eitaa logo
لشکرصاحب‌الزمان‌عج
188 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
91 ویدیو
4 فایل
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #بحق_مولاتی_زینب(س) میدان عمل خالےاست ... او در پِےِ سرباز است ... چون ما همـــــہ سرباریم ... سردار نمےآید #العجل_یاران_مهدی #الــــعـــــجـــــل #کپی_مطالب_آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
✨❖ روایت سی و هشتم 🔻 يزيد به امام سجّاد ؏ عرض كرد: آن سه حاجتى كه دارى و من وعده برآوردن آن را به تو دادم بيان كن. ✨ امام سجّاد ؏ فرمودند: ➊ پيشنهاد اوّلم اين است كه صورت آقا و مولايم حسين ؏ را به من نشان بده تا توشه‌اى از آن برگيرم، و آن را زيارت نمايم و با او وداع و خداحافظى كنم. ➋ آن چه از ما غارت شده به ما بازگردان. ➌ اگر تصميم بر قتل من دارى، همراه اين بانوان شخصى امين بفرست تا آنها را به حرم جدّشان پيامبر (ص) بازگرداند. 🔥 يزيد در پاسخ گفت: امّا صورت پدرت را هرگز نخواهى ديد، امّا در مورد كشتن تو، تو را بخشيدم، و بانوان را جز تو كسى به مدينه بازنگرداند، امّا آنچه از اموال شما گرفته شده، من به جاى آنها چند برابر بهاى آنها را به تو خواهم داد. ✨ امام سجّاد ؏ فرمود: «امّا مال تو را كه نمى‌خواهم و نزد خودت انباشته باشد، بلكه آنچه كه از ما گرفته شده آنها را مى‌خواهم، زيرا در ميان آنها لباس دست بافت حضرت فاطمه ؏ دختر محمّد (ص) و روسرى و گردنبند و پيراهن او قرار دارد. 🔥 يزيد امر كرد همه آنچه را گرفته بودند به امام سجّاد ؏ بازگرداندند، به اضافه دويست دينار به امام سجّاد ؏ داد، امام ؏ آن دويست دينار را گرفت و بين نيازمندان و تهيدستان تقسيم نمود. سپس دستور داد اسيران و بستگان حسين ؏ را به وطنشان مدينه رسول (ص) بازگردانند. 🔰 و در مورد سر مقدّس امام حسين ؏ روايت شده كه به كربلا بازگردانده شد و در كنار پيكر مقدّس امام حسين ؏ دفن گرديد، شيعه اماميّه نيز بر همين اساس است 📚 ترجمه لهوف (غم‌نامه کربلا)، ص ۲۱۲ ••●✦✧✦✧✦●•• کاروان حسین ؏ به مدینه برمی‌گردد اما... بی قافله سالار... بی علمدار... حتی بی علی اصغر و رقیه... کاروان حسین ؏ حقیقتا غارت شده به وطن برمی‌گردد 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت سی و نهم 😭 حرکت كاروان از شام به مدينه 🔥 يزيد بن معاويه به امام سجاد ؏ عرض كرد: اگر مايليد در شام نزد ما بمانيد و اگر نمی‌خواهيد بسوی مدينه برگرديد! ✨ حضرت فرمودند: می‌خواهيم به مدينه برگرديم 👈 زنان و كودكان اسير اباعبدالله ؏ كه در كوفه و شام وظيفه بزرگ و حياتی خود را رسوا ساختن فرزند معاويه و حفظ نهضت کربلا از تحريف حكومت آل ابوسفيان به عالی‌ترين صورت انجام دادند اكنون به سوی مدينه بازمی‌گردند. ✌️ اين زنان و كودكان اسير در حالی برمی‌گردند كه پيروزی معنوی را كسب نموده‌اند و با افتخار به شهر و جايگاه خويش باز می‌گردند.¹ 😭😭😭 اما... این بزرگوارن که برای حرکت از کربلا با هفتاد و دو عزیز جانشان وداع کرده بودند... حالا... برای حرکت از شام باید با عزیز جان حسین ؏، رقیه خاتون وداع کنند... 😭 و فقط خدا می‌داند... بر قلب زینب (س) چه گذشت، لحظه‌ی وداع با امانت حسینش ؏ 📚 از مدینه تا مدینه، ص ۵۷ ••●✦✧✦✧✦●•• بین همــــه‌ی دل‌های عــالـــم... امــــــان از دل زینبـــــ (س) 😭😭💔 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهلم ۲۰ صفر سال ٦۱ هـ.