارون که هواتُ عوض کنه فقط باید سعی کنی که خفه نشی همین . .(=
[ #آرلا]
[ #خودنویس]
[ #مخاطبِخاص]
لحظه ؛
دلتنگیُ نمیشه هیچ جوره بیانش کرد ؛ اما اگه بخوام با کلمات بیان کنم.. میگم که .. دلتنگی مثل این میمون
میدونی من اندازهی قول میدم مهراد هیدن ، مواظبم باشِ دان ،
قلب منیِ حامیم ، نصف راهِ لیتو ، هیچکیِ علی پاشا ، یادتمِ هومن ،
دلِ سامی لو ، فوِ شاهین نجفی ، تماشای شادمهر ، شایدِ فیزر . .
رویای علی میر ، انگارِ سینا ساعی ، از پیشم نروِ اِما ، اراده کنِ آرتا ،
قلب شیشهایِ پوبونُ ، چشمامیِ شایع دوست دارم دیوونه . .
قول بده هیچ وقت نری:))
[ #خودنویس]
[ #آرلا]
لحظه ؛
میدونی من اندازهی قول میدم مهراد هیدن ، مواظبم باشِ دان ، قلب منیِ حامیم ، نصف راهِ لیتو ، هیچکیِ
تو،؟کسی هستی که دوست دارم باهاش پیر بشم؛
کسی هستی که من دوست دارم کنارش بخندم،گریه کنم؛
شکست بخورم و موفق بشم:]
تو کسی هستی که من دوست دارم دستاشو بگیرم و بهش تکیه کنم و دلگرم بشم؛
دلگرم باشم به بودنش ،تو تنها کسی هستی که از بودن باهاش خسته نمیشم=]🤍
[ #خودنویس]
[ #آرلا]
[ #مخاطبِخاص]
لحظه ؛
تو،؟کسی هستی که دوست دارم باهاش پیر بشم؛ کسی هستی که من دوست دارم کنارش بخندم،گریه کنم؛ شکست بخورم و
بزار ساده بگم؛
دنیا بدون تو ..
شبیه پیتزا بدون پنیره ؛
شبیه فوتبال بدون توپ؛
شبیه انسان مردس؛
شبیه هواپیمایی که نمیتونه پرواز کنه؛
شبیه یه ماشین بدون چرخ؛
شبیه قلب بدون خون؛
شبیه یه صورت بدون خندس؛
شبیه تموم شدن یه مداد رنگی خوش رنگ از جعبهی مداد رنگیامون؛
و شبیه همون لحظهای که تو بچگی کیفمون باز میکردیم و یادمون می افتاد دفتر مشقمون خونه جا گذاشتیم؛
[و همونقدر غمگین،پوچ،بیمعنا،نخواستنی و بدرد نخور؛]
[ #خودنویس]
[ #آرلا]
[ #مخاطبِخاص]
لحظه ؛
بزار ساده بگم؛ دنیا بدون تو .. شبیه پیتزا بدون پنیره ؛ شبیه فوتبال بدون توپ؛ شبیه انسان مردس؛ شبیه ه
میدونی تو بهترینی ؛
گاهی وقتا میشم دختربچهی غرغرو که همش غرمیزنه؛
گاهی میشم یه دختر نازنازویِلوش که همش به ناز و قربون صدقت نیاز داره؛
گاهی هم میشم یه دختر عاقل و بالغ؛
گاهی به خودم ایمان ندارم ؛
گاهی اعتماد به نفسمون از دست میدم؛
گاهی منفی باف میشم؛
ولی تو در هرشرایطی پناهگاهی واسم؛
< خواستم بگم داشتنت در کنار خودم قشنگ ترین اتفاق بود برام؛🤍 >
[ #خودنویس]
[ #آرلا ]
[ #مخاطبِخاص ]
لحظه ؛
میدونی تو بهترینی ؛ گاهی وقتا میشم دختربچهی غرغرو که همش غرمیزنه؛ گاهی میشم یه دختر نازنازویِلوش
دوست دارم از اشخاص مورد علاقم نامه دریافت کنم.بسیار بسیار فعالیت دوست داشتنی و قشنگیه. شاید براتون خنده دار باشه ولی من یه نامه رو ترجیح میدم به صدتا کادوی گرون قیمتی که نتونم توش احساسات طرف مقابل رو درک کنم. در کل حالا که بازار فضای مجازی و اینترت شلوغه ، تو اگه خواستی دلمو بدست بیاری برام نامه بنویس !
