eitaa logo
لطیفه های جالب و جملات زیبا
1.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱ای عشق! بیا که سینه‌هامان شد چاک «این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک... 🌱چشمی که تو را ندیده باشد کور است خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙
امام آمد چه انقلابی شد ...🌸🍃 حاضر باشید نسل سلمان ... أَلایَاأَهلَ‌الْعَالَم او با نَوای انَاالمَهدی باسپاهی‌ازشهیدان‌خواهدآمد ... حَبِیبَ می‌آید ...❤ 🎉چهل و پنجمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران مبارک باد. ان شاءالله هرچه زودتر پرچم انقلاب را به دست صاحب اصلی اش برسانیم.
📚 پارت 15 پریدم وسط حرف نوید و گفتم: نوید درسته ما عاشق هم شدیم، ولی این عشق اشتباهه.. من نمیتونم با خودخواهی ،زندگی یه نفر دیگه رو خراب کنم. پریا وقتی بزرگ بشه، منو عامل اصلی و مقصر جدایی پدر و مادرش میدونه... نوید تو رو خدا به این چیزایی که میگم فکر کن. ما دوتا واسه همدیگه نیستیم! شایدم خواست خدا بوده که منم طعم شیرین عشق و بعدش تلخی جدایی و حسرت رو بچشم! نمیدونم ، ولی هرچی که بود دیگه تموم شد! یعنی باید تمومش کنیم. این به نفع هر دومونه ،حتی به نفع پریا و مادرش! وقتی این حرفها رو به نوید میزدم ، به این فکر میکردم که شایدم دارم تاوان شکستن دل عمو مجید رو میدم! می دونستم باید همینجا به این عشق پایان بدم چون بن بست بود و برای هیچکدوم ما سودی نداشت و پایانش مثل روز روشن بود! اما هر چی من می گفتم ، نوید دلیل های خودش رو داشت و هیچ جوره نمیخواست قبول کنه که بی فایده است و ازدواج ما شدنی نیست! همه اش سعی میکرد با وعده وعید و راهکارای خودش منو از تصمیمم منصرف کنه! برای خودمم سخت بود و تلخ !، نمی تونستم به همین راحتی خودمو راضی کنم! ولی باید هر طور شده بود نوید رو از خودم میروندم. باید کاری میکردم تا مهرم از دلش بیرون بره! وسط این حرفها صدای نگار هم تو گوشم می پیچید که میگفت پروین برگشته سر خونه اش و راضی به طلاق نیست! نمی خواد زندگیش از هم بپاشه! میدونستم اگه به نوید جواب رد بدم،بالاخره به خاطر دخترش هم که شده برمیگرده سر زندگیش . ولی آخه چجوری باید متقاعدش میکردم! ظاهرا نوید عزمش رو برای جدایی از پروین جزم کرده بود و گوشش اصلا بدهکار نبود! یهو یه فکری به ذهنم رسید ! 'همونطور که به دروغ به عمومجید گفته بودم میخوام با علی ازدواج کنم، باید یه بار دیگه دروغم رو تکرار کنم و خیال نوید رو راحت کنم'. رو کردم سمت نوید و گفتم: راستش نوید میخوام یه چیزی رو بهت بگم! نوید با دلواپسی گفت:بگو... کمی مکث کردم و بعدش گفتم: واقعیتش اینه که امشب قراره برام خواستگار بیاد و جواب منم بهش مثبت ِ ِ نوید که اصلا‌ توقع شنیدن این حرف رو نداشت، شوکِ شد! عصبی چند باری دست به صورتش و موهاش کشید صورتش قرمز شده بود ، انگار غیرمنتظره ترین خبر زندگیشو شنیده بود! گفت:سارا تو رو خدا دروغ نگو انقد عذابم نده! من میدونم که داری الکی میگی! بگو که دروغه... گفتم: نه بخدا ، دروغ نیست.یکی از همسایه های بابابزرگم هست از روستای پدری... نوید که حسابی کلافه و سردرگم شده بود دیگه نمیدونست چی بگه و فقط با بُهت نگام میکرد! چند دقیقه ای سکوت بینمون حاکم شد… استرس داشتم، نمیتونستم بفهمم تو فکر نوید چی میگذره! منتظر هر عکس العملی از نوید بودم! دلم بدجور به شور افتاده بود تو دلم دعا میکردم که خدایی نکرده نوید کار احمقانه ای نکنه! شایدم باز از گفتن این حرف پشیمون شده بودم! اصلا نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیفته، فقط دوست داشتم زودتر اون لحظات بگذره... نوید سرش رو توی دستاش گرفته بود و به زمین خیره شده بود. بعد از سکوتی بلند مدت بالاخره سرش رو بالا آورد و سکوت رو شکست و در حالی که اشک تو چشماش حلقه زده بود با بغض گفت: سارای خوبم برات آرزوی خوشبختی میکنم.