ق 🏴 اربـعـیـــن 🔰 هنگامى كه اهل بيت و بستگان امام حسين ؏ از شام به سوى مدينه رهسپار شدند، در مسير راه به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماى كاروان گفتند: ما را از راه كربلا حركت بده، (او آنها را از راه كربلا حركت داد) وقتى كه به قتلگاه رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى و جماعتى از بنى هاشم و مردانى از بستگان پيامبر (ص) را در آنجا ديدند كه براى زيارت مرقد امام حسين ؏ به آنجا آمده بودند. 😭 همگى در يك وقت در آنجا اجتماع نمودند، و با هم گريه و ناله و فرياد نمودند و سيلى به صورت مى‌زدند، و به گونه‌اى عزادارى مى‌كردند كه دلها را شعله ور مى‌نمود، زنانى كه در آن نواحى بودند به آنها ملحق شدند و چند روز به عزادارى ادامه دادند. 📚 ترجمه لهوف (غم‌نامه کربلا)، ص ۲۱٤ ••●✦✧✦✧✦●•• اربعین است علمدار ... خیــز ای عبـــاس ... پرچـــم را از او تحویل گیر قامتش گشته دوتا ... امروز زینب خستـــه است 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
‍ ‍ ✨❖ روایت چهل و یکم توقف کاروان در كربلا ✨ خاندان داغديده رسالت ؏ پس از ورود به كربلا براى شهيدان خود به عزادارى پرداختند، چون هنگام حركت بسوى كوفه اجازه عزادارى به آنان نداده بودند، و همانگونه كه سيد ابن طاووس در اللهوف نقل كرده است كه «ماتمهاى جگرخراش بپا داشتند»¹، و تا سه روز امر بدين منوال سپرى شد.² 🏴 وداع با كربلا 😭 اگر زنان و كودكان در كنار اين قبور مى‏ماندند، خود را در اثر شيون و زارى و گريستن و نوحه كردن هلاك مى‏نمودند، لذا على بن الحسين ؏ فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از كربلا به طرف مدينه حركت كنند. 🍂 چون بارها را بستند و آماده حركت شدند، سكينه ؏ اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حركت داد و جملگى در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. سكينه قبر پدر را در آغوش گرفت و شديدا گريست و به سختى ناليد و اين ابيات را زمزمه كرد: «اى كربلا! بدنى را در تو به وديعه گذارديم، كه بدون غسل و كفن مدفون شد؛ اى كربلا ! كسى را به يادگار در تو نهاديم كه او روح احمد و وصى اوست» 📚 منابع: ۱. اللهوف، ص ۸۲ ۲. ذريعة النجاة،ص ۲۷۱ ••●✦✧✦✧✦●•• و چه وداع جانسوزیست... وداع زینب با مزار حسین ؏ 😭💔 ای پـ ـ ـاره پـ ـ ـاره تن ... به خـــدا می‌سپارمتــــ چون چــــاره نیستــــــ ... می‌روم و می‌گذارمتــــ 😭💔 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️🏼لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهل و دوم بازگشت به مدینه 🔰 كاروان به قصد مدينه، از كربلا خارج شدند، بشير بن جذلم مى گويد: هنگامى كه نزديك مدينه رسيديم، امام سجّاد ؏ بارها را گشود و خيمه‌اش را بر پا ساخت، و بانوان را پياده نمود، سپس به من فرمود: خداوند پدرت را رحمت كند، شاعر بود، آيا تو نيز به چيزى از شعر توانايى دارى؟ 💠 عرض كردم: آرى من نيز شاعر هستم. ✨ امام سجّاد ؏ فرمود: وارد مدينه شو، و خبر شهادت امام حسين ؏ را به مردم مدينه ابلاغ كن. 💠 بشير مى‌گويد: سوار بر اسبم شدم، و به سوى مدينه تاختم تا وارد مدينه شدم، وقتى كه به مسجد النّبى رسيدم، صدايم را به گريه بلند كردم و اين شعرها را خواندم: «اى اهل مدينه! ديگر در مدينه نمانيد، زيرا حسين ؏ كشته شد از اين رو اشكهايم مانند باران روان است. پيكر او در كربلا به خون آغشته شد، و سر او بر بالاى نيزه در شهرها در گردش است.» 