[ #خودنویس ]
[ #آرلا ]
لحظه ؛
دوست دارم از اشخاص مورد علاقم نامه دریافت کنم.بسیار بسیار فعالیت دوست داشتنی و قشنگیه. شاید براتون خ
آدم درست از اینکه قلبت رو بهش دادی
هیچوقت پشیمونت نمیکنه و برای همیشه
یادت میوفته که ماه شب های تارت وجود خودشه و قدر این آدم رو باید بدونید همیشه؛🤍
[ #خودنویس ]
[ #آرلا ]
[ #مخاطبِخاص ]
لحظه ؛
آدم درست از اینکه قلبت رو بهش دادی هیچوقت پشیمونت نمیکنه و برای همیشه یادت میوفته که ماه شب های تا
میشه قدر خودتو بدونی،؟
اگه کسی بهم بگه دلیل لبخندت چیه،؟میگم^تو^
اگه کسی بهم بگه دلیلت واسه زندگی چیه،؟میگم^تو^
اگه کسی بهم بگه واسه کی تلاش میکنی،؟میگم^تو^
شاید خودت ندونی اما خیلی وقتا تنها دلیل اینکه صبح چشامو باز کردم ^تو^ بودی :)
پس میشه قدر خودتو بدونی،؟🤍
[ #آرلا ]
[ #خودنویس ]
[ #مخاطبِخاص ]
نمیدانم بعد از چندوقت ننوشتن
دست به قلم شده ام که بنویسم :)
از شبی سرد و تاریک ،
از شب اولی که خودم هستم و خودم.
لباسهایم یه گوشه، تختم مرتب و گوشی ام روی قفسهی کتابخانه ،
خانواده ام گریه میکنند،
دوستانم در حال پذیرایی و دگر هیچ ..
این هارو از صحبت های مداحی میشنوم که بالایِ قبرم دارد از خوبی های الکی ام میگوید و اشک تمساح میریزد و این ها رو به وسیلهی روح سرگردانم در آخرین لحظات میبینم و میشنوم . .
کپی؟ نه لطفا
#خودنویس
لحظه ؛
نمیدانم بعد از چندوقت ننوشتن دست به قلم شده ام که بنویسم :) از شبی سرد و تاریک ، از شب اولی که خودم
روی مبل نشسته بود و کتاب میخواند،همانطور که داشت کتاب میخواند فنجان چایش را برداشت و کمی از آن را نوشید، سرد شده بود،
برخواست تا چایش را عوض کند که . .
پایش گیر کرد به پایهی مبل و افتاد زمین، شروع کرد به گریه کردن و داد زدن که درد میکند، درد میکند،
مادرش سراسیمه از حیاط به داخل حال آمد و دید دخترش افتاده و فریاد میزند درد میکند،پایم درد میکند،
اما به گمانم میگفت درد میکند، قلبم درد میکند.
کپی؟ نه لطفا
#خودنویس
اذان مغرب را که بگویند
همه چیز تمام میشود .
موکب ها جمع میشوند و
دیگر خبر از چای دادن در خیابان نیست ؛
پدر کتیبه هایی که به دیوار و درب خانه نصب کرده است پایین میآورد و مادر جمع میکند و میگذارد در پلاستیک برای سال دیگر ؛
لباس هایِ مشکی از تن بیرون میآیند و شسته میشوند و اتو کرده در کمد جا خوش میکنند تا سال دیگر ؛
و ما میمانیم و غمِ در سینه و گریههایی که نتوانستیم در روضهات بریزیم؛
و غم و دردهایِ ۱۰ ماهِ سال را جمع میکنیمتا سال بعد که در روضههایت اشک بریزیم ؛
[ #خودنویس ]
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تولد هرکی قشنگ ترین اتفاقِ(=
مخصوصا اگه اون فرد
عزیزِ دل ِیه ملت باشه=) بعضی ادما میان تا بگن هنوز بندهی مخلص هست =) هنوز هست فردی که دغدغش آرامشِ یه ملت باشِ:) بعضی ادما میان تا نشون بدن هست فردی که به خاطر نگرانیاش برای ِ فرد، فرد ِ مملکتش نمیتونه با خیالِ راحت سر به بالین بگذاره(= کسی هست که نگرانِ آرامش و امنیت بچههای این آب و خاک باشه(= تولدت، تو آسمونا پیشِ آقامون امامرضا، مبارک، سید🤍(= #خودنویس