اینو بدون که همیشه در خاطرم خواهی بود... اینو گفت و از روی نیمکت پارک بلند شد و از جلوی چشمام ، آروم آروم دور شد و به سمت بیرون پارک رفت. اون لحظات و اون دقایق صدای شکستن قلب هامونو شنیدم. مخصوصا صدای قلب نوید رو... اون روز بدترین و تلخ ترین روز زندگیم بود... نوید با قلبی شکسته از من جدا شد و رفت رفتن و دور شدن نوید برای منم سخت و اندوه بار بود ولی چاره ای نبود و باید به این جدایی تن میدادیم حال اون روز منم دست کمی از نوید نداشت با این تفاوت که شاید من کمی منطقی تر به مسئله نگاه میکردم و سعی کرده بودم بر احساساتم غلبه کنم! با این وجود وقتی نوید رفت ، ناخودآگاه جاری شدن اشکها روی گونه هامو حس کردم! نوید رفت ولی انگار قسمتی از وجودمو کَند و با خودش برد! اون لحظه معنی واقعی فراغ و جدایی رو با تمام وجود حس کردم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏』 بِسْمِ رَبِّ نـٰآمَتـ ڪِھ اِعجٰاز مےڪُنَد ؛ یـٰابقیَة‌اللّٰه..؛🌿🤍ˇˇ! اَلسَلامُ عَلَیکَ یاصاحِبَ الزَمان عَجَلَ الله اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله الحُسَین عَلَیه السَلام اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمَّدِوَآل‌ِمُحَمَّد وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🤍🌿ッ صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌
"بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم" 🌹ختم جزء قرآن کریم🌹 ✅️طرح ختم و استغاثه همگانی برای آمدن منجی عالم بشریت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ ✅️دعای دست جمعی استغاثه است و در حال حاضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای فرجشان احتیاج به استغاثه دست جمعی ما دارند. ✅️ را هدیه می کنیم محضر چهارده معصوم علیه السلام برای سلامتی و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ پیروزی اسلام و نابودی دشمنان اسلام ان شاءالله و نجات حرمین شریفین سوریه از دست دشمنان اسلام ان شاءالله به نیت قربة الي الله ✅️. برای ثبت جزء های خوانده شده وارد لینک زیر شوید.👇 اَجْرُکُمْ عِنْدَاللهْ🙏 https://EitaaBot.ir/counter/eodf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ای جان جانان روح ایمان سلام ای معنی آیات قرآن سلام ای معنی ایاک نعبد سلام ای معنی یاس بهاران سلام از من به تو ای بهترینم سلام از من به تو ای محجبینم تویی کعبه تویی ایمان تویی شاه تویی آن یادگار آل طاها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم" اَلسَّلامُ عَلَیْکُم یا اَهْلَ بَیتِ النُّبوَّة ✅️طرح ختم و استغاثه همگانی برای آمدن منجی عالم بشریت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ ✅️دعای دست جمعی استغاثه است و در حال حاضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای فرجشان احتیاج به استغاثه دست جمعی ما دارند. ختم ذکر شریف را هدیه می کنیم محضر چهارده معصوم علیه السلام برای سلامتی و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ پیروزی اسلام و نابودی دشمنان اسلام ان شاءالله و نجات حرمین شریفین سوریه از دست دشمنان اسلام ان شاءالله به نیت قربة الي الله ✅️. برای ثبت اذکار خوانده شده وارد لینک زیر شوید.👇 اَجْرُکُمْ عِنْدَاللهْ🙏 https://EitaaBot.ir/counter/62k981 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ وَ آل مُحَّمَد و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ اَعْدائَهُمْ اَجْمَعينْ 🌱