لَـیْــلَـةی" 🇮🇷
یهباردیگهمنوراهبده صدقهیکربلابده دوسِتدارمخداشاهده بذاردورتبگردم(((: @Laylati
جلوی ضریحش بودم که میخوندم
" تو هم من و نخوای، بگو کجا برم؟ دنیا
پسم زده (: "
#الحسين_يكفيني
اینکه غمی که هرسال عید غدیر
سراغم میومد، به برکتِ این سفرِ
خوشیمن به نجف و کربلا از قلبم
رفت، خوشحالم میکنه ((: >>>
#الحسين_يكفيني ✨ .
لَـیْــلَـةی" 🇮🇷
اینجا یه تیکه از بهشت نیست ؛ خودِ خودِ بهشته :)✨ @Laylati
یادم آمد شبِ بی چتر و کلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان زدم
آهسته وُ گفتم چه هوایی است!
خدایی من و آغوشِ رهایی
سپس آن قدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی...
دلم آرام شد آن گونه که هر قطره باران غزلی بود نوازشگر احساس که می گفت فلانی! چه بخواهی چه نخواهی به سفر می روی امشب،
چمدانت پر باران شده پیراهنی از ابر به تن کن و بیا!... (:
پس سفر آغاز شد و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد و قافیه ها از قفس حنجره آزاد و رها
در منِ شاعر منِ بی تاب تر از مرغ مهاجر، به کجا می روم اقلیم به اقلیم؟
خدا همسفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر که سرِ راه به ناگاه مرا تیشهی فرهاد صدا زد: نفسی صبر کن ای مرد مسافر قَسَمت میدهم ای دوست! سلام من دلخستهی مجنون شده را نیز به شیرینِ غزل های خداوند، به معشوق دو عالم برسان.
باز دلم شور زد آخر، به کجا میروی ای دل؟ که چنین مست و رها میروی ای دل!
مگر امشب به تماشای خدا میروی ای دل؟ نکند باز به آن وادی…
مشغول همین فکر و خیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم
که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی که نوشتند کمی قبل اذانِ سحر جمعه، پراکنده در آن دشت خدایی ست...
چشم وا کردم و خود را وسط صحن و سرا، عرش خدا، کرب و بلا، مست و رها در دل آیینه جدا از غم دیرینه ولی دست به سینه یله دیدم
منِ سر تا به قدم ، محو حرم ، بال مَلَک ، دور و برم
یک سره مبهوت به لاهوت رسیدم
چه بگویم که چه دیدم که دل از خویش بریدم، به خدا رفت قرارم، نه به توصیف چنین منظره ای واژه ندارم (:
سپس آهسته نشستم،
و نوشتم: فقط ای اشک امانم بده تا سجده ی شکری بگذارم
که به ناگاه نسیم سحری از سر گلدستهی باران و اذان آمد و یک گوشه از آن پردهی در شور عراقی و حجازی به هم آمیخته را پس زد و چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند! به شش گوشهی معشوق،...
خدایا! تو بگو این منم آیا که سر پا شده ام محو تمنا و تماشا؟ (:
فقط این را بنویسید: رسیده است لب تشنه به دریا...
دلم آزاد شد از همهمه، دور از همه مدهوش، غم و غصه فراموش ،
در آغوشِ ضریح پسر فاطمه آرام سر انجام گرفتم...✨(:
- سیدحمیدرضابرقعی -
#الحسين_يكفيني 🌱
@Laylati
لَـیْــلَـةی" 🇮🇷
میدونم از چه سختیهایی با تو گذر
کردم :)...
#الحسين_يكفيني