📚بهانه بیبهانه!
✍هرکس میتواند در کربلا الگویی برای خود پیدا کند: کودک و جوان و پیر، زن و مرد، سفید و سیاه، سالم و ناتوان، تازه مسلمان، نوعروس، معلم، بازاری و... . وجه اشتراکِ همهی آنها هم این است که بدونِ توجیه آوردن، با امامِ خود همراه شدند.
✨ تکلیفِ همه پس از کربلا معلوم است؛ در واقع کربلا، پایان دهندهی سردرگمی و بلاتکلیفیهاست. آری! کربلا نشان داد حتی مصیبت و اسارت نیز باعث سلبِ مسئولیت نمیشود.
✨ اگر «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا» و این حقیقت که کربلا هر روز اتفاق میافتد را بپذیریم، دیگر هیچ بهانهای برای فرار از وظیفه نخواهیم داشت. هنوز هم توجیهاتی مانندِ خانواده، راحتی، عزت و آبرو، عبادت، سیاست، ترس و... باعث تنها ماندنِ امام میشود؛ هرچند عاشورا دیگر تکرار نمیشود و این توجیهات، تنها باعثِ دوری ما از امام میشود.
✨ امروز هم وظیفهی ما در قبال امام زمانمان روشن است. پس مبادا شرایطِ سختِ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... باعثِ تکرار توجیهاتِ مردمِ سال ۶۱ هجری و محرومیت ما از یاری امام شود.
✨توجیه المسائل کربلا
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🔴 شیطان با یادآوری زینتهای دنیا ما را از اندیشهٔ آخرت دور میکند
✍در تشییع جنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس حاضر شدم.
خاطری ملکی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان انداخت و حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی داشتم.
به ناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا داد:
دوستان! برای ناهار تالار ... منتظرتان هستیم.
هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است، مرا دوباره به دنیا مشغول کرد و با تداعی لذتی از دنیا، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من گرفت.
آری، شیطان بهراستی چنین قصد دارد که حال و هوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند.
امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند:
دعوت به تشییع جنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو میاندازد، و حضور در ولیمه را اگر همزمان با تشییع جنازه به آن دعوت شده بودی نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است./بحار الأنوار
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رنگ خون این جان برکفان با رنگ خون مهسا متفاوته؟ ، از اون مظلوم می سازند از اینها ظالم، آیا یکبار وضعیت سرباز مملکت را استوری کردند؟! *این است شگرد رسانه یه عده ابله هم باور میکنند
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
جبرئیل فرمانده سپاه امام مهدی
امام مهدی (عج) پس از ظهور و شکست سفیانی ، با غربیان وارد نبرد و جنگ میشود.
اندکی که از آغاز نبرد میگذرد، با وساطت #حضرت_مسیح (ع)، صلحی چند ساله با مسیحیان و غربیان بسته میشود. آنان تنها مدت کوتاهی به این پیمان، متعهد میمانند و مدتی بعد آن را نقض میکنند. همین امر سبب جنگ دوم امام مهدی (عج) میشود که به آرامی زمینههای نبرد با ابلیس و بلیسیان فراهم میگردد.
در میانه نبرد به ناگاه، یکی از صلیبیون فریاد میزند که صلیب غلبه یافت. در مقابل او نیز یکی از مسلمانان فریاد برمی آورد که یاران و یاوران خدا غلبه یافتند.
در پس این مشاجره لفظی، خداوند به جبرئیل میفرماید: #بندگانم_را_دریاب. او با صدهزار ملک به یاری سپاه حق میشتابد. همین مطلب درباره میکاییل و اسرافیل نیز اتفاق میافتد که آنان نیز به ترتیب با دویست و سیصد هزار ملک به یاری جبهه حق میشتابند واین سپاهیان تازه نفس، امر را برای سپاهیان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سهل و پیروزی را برای ایشان، روان و آسان میسازند. [1]
پس از آنکه دجال به جمع آوری نیرو و پیرو میپردازد، با خیل عظیمی به سوی مکه و مدینه حرکت میکند که با ممانعت میکائیل در مکه و جبرئیل در مدینه مواجه میشود. [2]
📚[1]. همان، ج 2، ص 92.
[2]. بحار الأنوار، ج54، ص 105.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
📘#داستانهایبحارالانوار
💠دعای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور میکردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستادند تا مقداری شیر از او بگیرد.
🔹شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیدهام برای شام آنهاست.
با این بهانه به حضرت شیر نداد.
پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کردند و فرمودند:
" خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن! "
🔹سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند.
پیامبر کسی را فرستادند تا از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد:
- فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کردند، و فرمودند:
"خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!"
