eitaa logo
- لیها -
78 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
487 ویدیو
4 فایل
آخرین پناه خوابیدن بود، که خواب دیدن خرابش کرد..:) https://daigo.ir/secret/249338107 مسئولیت وقتی که اینجا میزاری گردن خودته ! اون دنیا من گردن نمیگیرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش میتونستم بغلت کنم بگم فداسرت بگم قربونت برم بگم ممنون که حواست هست بهم ممنون ک تو این سختی هات میای منو میخندونی من تمام وجودم فقط و فقط به بودن تو خوشه.. میدونم عین کوه پشتمی کم بیارم میگی فداسرت همش هم درس بخونم باز میای و همون شوخی های همیشگی رو میکنی.. میبینم چقدر بد میگن بهت پشتت رو خالی میکنن ولی تو همیشه قهرمان و فرمانده زندگی منی:)) الهی همیشه باشی کنارم عزیز قلبم❤️🥲
امروز.. درد،غم،اشک،.. دیگه معلوم بود کم آوردم خصوصا وقتی دیدم دارن چرت و پرت درباره حضرت زهرا سلام الله میگن.. اون لحظه همه چی جلو چشمم بود.. تمام سختی ها همه رنج هایی که این مدت کشیدم.. نمی‌دونم. لبریز شد.. نشد دیگه پنهون کنم.. فقط آروم زدم کنار و رفتم گوشه کلاس.. رفیقم از بالا سرم در اومد:) نگران.... من، من نمی‌تونستم حرف بزنم فقط اشک بود، فقط غم و غصه بود.. طبق معمول، احساس اضافه بودن.. همین احساس مزخرف نزاشت زبون باز کنم. نزاشت بغلش کنم.. نزاشت .. حس کردم باید بره. حس کردم اذیته. اه.. تپش قلبم بالا تر می رفت.. هرچی تلاش کرد بخندم ، خندیدما اما باز اون غم بود.. نیم ساعت از کلاس یکی دوتا از بچه ها کنارم و غم و دردم تمومی نداشت.. گفتن اذیتی بریم؟ صدای هق هق گریم بلند شد. مرام و معرفت داشتن که کنارم بودن. آروم که شدم رفتم سر کلاس.. زنگ تفریح شد. اومدم بیرون کار داشتم، یهو رفیقم نگران اومد سمتم.. اره بچه ها خبرش کرده بودن که من حالم بد بوده و بعد رفتنش هم گریه کردم.. باورم نمیشد برای کسی اینقدر اهمیت دارم:) آره اما امروز باز شد مثل فاطمیه سال های گذشته.. دیدی؟! خانم فاطمه جان.. غم شما بدجور قاطی شده با کل زندگیم.. من نمی‌فهمم اصلا علت دقیق غم ام چیه. اما میدونی که.. همیشه شما رو دارم. ممنونم که هستید❤️ از ۸ آذرماه ۱۴۰۳
خیلی دلم میخواست از حرفای دلت باخبر باشم کنارت باشم.. حیف نشد.. شایدم باید اینجوری میشد که یادم بیاد یادم بیاد قولایی که دادم ب خودم یادم بیاد کسی رو دوست نداشته باشم یادم بیاد... الان من باز میشم اونی که نه سمتت میاد و نه خبر میگیره.. چون باز حس اضافه بودن اومده سراغش:) یه حقیقت تلخ شاید یاد گرفتم خیلیارو دوست نداشته باشم تورو.... نه ... کاش یه دکتر وجود داشت که صرفا بی حسی تزریق میکرد بی احساسی ،خنثی بودن. دوری از آدما، وابسته نشدن، منتظر نبودن، توقع نداشتن و .. خیلی خوب می شد :) فکر کنم این آخری باید بگم ببخشید که مهمی و از خودم عذر میخوام که دوستت دارم.. ا
یه زمان هایی عمیقا کم میاری تمامی در ها بسته هست و نمیدونی چیکار کنی.. بعد از مدت ها.. مجبور شدم حرف بزنم تا خانوادم باور کنن عوض شدم... ۲۱ آذر ۱۴۰۳
طوری شده که از ترسیدن هم میترسم آشوبم.. نمیتونم آرامشی داشته باشم.. نمیتونم حرف بزنم.. نمیتونم گریه کنم ولی ن خواب دارم ن.. درست شه فقط.. همیشه امیدم به خدا بود چون ب عین دیدم از آدما هیچی بر نمیاد. الانم همینه.. امید دارم.. درست میشه.. امتحان بزرگتر نمیخوام.. میترسم اصلا به امتحان نمیرسه درست میشه آره..💔 ا
دلم میخواد یه بیابون گیر بیارم جیغ بزنم داد بزنم و هم زمان گریه کنم تا جایی که صدام در نیاد نتونم بلند شم چشام نبینه دیگه بغضم ته بکشه غصم تموم شه یادم بره همه چی از نفس بیوفتم دیگه چیزی رو قلبم سنگینی نکنه.. اصلا دیگه قلبی نباشه دلی نباشه و بعدش خدا بغلم کنه و ببرتم:) قشنگ میشه حیف یه رویاست..
