eitaa logo
آرامش دلم تنها خداست
2هزار دنبال‌کننده
813 عکس
547 ویدیو
8 فایل
خدایا تنها امیدم تویی که مهربانترین هستی یا ارحم الراحمین #کپی برداری از مطالب کانال با ذکر صلوات بلا مانع می باشد . #تأسیس 15 آذر ماه 99
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1736404308.mp3
4.02M
4 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣تا زنده ای؛ از نردبان نماز، بالا برو. وگرنه،بعد از تولدت به برزخ برای دو رکعت نماز، التماس می کنی. 💓تا دیرنشده خودتو درآغوش خدا رها کن شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ⚜آیت الله جوادی آملی: ✳️ بايد با تمام هويت به سمت خدا برويم 🔻 اگر خداوند به يك بنده توجه كند، با تمام جهت به او توجه كرده است، زيرا خداوند جزء ندارد كه بگوييم او نيم‌نگاه می‌كند، بلكه خداوند با تمام اسماء‌الحسنی و جهات به انسان توجه دارد. همچنين وجود پيامبر(ص) كه مظهر تام خداوند بوده، چنين است كه وقتی با كسی صحبت می‌كنند با تمام چهره او را نگاه می‌كنند و سرّ آن اين است كه هرگز حضرت نيم‌نگاه نداشتند. مثلا فردی در حال يك مصاحبه و ضبط آن است؛ اين فرد برخی مواقع يك نيم‌نگاه به مصاحبه‌كننده دارد و گاهی هم يك نيم‌نگاهی به تصوير‌بردار می‌اندازد، اما وجود پيامبر(ص) با تمام چهره به مخاطبش نگاه می‌كند، زيرا ايشان مظهر خداوند است. 🔸 اگر خداوند به ما خطاب كرد «يا ايها الناس، يا ايها الذين امنو»؛ يعنی اينكه خداوند با تمام اسماء به ما نگاه می‌كند و در مقابل اگر ما گفتيم «يا الله» بايد با تمام هويت به سمت خدا برويم و يا الله بگوييم و اگر هم مخاطب خداوند قرار گرفتيم، بايد با تمام هويت به سمت خدا برويم. حال اگر برخی از دعاهايمان مستجاب نمی‌شود، به اين دليل است كه فقط بخشی از توجه ما به خداوند است و بخشی از توجه ما به جای ديگر است؛ بلكه نيم‌رخ ما به خدا توجه می‌كند و برخی از توجه ديگرش به امكانات خودش است و چنين دعايی كامل نيست و راز استجابت نشدن دعا همين توجه نيم‌رخ به خداوند است. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨@Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
✅ آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی: شفّاف ميگويم: براي اينکه در زمان غيبت امام زمان ارواحنا له فداه ، يک سري شبهات در شما اثر نکند، دستور اين است. هر روز بگوييد: «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِکَ» دو سه ثانيه هم بيشتر طول نميکشد. لذا اين را هر روز بخوانيد تا دلتان به امام زمان(صلوات الله علیه) قرص شود. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 از امام محمد باقر (ع) پرسیده است و شنیدن پاسخ های امام باقر (ع) خالی از لطف نیست. طاووس یمانی از امام (ع) پرسید: چه وقت بود که یک سوم مردم هلاک شدند؟ امام (ع) فرمود: اشتباه کردی باید بگویی یک چهارم، و آن روزی بود که قابیل هابیل را کشت. پرسید: کدام یک از هابیل و قابیل پدر آدمیان است؟ فرمود: هیچ کدام، بلکه پدر آنان شیث بن آدم است. پرسید: کدام گواهی حق بود که گویندگانش در آن دروغگو بودند؟ فرمود: گواهی منافقین که به پیامبر (ص) می گفتند: نشهد انک لرسول الله؛ گواهی می دهیم که تو فرستاده خدا هستی. پرسید: کدام فرستاده خدا بود که نه از جن بود و نه از انس؟ فرمود: کلاغ، که خداوند فرمود: فبعث الله غرابا یبحث فی الارض؛ خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال خود گود نماید. پرسید: بر چه کسی دروغ بستند که نه از پری بود و نه آدمی؟ فرمود: بر گرگ، که برادران یوسف بر او دروغ بستند. پرسید: چه چیز است که اندک آن حلال و زیاد آن حرام می باشد؟ فرمود: نهر طالوت؛ «طالوت به سپاه خود گفت: همانا خدا شما را به نهر آبی آزمایش کند. هر آنکس از آن بسیار بیاشامد از من نیست و هرکه هیچ نیاشامد یا کفی بیش نگیرد از من و هم آیین من خواهد بود. (بقره، 248)» پرسید: کدام روزه است که از خوردن و آشامیدن منع نمی کند؟ فرمود: روزه مریم. ، سروی، ج 2، ص 288 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟! حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری! گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟! ملک فرمود : هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . ملک بار دیگر آمد و فرمود : حق تعالی می فرماید : الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم.. فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ ! فرمود : اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است... : داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج1/ علي مير خلف زاده 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1181107783.mp3
3.33M