🔹یکی از اصحاب عرض کرد:
- یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودید که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودید که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم!
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
"مال کمی که نیاز زندگی را برطرف میسازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید."
🔹سپس آن حضرت این دعا را نیز کردند:
- "خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما!"
📚 بحار: ج ۷۲، ص ۱۱
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
✿ مسابقه امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
〽️ روزی امام حسن با برادرش امام حسین علیه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسین علیه السلام گفت:
خط من بهتر از خط تو است.
◇ حسین: نه،
خط من بهتر است.
- حالا که این طور است مادرمان فاطمه علیها السلام در حق ما قضاوت کند.
- مادر جان!
خط کدامیک از ما بهتر است؟
📎 زهرای مرضیه برای این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیرالمؤمنین گذاشت و فرمود:
بروید از پدرتان بپرسید.
- پدر جان شما بفرمایید خط کدامیک از ما بهتر است؟
📎 علی علیه السلام احساس کرد اگر قضاوت کند یکی از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود: عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرم بپرسید.
- پدر بزرگ و مهربان خط کدام یک از ما بهتر است؟
◇ پیامبر: من درباره شما قضاوت نمی کنم، مگر این که از جبرئیل بپرسم.
جبرئیل خدمت رسول خدا رسید:
یا رسول الله!
من هم در بین ایشان قضاوت نمی کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند.
◇ اسرافیل گفت:من نیز تا از خداوند پرسش نکنم، قضاوت نخواهم کرد.
اسرافیل:
🌱 خدایا!
خط حسن بهتر است یا خط حسین؟
خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه علیها السلام است باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است.
❗️ حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
عزیزانم دانه های این گردن بند را میان شما پراکنده می کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او بهتر است.
❗️ آن گاه دانه های گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه های گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود. جبرئیل نیز برای احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد.
📚 بحار ، ج۴۳ ، ص۳۰۹
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🔵راز شیرین شدن عسل زنبور عسل
یک روز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، در میان نخلستانها نشسته بودند.
که یک وقت سر و کله زنبورِ عسلى ظاهر شد، و شروع کرد دور پیغمبر اکرم چرخیدن.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
یا على ! مى دانى این زنبور چه مى گوید.
حضرت على (علیه السلام ) فرمود: خیر.
پیامبر فرمودند:این زنبور امروز ما را مهمانى کرده و مى گوید: یک مقدار عسل در فلان محل گذاشته ام ، آقا امیرالمؤمنین را بفرستید، تا آن را از آن محل بیاورد.
حضرت على (علیه السلام) بلند شدند و آن عسل را از آن محل آوردند.
رسول خدا(ص)فرمود:اى زنبور، غذاى شما که از شکوفه گل تلخ است.
به چه علّتى آن شکوفه به عسل🍯 شیرین تبدیل مى شود؟
زنبور گفت : یا رسول اللّه ، شیرینى این عسل،از برکت ذکر وجود مقدّس شما، و (آل ) شماست.
چون هر وقت ، مقدارى از شکوفه استفاده مى کنیم ، همان لحظه به ما الهام مى شود که سه بار بر شما صلوات بفرستیم .
وقتى که مى گوئیم : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد به برکت صلوات بر شما، عسل ما شیرین مى شود...
از امام صادق روایت شده که پیامبر (ص) فرمودند:از کشتن زنبور بپرهیزید،زیرا خداوند ارجمند به او وحی نمود و نه از شمار جنیان است و نه در زمره ی انسانها.
📕منبع:
داستانهایى از صلوات بر محمد و آل محمد (ص )،ص ۲۱
📒الخصال المحموده والمذمومه،ج 1-ص448،451،نوشته شیخ صدوق
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🍁 اگر باور داری خداوند همه کارهایت را خودکار انجام می دهد، همان خواهد شد.
🍁اگر باور داری خداوند خیلی راحت روزیت را میرساند، همان خواهد شد.
🍁 اگر باور داری خداوند زندگیت را به نحو احسن مدیریت می کند، همان خواهد شد.
🍁 اگر باور داری خداوند نگهبان و حفاظت کننده، جسم و جان و فرزند و همسر و زندگی و کار و مال و خانواده همه چیزهای توست، همان خواهد شد.
🍁 بیائیم زیرکی کنیم و هر چه باور عالی و خوب است نسبت به خداوند مهربان داشته باشیم. باور کنید همان خواهد شد.
🍁 خداوند به اندازه درک و باورهای تو، به تو جهانش را نشانت می دهد. از هر نظر خیالت راحت باشد. تمام زندگیت را به خداوند بسپار و هر لحظه مانند یک پدر و فرزند با هم صحبت کنید.
