💖🍃
خدا به تو آرامش میده
خدا به تو قدرت میده
خدا دعای تورو اجابت میکنه
خدا به تو برکت میده
خدا کنارت میمونه
اینارو یادت نره رفیق!
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
حکایت کوتاه
در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. "اسماعيل خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سرداراسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد! اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد! تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" میشناسند!
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#جوان_عاشق_و_بانو_گوهرشاد
. کسی که بانی ساخت مسجد گوهرشاد مشهد شد ، معروف بود به گوهرشادخانم . او زنی دانا،زیرک ،مومن ،محجبه و همسر میرزا ، عروس امیر تیمور کورکانی بود،اومی خواست برای باقیات وصالحات خود در کنارحرم امام رضا (غ)مسجدی بنا کند. پیش از ساخت مسجد همه ی کارگزارا نش را جمع وبه آن ها توصیه های مهمی کرد:1- خانه های اطراف حرم را به قیمت مناسب بخرید، چون مسجد محل عبادت است، رضایت فروشندگان مهم است2- به کارگران و بناها با محبت ونرمی سخن گفته شودمبادا کسی رنجیده شود 3- ساعات کار باید معین باشد و مزدکارگران مطابق زحمت آن ها داده شود 4- برای حیوانات بار بر از محل آوردن مصالح ساختمانی تا مسجد ظرف های آب و علف بگذارید،تادرزمان بارکشی گرسنه و تشنه نباشند و از زدن حیوانات خودداری شود. بانو گوهر شاد، بیش تر اوقات جهت هدایت ونظارت سر ساختمان حاضر می شد و دستورات لازم را می داد.روزی یکی از کارگران نا خودآگاه صورت او را دید وعاشق ودلباخته او شد، اما در این باره به کسی چیزی نگفت وپس از مدتی مریض شد!به خانم گزارش دادند یکی از کارگران که با مادرش زندگی می کند، مریض شده است، او به عیادت آن کارگرجوان رفت و علت را جویا شد. مادرش گفت: راستش این است که فرزندم عاشق شما شده است. خانم با این که عروس شاهزاده بود،از این حرف ناراحت نشد!!به مادرش گفت: باشد،زمانی که من از همسرم جدا شدم، با او ازدواج می کنم. ولی باید فرزندت مهریه ی مرا قبل از ازدواج بپردازد، ومهریه ام این است که این جوان،باید چهل شبانه روز در محراب این مسجد ناتمام، خدا را عبادت کند!!جوان پذیرفت، چند روزی از پی عشق او عبادت می کرد. تا این که عنایت خاص امام رضاعليهالسلام سبب شد حالش تغییرکند، وخانم گوهر شاد که رفتار اورا زیر نظر داشت متوجه این تغییرشده بود پس از چهل روزکسی را فرستاد تا از حالش جویا شود، جوان به فرستاده خانم گفت:بگو از شما ممنونم که مرا با خدامانوس کردی دیگر قصد ازدواج با شمارا ندارم من معشوق واقعی خودرا پیدا کردم وحلاوت ارتباط با او مرا از لذات نفسانی وشهوانی بی نیاز کرده است.
(زن صدف آفرینش،فاطمه قاضی ص117-118 )
🎋🎋🦋🎋🦋
@Lootfakhooda
هدایت شده از رفاقت با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻توی این لحظات تاریخی برای شیعه ، کاری از دست ما برنمیاد جز اینکه بنشینیم این کلیپ رو نگاه کنیم و حضرت زهرا رو به حق این اشکها قسم بدهیم که دوباره در حقمان مادری کن و توفیق بده که فتح خیبر به دست فرزندان علی رقم بخورد.
یالله بحق الزهراء(س)
یالله بحق الزهراء(س)
یالله بحق الزهراء(س)
#خیبر
🥀🕊 @baShoohada 🕊
🍁
#عارف_و_نانوا
عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود.
روزی به آبادی دیگری رفت
عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه. گفت: فلان عابدبود،
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم،
عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی!
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨@Lootfakhooda ✨
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
41.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️چرا خیلیا با #نماز درگیرن؟
❌چون هنوز #خدابراشون حل نشده...
🔰قسمت #اول
#دکتر_سعید_عزیزی
#نماز
#خدا
🪴 https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
3.62M
🚨#فــوری 🔴 خیلی مهــم
🔥🔥عملیات خییییلی مههههم برای امروز،۲۶ فروردین❌❌😱
🔴همین#الانکاملگوشکنید❗️
🚨در رابطه با #عملیاتپهپادیسپاه
📣📣 نشـر سریع در هممممه گروهها و کانال های مومنیـن😱
#فرصتروازدستندید
💥نشر فوری و طوفانی 💥
هدایت شده از رفاقت با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷تصاویری بسیار زیبا
از حالِ خوشِ شهـداء در وقت #نماز
#نماز_اول_وقت
#سفارش_یاران_آسمانی
🥀🕊 @baShoohada
#پندانه
#پیشنهاد_مطالعه
نون سنگک
🔹مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
🔸اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
🔹مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
🔸گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟
🔹مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
🔸گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم.
🔹مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
🔸این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
🔹داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست.
🔸با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
🔹راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود.
🔸یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
🔹دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
🔸گفتم: نفهمیدی کی بود؟
🔹گفت: من اصلاً جلو نرفتم.
🔸دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
🔹دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
🔸وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
🔹تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
🔰پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛
نه برای ما، نه برای اونها...
🌷اِلتِماسِ دُعایِ فَرَج🌷
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
49.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️چرا خیلیا با نماز درگیرن؟
❌چون هنوز خدا براشون حل نشده...
🔰قسمت دوم
#دکتر_سعید_عزیزی
#نماز
#خدا
🪴 https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
May 11