5 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣دنبال چی می گردی؟ قدرت، آرامش، یقین، شادی.... يه نماز حقیقی، همه اينا رو می تونه بهت بده! 👈فقط باید یاد بگیری؛ يه نماز حقیقی بخونی... شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نایت کویین
خــدا كه دفتر عمرم باز است هنوز نميدانم چند ورق مانده تا انتها.. اما برهر ورق كه بر من می گشایی زيبا خواهم نوشت.. به امیدت ای خدای خوبیها 🎊 @bluebloom_madehand 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ستاره 2022 مربع❌ ✅هدیه همراه اول به مناسبت پیروزی تیم فوتبال جمهوری اسلامی ایران 📌گزینه 3 و سپس 3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ✍روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از راهب خواست که به او درسی به‌یادماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه‌پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید:مزه‌اش چطور بود؟شاگرد پاسخ داد: خیلی شور و تند است، اصلاً نمی‌شود آن را خورد.پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمک‌ها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد به‌راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: کاملا معمولی بود. پیر هندو گفت:رنج‌ها و سختی‌هایی که انسان در طول زندگی با آن‌ها روبه‌رو می‌شود همچون مشتی نمک است. اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌شود، می‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به‌راحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی، نه یک لیوان آب. 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴سوال؟ چند راه كار براي رضايت مندي زندگي بگوييد. ✍پاسخ : چند راه كار مي‌گوييم كه در دنيا شاد باشيم. اين به غني و فقير كاري ندارد. آنانكه غني ترند محتاج ترند. نكته ي اول تدبير است. حديث هم داريم: برنامه ريزي قبل از كار شما را از پشيماني حفظ مي‌كند. تدبير يعني اينكه من امكاناتم را با داشته هايم را با آرزوهايم با هم منطبق كنم. عمر سعد مي‌خواست فرماندار ري بشود، اين آرزو است. اصل اين آرزو عيب نيست. سليمان از خدا مي‌خواست كه حاكم علي الاطلاق بشود. اما آيا ين آرزوي عمر سعد، مسيرش قتل امام حسين ع است؟ مسيرش تشنه نگهداشتن بچه‌هاي ابا عبدالله است؟ اين مسير غلط است. اين بي تدبيري است. الان يك محصل مي‌خواهد نمره ي بيست بگيرد، كلاس برود، درس بخواند، تلاش كند و نمره بيست بگيرد. ما تدبير در معيشت هم داريم. نكته بعدي بحث انس است. يكي از واژه‌هايي كه در مورد خدا بكار مي‌بريم همين است. يا انيس المريدين. انس دو جور داريم يكي اُنس معنوي مثل انس با خدا و قرآن دعا و زيارت. بعضي از عزيزان ما هفته به هفته لاي قرآن را باز نمي كنند. چرا نگران هستند؟ الا بذكر الله تطمئن القلوب. بعضي‌ها با نماز بيگانه هستند. نماز براي شما آرامش مي‌آورد. بعضي‌ها با خدا حرف نمي زنند. كساني هستندكه خانه شان نزديك شاه عبدالعظيم است ولي زيارت نمي روند. رفتن به اين زيارت ثوابش به اندازه رفتن به كربلا است. دعا را فارسي بخوانيد، نمي خواهد عربي بخوانيد. انس بعدي انس با فاميل است كه اسلام به آن صله ي رحم مي‌گويد. در سوره نسا مي‌فرمايد: در قيامت از توحيد و از ارحام سوال ميشود. خود اين انس باعث ميشود افسردگي‌ها و نگرانيها كم بشود. بياييد جلسات ماهانه تشكيل بدهيد و يك دعاي توسل هم بخوانيد و يك چايي هم بخوريد. دو تا آيه قرآن خوانده بشود و در اين رفت و آمدها جوانان بهم معرفي ميشوند و ازدواج هم صورت مي‌گيرد. همدلي هم صورت مي‌گيرد. جبرئيل به پيامبر خدا گفت: اي رسول الله اگر قرار بود ما به روي زمين مي‌آمديم سه تا كار را اولويت مي‌داديم. يكي آبرساني به مسلمانان، دوم رسيدگي به خانواده‌هاي عيالوار و سومي عيوب همديگر را پوشاندن. جبرئيل، ميكائيل از فرشته‌هاي خدا هستند و معصيت نمي كنند. خدا در قرآن مي‌فرمايد: فرشته‌ها معصيت نمي كند. سومين نكته كه باعث ميشود شادي بيايد استفاده از مواهب است. خدا عالم را زيبا آفريده است. مواهب، منظور دريا، كوه، پارك و درخت است. چند خانواده مي‌توانند با هم به پارك بروند و غذا بخورند. يكي ديگر از مواهب همسر است. همسر باعث آرامش است. يكي ديگر از مواهب اولاد دار شدن است. قرآن مي‌گويد: مال و فرند زينت است. ديگر مزاح و شوخي است. البته نه تمسخر و طعنه و غيبت. مطالب شاد و قصه‌هاي خوب نقل بشود و اين باعث ميشود شادي به زندگي ما بيايد. ديگري شغل و كار است. جوانان، از كار عار نداشته باشيد. حالا جوان ليسانس است و شغل مناسب با تحصيلش پيدا نميشود، خوب فعلا پيش پدر كه پارچه فروش است كار كن. مبغوض ترين افراد پيش خدا كساني هستند كه در روز بيكار هستند و كسانيكه در شب سجده و عبادت نمي كنند. به پيامبر گفتند: فلاني خيلي عبادت مي‌كند ولي كار نمي كند. پيامبر فرمود: از چشمم افتاد. 📚بیانات دکتر رفیعی 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