🏴 سپس گفتم: «اين على بن الحسين ؏ است كه با عمّه‌ها و خواهرهايش نزديك شما پشت ديوارهاى مدينه مى‌باشند، و من از سوى او نزد شما آمده‌ام تا شما را به مكان او راهنمايى كنم.» 💠 وقتى كه مردم مدينه اين خبر را شنيدند، همه از زن و مرد از مدينه خارج شدند، حتّى هيچ بانويى در خانه نماند، از پشت پرده حجابها بيرون آمدند، در حالى كه سيلى بر صورت مى‌زدند، و صدا و شيونشان به واويلا بلند بود، من بعد از رسول خدا (ص) هرگز نديده بودم كه مدينه اين گونه سرتاسر پر از صداى گريه و شيون گردد، و روزى را براى مسلمانان تلخ تر از آن روز مشاهده نكرده بودم. 📚 ترجمه لهوف (غم‌نامه کربلا)، ۲۱۶ ••●✦✧✦✧✦●•• زینب (س) در آن حال و هوای غمبار بازگشت به مدینه، به خانمهای کاروان گفت: کسی از طلاجات و دارایی‌ها چیزی پیشش مانده که بیاورد؟ چیزی که از غارت حفظ شده باشه؟ 👈 آوردند همه را در دستمال کوچکی ریختند... آخرین دارایی‌هایشان را... ⁉️ خانم اینها را برای چه می‌خواهی.... فرمود: اینها را به ساربان بدهید از او تشکر کنید که ما رو تازیانه نزد... (برگرفته از بحار الانوار ج۴۷ ص۱۹۷) 😭💔 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهل و سوم ام البنین 🔰 وقتی بشیر به فرمان امام سجاد ؏ وارد مدینه شد تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت اسرای آل الله باخبر سازد، در راه ام البنین علیهاالسلام او را دید و فرمود: ای بشیر، از امام حسین ؏ چه خبر داری؟ ◾️ بشیر گفت: ای ام البنین! خدای تعالی تو را صبر دهد که پهلوان تو عباس علمدار ؏ شهید گردید. 💠 ام البنین ؏ فرمود: از حسین ؏ برایم بگو. ◾️ در اینجا بشیر خبر شهادت فرزندان دیگرش را به او داد... 💠 اما ام البنین علیهاالسلام باز پیاپی از امام حسین ؏ خبر می‌گرفت و فرمود: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد! 🏴 و چون بشیر خبر شهادت آن حضرت را نیز به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: ای بشیر، رگ قلبم را پاره کردی! و صدا به ناله و شیون و آه و فغان بلند نمود. 💠 ام البنین ؏ همه روز، به قبرستان بقیع می‌رفت و مرثیه می‌خواند و گریه می‌کرد، به نحوی که مروان با آن قساوت قلب از ناله و گریه ام البنین ؏ به گریه می‌افتاد. 🍂 وقتی زنها می‌خواستند به او تسلیت بگویند و وی را ام البنین خطاب می‌کردند، وی ابیات و اشعاری را زمزمه می‌کرد که مضمون و ترجمه آن چنین است: «ای زنان مدینه، دیگر مرا ام البنین نخوانید و دیگر مرا مادر شیران شکاری ندانید. مرا فرزندانی بود که به خاطر وجود آنها به من ام البنین می‌گفتند. ولی اکنون دیگر برای من فرزندی باقی نمانده است و همه را از دست داده‌ام. آری، من چهار باز شکاری داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع نمودند و دشمنان با نیزه‌های خود بدن‌های طیبه آنها را از هم متلاشی کردند و در حالی روز را به پایان بردند که همه‌ی آنها با جسد چاک چاک و پاره پاره بر روی خاک افتاده بودند. ای کاش می‌دانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم عباس قمر بنی هاشم ؏ را از تن جدا کردند؟ آه به من خبر داده‌اند که بر سر فرزندم عمود آهنین زدند در حالی که دست در بدن نداشته است! اگر فرزندم عباس ؏ دست در بدن داشت، کدام کس را جرأت بود که به وی نزدیک شود…؟!» 