🍁 شکرگزارش باش. راحت خواسته ات را با زبان ساده بهش بگو... بعد منتظر نتايج عالی باش. تو تنها نیستی.... خدا را داری..
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
⚠️ هشدار امنیتی
🛑خانواده ها از حضور فرزندان خود در اعتراضات غیرقانونی، به شدت منع کنند
💢 منافقین خلق و ضدانقلاب میان معترضان نفوذ کرده اند و در فرصت مناسب می خواهند سناریو کشته سازی بین مردم معترض و نیروهای امنیتی مستقر، اجرا کنند. سناریو آنها به این صورت است که، در میان جمعیت معترض یک تیم پنج نفره مسلح به صورت مخفیانه حضور دارند و در اطراف مستقر می شوند و در فرصت مناسب به سمت معترضین و یا مردم عادی که در حال تماشا هستند، با اسلحه شلیک می کنند و افراد را کشته و همزمان فریاد می زنند که نیروهای امنیتی شلیک کردند!!! سناریو دیگر این است که از میان معترضین به سمت نیروهای امنیتی شلیک می کنند و افرادی را کشته یا زخمی کنند.
💢 خانواده هایی که فرزندان آنها دانسته یا ندانسته در اعتراضات و اغتشاشات شرکت می کنند، بدانند که در این موقعیت حساس در منطقه، دشمنان ایران و ایرانی در پی سناریو کشته سازی مردم و نیروهای امنیتی هستند، لذا هشدار جدی به خانواده ها، به پدر و مادرها می دهیم که مانع حضور فرزندانشان در اغتشاشات و اعتراضات غیرقانونی باشند تا قربانی سناریو کشته سازی دشمنان و مزدوران دشمن نشوند.
💢تمامی کسانی که در اغتشاشات شرکت می کنند، بدانند که توسط نیروهای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی رصد می شوند، حتی اگر چهره خود را مخفی نگه بدارند، به راحتی توسط نیروهای اطلاعاتی حاضر در صحنه و همچنین توسط گزارشات مردمی و نزدیکانشان به ستادهای خبری نهادهای اطلاعاتی، قابل شناسایی هستند و خود و اطرافیان آنها زیر ذرهبین نهادهای امنیتی و اطلاعاتی خواهند بود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*بدون شرحی. نمکدار*
جنجال کشف حجاب کتایون ریاحی..... 🌹 😅 *کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص*😅😅
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#تشرفات
جناب آقای حاج غلام عباس می گوید: در شب ١٣ رجب سال ١٣٩١ ه. ق در عالم رؤیا دیدم به طرف مسجد جمکران روانم و عده ای را دیدم که با حالات مختلف به سمت مسجد می روند، بعضی تند و سریع و بعضی وامانده، شل و خسته... بهرحال به حیاط مسجد رسیدم، دیدم درب مسجد بسته است، چون احساس خستگی کردم پشت درب مسجد در ایوان خوابیدم. ناگهان صدای پایی شنیدم که به طرف درب مسجد نزدیک میشد.
✨💫✨
سیّدی را دیدم با لباس عربی در سلک روحانی که تقریبا سی سال بیشتر نداشت، به یکدیگر سلام کردیم و من بلند شدم. هر دو برای مصافحه بسوی هم حرکت کردیم، پس از معانقه، در دلم افتاد که نکند این آقا، حضرت ولیعصر ارواحنا فداه باشد، این بود که با خود گفتم: باید به یقین برسم. عرض کردم: آقا چیزی به من بدهید. آقا انگشتری با نگین لوزی شکل و کاغذی به من مرحمت کردند و فرمودند: دستوراتی داده شده، بخوانید و عمل کنید. من هر دو را در جیب بغل گذاشتم. آقا بطرف درب خروجی مسجد حرکت کرد و من به دنبالش میرفتم، عرض کردم آیا دیگر شما را ملاقات خواهم کرد؟ فرمود: آری!
✨💫✨
از درب مسجد که خارج شدند، دامنش را گرفتم و عرض کردم: آقاجان! می دانید چشم ما برای آمدن شما سفید گردید و منتظریم، کی تشریف می آورید؟ فرمود: نزدیک است. عرض کردم: بفرمایید چه وقت و چه روزی؟! با حالتی که متوجه شدم از این سوال ناراحت شدند، رو به من کردند و فرمودند: «برگرد به جای خود، کافی است، دیگر سؤال نکنید!» من به جای خود ماندم و اشک از دیدگانم سرازیر شد و در این حالت بود که از خواب بیدار شدم.
📗شیفتگان حضرت مهدی علیهالسلام ص١۴٨
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