ذوق امشب من بمونه اینجا:)))))) ا
بعد از روز های خیلی زیاد یهو امروز دیدم برام مهمه برام مهمه ازم ناراحت نباشن برام مهمه بگم غلط کردم تا ناراحت نباشه عجیب بود خیلی زیاد.. من نسبت ب ناراحتی همه از خودم، بیخیال بودم.. چون خسته بودم و هستم اما این فرق داشت.. خیلی زیاد..💔
دوست داشتم جای داداشم بودم دغدغش داشتن بستنی بیشتر بخاطر روز پسره.. یا دنبال کارت جدول ضرب ک من براش درست کردم ک اره بره مدرسه پز بده بگه آبجیم درسته کرده:)) خوشحال از اینکه قراره براش پفک بخرم یا ذوق زده از اینکه تو اتاق من بخوابه و من کنارش باشم یا اینکه رو میز من درس بخونه من بهش املا بگم یا دغدغش اینه ک سفال هاش تموم نشه همینقدر کوچیک همینقدر ساده همینقدر قشنگ کاش هیچ وقت بزرگ نشه بزرگ بودن سخته خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم.. کاش کوچیک بمونه و دغدغه هاش همین چیزای ساده باشه...🚶🏻‍♀ جمعه ۲۱ دی ماه
درد دل کردن شرط هایی داره آدم نمیتونه سرشو بندازه پایین با هرکسی درد دل کنه اعتماد میخواد علاقه میخواد قدرت درک میخواد یکی از مهم تریناش میدونی چیه؟ اینکه طرف مقابلم تورو محرم بدونه حرف بزنه حالش بده صحبت کنه تو خودش نریزه... این باعث میشه وقتی حرف میزنی احساس راحتی کنی هر لحظه نگی اضافیم نگی چقدر حرف زدم نبود این شرط آخر میتونی از ریشه خشک کنه قدرت درد دل کردنو :))
نمی‌دونم چرا بعد تو همه چی تکرار شد حرفات رفتارت نگاهت و... من طول کشید،خیلی زیاد آره زیاد که تونستم آروم شم باور کنم نیستی باور کنم تموم شد همه چی برای همیشه... اما حالا.. خیلیا مثل تو ان.. چرا.. چیکار کردم.. کاش.. کاش هیچ چیزی، هیچ چیزی تو این دنیا وجود نداشت که باعث بشه من باز تورو یادم بیاد باز برگردم .. باز... متاسفم برای قلبی که برای تو خرج شد:)
کاش عمیق فکر نکنم به یه سری چیزا بیخیال باشم.. نمیدونم.، نمیشه.. یهو میاد سراغم.. یهو دلم تنگ کسایی میشه که نیستن که نخواستم باشن.. من ازشون یه آدم عالی ساخته بودم برای خودم:)) ولی چیشد.. امشب باز شدم یه دختر لوس بدم اومد واسه همین حرف نزدم حس کردم بچه بازیه دیگه بسته ینی چی که بگی میترسم.. بگی.. این میزان از درون‌گرا شدن سخته.. فقط باید یه چیزایی بنویسم نامه هایی از حرف هایی که هیج وقت زده نشد... ی روز ک نبودم. ی روزی که خبری ازم نبود، یا نمیدونم دور بودم.. یکی رو مامور کنم، بده به یه سریا بخونن...:) حداقل دلتنگی هام رو بگم.. و کاش هیچ وقت دوست داشتن رو بلد نبودم! شدا. شد که از همه بگذرم.. از قلبم خارجشون کنم یکی دو نفر نشد.. میشه هیج وقت هیچ وقت هیچ وقت برنگردم به این پیام و نگم که رفتن.. نگم که نیستن.. نگم اون دو نفرم... خدایا... لطفا... ۷ بهمن ماه ۱۴۰۳