AUD-20220902-WA0020.mp3
4.15M
6 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣ الصلاه عمود الدين. اینکه چقدرستون وجود يه انسان، محکمه وچقدر ميتونه در بحران ها،آرامشش رو حفظ کنه؛ کاملابه کیفیت نمازش بستگی داره شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨نگار من در انتظار منست تا عشق ، 🌺سلامت ، ثروت ،حمایت ،آرامش ✨و شادمانی را از گنجینهٔ بیکرانش بردارم. 🌺یاریم کن تا امروز، ✨قدرت درونم را آشکار کنم .. 🌺افکار و اعمالم را طبق رضای تو تائید کنم مهربانا!‌‌ 🙏 🌺سپاسگزاری را سرلوحه زندگیم قرار میدهم ✨و این روش بیشترین تغییر وتحول را 🌺در زندگیم ایجاد میکند ✨و همچنین در حال زندگی میکنم ، 🌺چون تجربیات گذشته ام به من آموخته ✨که زندگی در گذشته وآینده، 🌺مرا از زندگی در حال ولذت بردن از آن دور میکند. ✨آرامش و احساسم از آن توست 🌺ای آفریدگار ممکن ✨من نزول آیه رحمتت را 🌺بر کویر تشنه زندگیم ناظرم ✨دریاب مرا که 🌺معبودی برتر از تو نمی‌یابم 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت ودر حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم ونمي توانم بيايم.* *قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت وگفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد ومهمانش را هم بياورد.* *بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين هرچه مي خورم تو هم بخور تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن واگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.* *مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.* *وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پراز مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست ولي مهمان رفت ودر بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند وهر كس مي آمددر كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد ومهمان به دم در. غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند بعد از غذا ميوه آوردند ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان چاقوي دسته طلايي ازجيب خود درآورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.* *مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود ودسته اي از طلا داشت.* *مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا راديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.* *برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد وگفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.* *قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟* *برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.* *پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند وگفتند چاقو متعلق به پدرآنهاست كه سالها پيش گم شده است.* *قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند وچاقو را به برادر بزرگ برگردانند.* *بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.* *برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما ازبين برود.* *قاضي رو به بهلول كرد وگفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزادكنم ؟* *بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول ميدهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.* *قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود وشب را با بهلول بماند و فرداصبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.* *برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت وبه خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد به محض اينكه به خانه شان رسيدند بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است واحتياج به غذا دارد.* *مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.* *بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود ودر حال نشخوار علفها بود.* *بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرداز شدت در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن هر جا كه من نشستم تو هم بنشين اگر از تو چيزي نخواستند دست به جييبت نبر چرا گوش نكردي هم خودت را به دردسر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش رانتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.* *بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد وگفت: اي خر ، گوش كن فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست بگو نه ، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش برگردانم ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.* 🎋🎋🦋🎋🎋🎋 ✨ @Lootfakhooda