49.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️قسمت دهم مسابقه تفسیر موضوعی سوره حمد
🎙 سید محمد طباطبایی نژاد
#مسابقه_تفسیر_سوره_حمد
🆔️ @levaozeynab1
نـشست تـوی تاکـسی، دیــد راننده نوار قرآن گـذاشته.
گفت: ببخشید کسی مُـرده⁉️
راننـده با لبخنـد گـفـت: بله، دل من و شما.
قرآن مال مُردهها نیست، با قرآن بیشتر اُنس بگیریم.
«فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» پــس هــر چه میتوانید از قرآن بخــوانید. (سوره مزمل، آیه ۲۰
#قرار_شبانه⏰
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
💫هدیه به آقاجان امام زمان ۵ صلوات...💚
🆔️ @levaozeynab1
#سلام_امام_زمانم💚
سلام بر تو ای پیشوای امین،
سلام بر تو ای پيشنهادهی آرزوشده،
سلام بر تو به همه سلامها...
💫 اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الإِْمَامُ الْمَأْمُونُ..
جهت تعجیل در فرج صلوات💚
🆔️ @levaozeynab1
دعای عهد.mp3
5.93M
🎧 صوت قرائت #دعای_عهد
🌱 قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
🆔️ @levaozeynab1
غروب ماه رمضان بود.ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی قابلمه ای از من گرفت . .
و بعد داخل کله پزی رفت، به دنبالش رفتم و گفتم :
ابرام جون کله پاچه برای افطاری عجب حالی میده!!
گفت : راست میگی ولی برای من نیست. یک دست کامل کله پاچه و چند تا نان سنگک گرفت و وقتی بیرون آمد ، ایرج با موتور رسید ،ابراهیم هم سوارش شد و خداحافظی کرد.
با خودم گفتم حتما چند رفیق باهم جمع شده اند و افطاری میخورند. و از اینکه به من تعارف نکرده بود ناراحت شدم . .
فردای آن روز که ایرج را دیدم
پرسیدم : دیروز کجا رفتید؟
گفت : پشت پارک چهل تن انتهای کوچه منزل کوچکی بود که در زدیم و کله پاچه را به آنها دادیم . .
آنها ابراهیم را شناختند و خیلی تشکر کردند
خانواده ای بسیار مستحق بودند. بعد هم ابراهیم را رساندم به خانه شان . .
شهیدابراهیمهادی
#باشهدا
🆔️ @levaozeynab1