📚 منابع: ترجمه نفس المهموم، ص ۴۲۱ منتهی الآمال، ص ۴۶۵ ••●✦✧✦✧✦●•• آری... ام الـــبنیــن یــعنی «عـــبــ❤️ـاس» داشته باشی و بگویی از «حـسیــ❤ــن» چـــــه خبـــر؟ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهل و چهارم 😭 زینب و دوری دلدار... کاروان برگشته... و حالا... مدینه است... و زینب ؏ ... ولی ... حسین ؏ نیست... زینب و دوری دلدار... خدا رحم ڪند 😭😭😭😭😭 🔰 محبت و علاقه زينب علیهاالسلام از همان دوران كودكى ، به امام حسين ؏ به قدرى سرشار بود، كه نمى‌توان آن را وصف كرد. او همواره مى‌خواست در كنار برادرش حسين ؏ باشد و رخسار زيباى حسين ؏ را بنگرد، با او انس و الفت داشته باشد. ❤️ اين محبت عجيب و سرشار از مهر و خلوص، موجب تعجب حضرت زهرا ؏ شد، راز آن را نمى‌دانست ، تا آنكه روزى اين موضوع را با پدرش در ميان گذاشت و پرسيد: پدرجان! از محبتى كه ميان زينب و حسين ؏ است، شگفت زده شده‌ام، به طورى كه زينب ؏ لحظه‌اى بدون ديدار حسين ؏ قرار ندارد، اگر ساعتى بوى حسين ؏ را استشمام نكند جانش به لب مى‌رسد. 💔 پيامبر (ص) با شنيدن اين سخن، دگرگون شد و اشك از چشمانش سرازير گشت و آهى از سينه پرسوزش بركشيد و خطاب به دخترش زهرا ؏ فرمود: اى نور چشمم! اين دختر همراه حسين ؏ به كربلا مى‌رود، در رنجها و سختيهاى مصايب حسين ؏ شريك خواهد بود. 💞 درجه محبت زينب ؏ به امام حسين ؏ به گونه‌اى بود كه هر روز چند بار به ديدار حسين ؏ مى‌پرداخت، سپس نماز مى‌خواند. 🏴 در روز عاشورا دو نوجوانش محمد و عون را نزد حسين ؏ آورد و عرض كرد: جدم ابراهيم خليل ؏ از درگاه خدا قربانى را قبول فرمود، تو نيز اين قربانى را از من بپذير، اگر چنين نبود كه جهاد و جنگ براى زنان روا نيست، در هــر لحظــه هــزار جـــان فــداى جــانــان مى‌كردم، هــر ساعتــ هــزار شهــادت را مى‌طلبيدم... 📚 کتاب فضائل و مصائب زینب (س) نوشته عباس عزیزی ••●✦✧✦✧✦●•• و بعد از حسینش یک سال و چند ماه بیشتر زنده نماند آن هم برای انجام وظایفی که هنوز بر عهده داشت 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهل و پنجم ربـابــــ هر وقت می‌گویند ربابـــ یاد علی اصغرش می‌افتیم و داغ بزرگتر رباب را فراموش می‌کنیم 🔰 حضرت رباب ؏ نسبت به اباعبداللّه ؏ معرفت و محبت خاصى داشت. کلام آن بانو نشانگر این معرفت و محبت است. در مقابل، امام حسین ؏ نیز نسبت به این بانوى بزرگوار و دو فرزندش علاقه زیادى داشتند. نقل شده است که امام حسین ؏ در مورد این بانو و دختر گرانقدرش سکینه چنین فرموده است: آن خانه‌اى را که سکینه و رباب در آن باشند، دوست دارم.¹ 💠 محبت آن حضرت به خاطر شخصیت این بانوى بزرگوار بود. او عظمت مقام اباعبدالله ؏ را دریافته بود و خود را خدمتکارى در خدمت آن امام به حساب مى‌آورد. 🏴 او به همراه امام در کربلا حاضر شد تا تمام مصیبتها و درد و رنجها را تحمل کند. او همسرى وفادار و نیکو بود. ✨ اشعار و مرثیه‌هاى بانو رباب در مصیبت اباعبدالله ؏ بیانگر عظمت شخصیت و معرفت او آن به حضرت است. رباب درمجلس ابن زیــاد ملعون سرمبارک امام حسین ؏ را در آغوش گرفته، بوسید و گفت: آهـ ، حـسـیـن مـن! هـیـچ گاه تـو را فراموش نخواهم کرد در کربلا نیزه‌هاى دشمن بر او هجوم آوردند و او را بـه خـاک و خـون کـشـیـدنـد خـداونـد هـیـچ گـاه آتش افروزان کربلا را سیراب نگرداند.