#یک_داستان_یک_پند
✍عارف نامداری در نیشابور زندگی میکرد. جوانی در همسایگی او بود که کبوتران بسیاری داشت و همیشه کبوتربازی میکرد. روزی عارف در ایوان خانه خود نشسته بود و قرآن تلاوت میکرد که ناگاه پسر همسایه سنگی به کبوتری زد و سنگ به پیشانی عارف خورد، و خون بسیار جاری شد.
عارف غلام خود را صدا کرد و چوب بزرگی به دست او داد و گفت: به آن جوان بده تا کبوترانِ خود با این چوب براند. آری! گروهی هستند که کسی را آزار میدهند که به او آزار نرسانده است. این گروه مستحق عذاب هستند.
گروهی هستند که اگر از کسی آزار ببینند او را آزار دهند، این گروه اهل حساب هستند. (اگر بیشتر تلافی کرده باشند و خشم زیاد از حد گیرند، باید حساب پس بدهند.) گروهی دیگر هستند که اگر از کسی آزار ببینند، او را آزار ندهند. این گروه اهل ثواب هستند.
اما گروهی هستند که اگر از کسی آزار ببینند او را آرام کنند. (مانند آن عارف) این گروه اهل قرب به خداوند هستند. مانند: اولیاء الله و مقربین به درگاه خدا!
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🔴از یهودی که کمتر نیستم
مرد صالحی مبلغ بیست هزار درهم مقروض بود ، هیچ وسیله ای برای پرداخت آن نداشت . روزی طلبکار با اصرار تمام ، مطالبه قرض خود نمود ، آنقدر سخت گرفت که مرد مقروض با اشک جاری و دلی افسرده به خانه رفت . این مرد همسایه ای یهودی داشت ، همین که او را با وضعی پریشان مشاهده کرد ، گفت : تو را به حق دین اسلام سوگند می دهم بگو چه شده که این قدر ناراحتی ؟ جریان را برایش شرح داد . یهودی به منزل خود رفته و مبلغ بیست هزار درهم برایش آورد ، گفت : اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولی همسایه که هستیم ، شایسته نیست همسایه من به رنج قرض گرفتار باشد .
بدهکار آن پول را برداشت و پیش طلبکار آورد . طلبکار از این سرعت در پرداخت پول تعجب کرد . از او پرسید : از کجا تهیه کردی ؟ جریان بر خورد همسایه یهودی را برایش نقل کرد ، در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکاری او را آورد . گفت : من از یک یهودی که کمتر نیستم ، بگیر سند خود را من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد .
طلبکار همان شب در خواب دید قیامت به پا شده و نامه های اعمال در حرکت است ، بعضی نامه عملشان به دست راست و برخی به دست چپ قرار می گیرد . در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و اجازه ورود بهشت بدون حساب به او دادند .پرسید : چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم ؟
گفتند : چون تو جوانمردی کردی و سند آن مرد نیکوکار را رد نمودی ما چگونه نامه عمل تو را ندهیم با این که بخشنده و مهربانیم ، همانطور که تو از حساب او گذشتی ما هم از حساب تو می گذریم ، طلبت را بخشیدی ما هم گناهان تو را بخشیدیم .
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🌸چند نكته قابل تامل وتکان دهنده از مرحوم رجبعلي خياط 🌸
🌱 نكته ۱:
اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
🌱 نكته ۲:
تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
🌱 نكته ۳:
سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
🌱 نكته ۴:
دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
🌱 نكته ۵:
كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
🌱نكته ۶:
اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
🌱 نكته ۷:
اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
🌱 نكته ۸:
اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
🌱 نكته ۹:
هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد .
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
میگن شیطان با بنده ای همسفر شد...
موقع نماز صبح بنده نماز نخوند
موقع ظهر و عصر هم نماز نخوند
موقع مغرب و عشاء رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد
موقع خواب شیطان به بنده گفت
️من با تو زیر یک سقف نمی خوابم...
چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی
میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم..
بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا ...
چطور غضب بر من نازل بشه
شیطان در جواب گفت من فقط
یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم
در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری
از پاهايي که نمي توانند تو را به اداي نماز ببرند انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
جوانی تعریف می کرد: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.
از هم جدا شدیم.
شب به تخت خوابم رفتم.
ولی اندوه، تمام وجودم را فرا گرفته بود...
مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم، چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...
روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را از جیبم درآوردم...
پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.
در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.
آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...
پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی
ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام دادهام.
وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.
اشک از چشمانم سرازیر شد...
یک روز پدرتان از این دنیا می رود، قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید،
اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید و بر او رحمت و درود بفرستید.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_310226054725763846.mp3
5.07M
🔴 زود قضاوت نکنیم!
✍خانم معلمی تعریف میکرد: در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم. به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان. روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم پدر و مادرها هم دعوت بودند. موقع اجرای سرود ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع. دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد. بچهها هم سرود را میخواندند و ریز میخندیدند، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه ریسیده بودم پنبه شود. با خود گفتم چرا این بچه این کار رو میکنه، چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمیفهمید به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم. خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد! فضا پر از خنده حاضران شده بود. مدیر هم رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود. از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟ اخراجش میکنم. مادر این دختر هم که نزدیک من بود بسیار پرشور میخندید و کف میزد، دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود. همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم: چرا اینجوری کردی؟! چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟! دخترک جواب داد: آخر مادرم اینجاست، برای مادرم اینکار را میکردم!! گفتم آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند؟! خواستم بکشمش پایین که گفت: خانم معلّم صبر کنید بذارید مادرم متوجه نشه، خودم توضیح میدم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است، چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم. تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود، این زبان اشاره است، زبان کرولالهاست همین که این حرفها را زد انگار مرا برق گرفت، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!! آفرین دخترم! فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،، نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!! از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد!!! با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
🔰 علت #نامگذاری فاطمه و #منصوره برای حضرت فاطمةالزهرا عليهاالسلام
✨ در حدیث معراج آمده است که #پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
💠 ای حبیب من حضرت جبرئیل چرا فاطمه عليهاالسلام در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است؟
▫️حضرت جبرئيل عليهالسلام فرمود:
👈 بدین سبب در زمین #فاطمه نامیده شده که شیعیان خود را از جهنم رهایی میبخشد و دشمنانش از محبت وی بیبهره خواهند بود
👈 و در آسمان بدین جهت #منصوره است که خداوند فرموده است:
👌 در آن روز قیامت مؤمنان به جهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد، خرسند میشوند
↩️ منظور از این یاری همان نصرتی است که حضرت #فاطمه عليهاالسلام به دوستان خویش خواهد کرد.
📚 معانیالاخبار، ج٢، ص۴٣٠.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
شباهتهایحضرتصدیقهطاهره
#وامامزمانعلیهماالسلام
🔹 در کتاب امالی آمده: موقعی که وفات پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نزدیک گردید آن حضرت بقدری گریست که ریش مبارکش تر شد.
🔸گفته شد: یا رسول الله! چرا گریه میکنی؟
👈 فرمود: برای ذریه و فرزندانم و آن ستمهائی که از ستمکاران امتم بعد از من به ایشان میرسد میگریم.
👌 گویا میبینم دخترم فاطمة بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا میزند: یا ابتاه! احدی از امت من بفریاد او نمیرسد.
♦️وقتی فاطمۀ این مطلب را شنید گریان شد. پیغمبر اکرم به وی فرمود:
▫️ای دختر عزیزم! گریان مباش!
👌فاطمه گفت: پدر جان! من برای ظلمهائی که بعد از تو خواهم دید گریه نمیکنم، بلکه بعلت مفارقت تو اشک میریزم.
💠 پیغمبر فرمود: ای دختر محمّد! مژده باد تو را! زیرا تو اولین کسی هستی که در میان اهلبیتم بمن ملحق خواهی شد.(۱)
🔰 از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام راجع به صاحب این امر پرسیدم. فرمود:
👌او همان راندهشدۀ یکتای غریب پنهان از خاندانش میباشد که خونخواه پدرش خواهد بود.(۲)
📚 ۱. در زندگانی حضرت فاطمه عليهاالسلام، ص۱۷۴
۲. مکیال المکارم ج ۱ ص۱۸۰.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨@Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1585104422.mp3
3.51M
سلام ...
حالتون خوبه؟ رفقااااا
دقت کردین این روزااااا خیلیااا دم از مد و با کلاس بودن میزنن ؟
چرا همش این چیزارو تو پول، ظاهر، ماشین و..... میبینید؟
تو زمونه ای ک خیلیاااااا از خدا دورن
بالاخص خیلی از جووووونا
بیاین باخدا بودن رو مد کنیم
رنگ سال کنیم
خواهشا" از الفاظی مثل مذهبی و.... نسبت دادن دست بردارید
من نه میشناسمتون ونه.....
اصلا نمیدونم کجای دنیایی رفیق
ففط ی چیزیو خوب میدونم اگر اینجایی خدا خیلی خیلی عاشقته❤
وقتش نشده؟
وقتش نشده که بجا رفتن راه و بیراه هایی ک ارزش و اعتباری نداره بری راهیو ک اعتبارش به صاحبشه!؟
اینووو ی جووون ب شما رفقای جووووونم میگه....
خواهشاااا ب قول خودمون تریپ برندارید....
فارغ از شعار ، ی دو دو تا بکن ببین کجای زندگیتی....
همین و لا غیر
منم ی زمانی فراری بودم از خدا
از نماز و.....
اما الان عاشقشممممم
آره عاشق ❤❤❤❤
خدایااا عاشقتم
همون همیشگی
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🦋🍃 @Lootfakooda ✨
🍃
مردم بدانید :
بیشتر سوء تفاهم ها از حرف های خاله زنکی آغاز میشود...
ریشه تمام این حرف ها حسادت پنهان است ..
این دوره زمونه باید ؛
حواست باشه با کی دردودل میکنی
آدمهای کمی هستند که حرفاتو گوش میدن و مهم هستی براشون،
بقیه فقط میخوان یه چیزی برای
یک کلاغ چهل کلاغ کردن داشته باشند.
#الهی_قمشه_ایی
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