² 🍂 در مرثیه دیگرى گوید: آن کسى که نورى بود و از او طلب روشنایى مى‌شد، در کربلا کشته شده و دفن نگشته است. (او) پـسر پیامبر است که خداوند او را از جانب ما جزاى خیر دهد و او از خسران و زیان موازین دور نگه داشته شده است. اى حسیــن براى من کــوه استــوارى بودى که به تو پنــاه مى‌بردم و با رحمتـــ و دیانتـــ ما را همراهى مى‌نمودى. چـه کسى پناه یتیمان و نیازمندان خواهد بود که به او بى نیاز شوند و به چه کس پناه برند نیازمندان؟ به خدا قسم پس از ازدواج با شما، همسر دیگرى را نخواهم تا اینکه بین خاک و ماسه پنهان شوم.³ 💠 این بانوى بزرگوار همراه با بقیه اهل بیت مصائب کربلا و اسارت شام را به شکلى نیکو تحمّل کرد و بعد از بازگشت به مدینه، مجلس عزادارى امام حسین ؏ را بر پا کرد و تا یـک سـال بعد از واقعه کربلا کـه حیات داشت همواره عزادار بود. 🔻 بزرگان قریش از او خواستگارى کردند، ولى او جواب رد داد و گفت: بعد از رسول خدا (ص) کسى را پدر شوهر نگیرم. 🏴 رباب در طول یکــ سال باقیمانده عمرش هیـــچ گاه در زیر سقف ننشست و پیوسته اشکبــار بود. آن قدر اشک ریخت که چشمانش خشکـــ شد. یکى از کنیزانش به او گفت: آرد بدون سبوس، اشک را سرازیر مى‌سازد. رباب دستور تهیه آن را داد و گفت: مى‌خواهم قدرت بیشترى بر گریستن داشته باشم.⁴ 📚 منابع: ۱. تنقیح المقال، ج ۳، ص ۸۰ ۲. سکینه بنت الحسین، مقرم، ص ۲۵۷ ۳. اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۴۴۹ ٤. سکینه، مقرم، ص ۲۵۸ ••●✦✧✦✧✦●•• و یک سال پس از آن بزیست... و زیر سایه نرفت، تا فرسوده گشت و از اندوه درگذشت... و بعضی گویند یک سال در کربلا بر سر قبر شوهر بماند، پس از آن به مدینه رفت و از اندوه درگذشت... 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهل و ششم عمه جــانم... 🔻 حضرت زينب ؏ـلیهاالسلام در مدينه همواره رسواگر حكومت يزيد بود و مردم را بر ضد او می‌شوراند و هدف شهيدان كربلا را بيان می‌كرد. از اين رو، يزيد برای فرماندار مدينه نوشت سكونت و ماندن زينب ؏ در مدينه و مكه ممنوع است. چرا كه به عينه می‌ديدند اگر آن بزرگوار در مدينه بماند سرزمين حجاز را بر ضد دستگاه يزيد می‌شوراند. 🏴 اما حتی تبعيد نيز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت، و با اين كه در مصر يا در شام تحت نظر بود پيام شهيدان را به مردم می‌رساند و بر ضد طاغوت سخن می‌گفت. 🍂 پس از ورود به شام حضرت زينب ؏ گرفتار تب وصل خانواده‌اش می‌گردد و هر لحظه مريضی او شدت پيدا می‌كند، تا اين كه نيمه ظهر به همسر خويش عبدالله می‌گويد: بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده. عبدالله می‌گويد: او را در حياط جای دادم كه متوجه شدم چيزی را روی سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفی می‌زند. به او نزديك شدم ديدم پيراهنی را كه يادگار از كربلاست، يعنی پيراهن حسين ؏ را، كه خونين و پاره پاره است، بر روی سينه نهاده و مدام می‌گويد: «حسين، حسين، حسين! ...» و لحظاتی بعد یعنی ۱۸ ماه پس از شهادت امام حسين ؏ به لقاءالله پيوست. 📚 قطعه‌ای از بهشت (جامع‌ترین تاریخ واقعه کربلا)، ج ۲، ص ٦٤۸ ••●✦✧✦✧✦●•• زینب آخر این شب تاریک را سر می‌کند یاد از یـاس و شقـایق یا صنوبر می‌کند این وداع آخـر و جان دادن بانوی عشـق عاقبت وصل حسینـــش را میسر می‌کند 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهل و هفتم بازمانده‌ی غریبـــ ڪربلا 🍂 امام سجّاد، حضرت زین العابدین ؏ پس از جریان دلخراش و دلسوز عاشورا بیش از حدّ بى تابى و گریه مى‌نمود. ◾️ روزى یکى از دوستان حضرت اظهار داشت: یابن رسول اللّه! شما با این وضعیّت و حالتى که دارید، خود را از بین مى‌برید، آیا این گریه و اندوه پایان نمى‌یابد؟ ✨ امام سجّاد ؏ ضمن این که مشغول راز و نیاز به درگاه خداوند متعال بود، سر خود را بلند نمود و فرمود: واى به حال تو! چه خبر دارى که چه شده است، پیغمبر خدا، حضرت یعقوب در فراق فرزندش، حضرت یوسف علیهماالسّلام آن قدر گریه کرد و نالید که چشمان خود را از دست داد، با این که فقط فرزندش را گــم کرده بود. 🏴 ولیکن من خودم شـاهــد بودم که پدرم را به همراه اصحابش چگونه و با چه وضعى به شهادت رساندند. 📚 کامل الزیارات، ص ۱۰۷ ••●✦✧✦✧✦●•• ...و یک سر طناب را برگردن سجاد ؏ افکنده‌اند و سر دیگر را به بازوى زینب ؏ بسته‌اند... طناب دیگر از بازوى او به دستهاى سکینه و طناب دیگر و دست دیگر و بازوى دیگر و همه اهل کاروان به گونه اى به هم وصل شده‌اند که اگر کسى کندتر و یا تندتر برود، دیگران را با خود به زمین بیفکند و اسباب خنده شود... 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
قسمت پایانی سال ۱۴۰۰ هـ.ش ✨❖ روایت هـزار و صـد و چـهـل و هفتـــ ســــال غربتـــ 😭💔 🏴 کاروان اسرا با تمام سختی‌هایش آواره‌ی بیابان و ویرانه‌ها شد تا اسلام را زنـــــده نگه دارد تا به کاروان اسیران آخرالزمان بگوید برای اینکه اسلام به دستتان برسد ... چه خونها که ریخته شد چه ظلم‌های ناحق که روا گردید و چه سختی‌های بی‌شمـــــار که به جان و دل کشیده شد 🔰 کاروان اسرا کربلا... اگرچه به ظاهر اسیر دست اشقیا شدند و آواره‌ی بیابان و صحرا و ویرانه‌ها... اما آزادتــرین افــراد جـهـــان هســتی بودند که نه اسیر زمـــان شدند و... نه اسیر زمیـــن و اما... 🔰 کاروان اسرا آخرالزمان... اگرچه به ظاهر اسیر دست کسی نیستند ولی آواره‌ی بیابان‌های پوچی و نیستی شده‌اند و اسیر ویرانه‌های بی‌هدفی اسیر زمـــان اسیر زمیـــن ســرگــردانِ صـحــراهای خودخواهی و غــــافــــــل از ... تــنـــهــــــا مـُـنــجــیــشان 📚 منبع: قلب پریشان تک تک اسیران آخر الزمان ••●✦✧✦✧✦●•• ما اسیـــریم، اسیــر غم دنیا هستیم غفلت از یـــار گرفتار شدن هم دارد 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
✨❖ روایت چهلم ۲۰ صفر سال ٦۱ هـ.ق 🏴 اربـعـیـــن 🔰 هنگامى كه اهل بيت و بستگان امام حسين ؏ از شام به سوى مدينه رهسپار شدند، در مسير راه به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماى كاروان گفتند: ما را از راه كربلا حركت بده، (او آنها را از راه كربلا حركت داد) وقتى كه به قتلگاه رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى و جماعتى از بنى هاشم و مردانى از بستگان پيامبر (ص) را در آنجا ديدند كه براى زيارت مرقد امام حسين ؏ به آنجا آمده بودند. 😭 همگى در يك وقت در آنجا اجتماع نمودند، و با هم گريه و ناله و فرياد نمودند و سيلى به صورت مى‌زدند، و به گونه‌اى عزادارى مى‌كردند كه دلها را شعله ور مى‌نمود، زنانى كه در آن نواحى بودند به آنها ملحق شدند و چند روز به عزادارى ادامه دادند. 📚 ترجمه لهوف (غم‌نامه کربلا)، ص ۲۱٤ ••●✦✧✦✧✦●•• اربعین است علمدار ... خیــز ای عبـــاس ... پرچـــم را از او تحویل گیر قامتش گشته دوتا ... امروز زینب خستـــه است 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman