هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی 📹
📝راه شناخت خدا از زبان اباعبدالله...
☝️خدارو نمی تونی بشناسی مگراون که ..
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨👈به ما گفتند باید بازی کنید.
گفتیم با کی؟؟
گفتند : با دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟؟
سوت اغاز بازی رو زدن، فقط فهمیدم
" خدا " تو تیم ماست.
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم، امتیازها برابر بود.
تو همین فکر بودم که خدا زد به پشتم، خندید و گفت:
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن! گفتم آخه چطوری ؟؟
بازم خندید و گفت:
خیلی ساده فقط پاس بده به من،
باقیش با من.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
✨🌸#عهد_ثابت سه شنبه ها🌸⚡️
↩️ اذکار روز،،،
🔸 یا ارحم الراحمین 👈100مرتبه
🔶 یا قابض 👈903 مرتبه
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️سوره روز،،،
🔅سوره مبارک " زخرف"
امام باقر علیه السلام : هر که بر تلاوت سوره زخرف مداومت داشته باشد، خداوند در قبر او را از حشرات زمین و فشار قبر ایمن می کند .
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️ادعیه و زیارت روز ،،،
1/ دعای روز سه شنبه
2/ زیارت عاشورا
3/ دعای مجیر
4/دعای توسل
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌼 #نماز روز سه شنبه ↩️ هر کس در این روز شش رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعتی بعد از حمد ، آیه :آمن الرسول را تا آخر و سوره زلزال را بخواند، حق تعالی گناهان او را می آمرزد، مانند کودکی که تازه به دنیا آمده است.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
بخونید قشنگه واقعا..
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:
«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم»
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،
با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش
زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »
به نام خدای آن چوپان ...
گاهی دعای یک دل صاف،از صدنماز یک دل پرآشوب بهتراست...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
بسیار اموزنده👇👍
قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم
مردی ثروتمندی پسری عیاش داشت. هرچه پدر نصیحت می کرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجی ها بردار اینها عاشق پولت هستند، جوان جاهل قبول نمی کرد تا اینکه لحظه مرگ پدرفرا می رسد.
پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم، من ازدنیا می روم ولی درمطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو می دهم، آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن.
پدراز دنیا می رود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب و زنان آنقدرافراط می کند که بعد از مدتی تمام ماترک و ثروت بجا مانده به پایان میرسد.
کم کم دوستانش که وضع را چنین می بینند از دوراو پراکنده می شوند. پسر در بهت و حیرت فرومی رود و به یاد نصیحت های پدرمی افتد و پشیمان می شود اما سودی نداشت.
روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری می نشیند تا سد جوع (رفع گرسنگی) کند، در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود.
پسرناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند. نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند.
سرصحبت را باز می کند ومی گوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت وحال آمدم که روزخود را با شما بگذرانم. رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخره اش کردند.
پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل می شود و در راه به یاد حرف های پدرمی افتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود. چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است.
چهارپایه ای آورده طناب را روی گردنش می اندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسه ای کف زمین می افتد.
با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پراز جواهر و سکه طلا میبنید. به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند.
او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشه ای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید:
دوستان بزغاله ای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان بزیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد. دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند:
بی پدر مادرها در روزگار فقر و محنت بشما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغاله ای را برده است؟
و چماق دارها را خبر می کند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش می زنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
tanha_masir_12.mp3
12.77M
#تنها مسیر
#جلسه دوازدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5040
پروردگارم
قاضی تویی
کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم...خوب یادگرفته ایم اندازه کردن همدیگر را!
یک خط کش این دستمان!
یک ترازو آن دستمان!
اندازه میگیریم و وزن میکنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را
به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم
بعد می گوییم
خیر و صلاحت را میخواهم
غافل از اینکه چه برسر او می اوریم
درجمع هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به ناکامی در ازدواجش
این یکی را به نوع رابطه اش
آن دیگری... میرویم توی صحفه ی یکی
و نوشته اش را میخوانیم می نشینیم و قضاوت می کنیم
یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که:
آهای!
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چ راحت با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چند نفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم ... حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد میشویم
اما یکی ممکن است گیرکند
بین کلمه های ما
بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی ک میشکنیم ارزان نیست
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
✨هوالجمیل✨
#در_محضر_لاهوتیان
دستگیری از اولاد حضرت زهرا (علیهاالسلام)
حجت الإسلام گل محمدی نقل كردند:
آقای مجتهدی میفرمودند:
زمانی كه در مشهد مقدس سكونت داشتم اطلاع پیدا كردم، سیدی از اولاد حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در كنار خیابان چادری زده و با اهل و عیال خود در آن زندگی میكند، با شنیدن این خبر قرار و آرامش از من سلب شد، بعد از تفحص از علت این واقعه متوجه شدم كه این سید یك سال است به علت عدم توانایی مالی نتوانسته است مال الأجارهاش را پرداخت كند و صاحب خانه او را بیرون كرده است، و او به ناچار در كنارخیابان چادری زده و در آن زندگی میكند.
پس از اطلاع از این مطلب فوراً به سراغ صاحب خانه رفته و مال الأجارهای كه عقب افتاده بود را پرداخت كردم، آنگاه منزلی به مدت یك سال اجاره نموده و هزینه یك سال اجاره را جلوتر پرداخت كردم، سپس نزد آن سید رفتم و كلید خانه را به او تحویل دادم و گفتم این خانه از طرف حضرت رضا (علیهالسلام) میباشد و اجاره آن تا یك سال پرداخت شده و بعد از آن هم خدا بزرگ است، فقط خدا میداند در آن روز چقدر آن سید خوشحال شد، به طوری كه از فرط خوشحالی به شدت اشك شوق میریخت.
همان شب در عالم خواب خدمت حضرت رضا (علیهالسلام) مشرف شدم و آن جناب به پاس اینكه دل سیدی از اولاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دست آوردهبودم بسیار به من محبت كرده و علم كیمیا را به من آموختند.
آقای مجتهدی در حالی این حكایت را نقل میكردند كه به شدت میگریستند و به دوستان میفرمودند:
دل ، دل شكستهای را به خاطر خدا آباد كردن آن هم به گونهای كه دست چپ از دست راست باخبر نشود، از مهمترین اعمال سلوك الی الله میباشد.
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند
كز كار خلق یك گره بسته واكند
تا آنجا كه در توان دارید در انجام این مهم سعی كنید تا خداوند هم در موقع اضطرار از شما دستگیری نماید.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
❓یک سؤال که همه باید از خودمان بپرسیم؟
بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که بنشینیم چند دقیقه خلوت کنیم ببینیم با امام زمانمان چکار کردیم؟
نگوییم جامعه خراب است و کسی به یاد امام زمان ارواحنافداه نیست. بگوییم خود من با امام زمانم چکار کردم.
یک وقتی خدا ما را میایستاند و میپرسد با امام زمانت چکار کردی؟
«وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا»(اسراء/٣۴)، میفرماید من حتما از این عهد سؤال میکنم.
خب این سؤال را قبل از اینکه خدا از شما بپرسد یک جایی بنشینید و از خودتان بپرسید. که من با امام زمانم چکار کردم؟ چقدر برای امام زمان قدم برداشتم؟ چقدر مال گذاشتم؟ چقدر جانم را برای یاری امام زمانم گذاشتم؟
نکند مثل آنها که شب عاشورا امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام را تنها گذاشتند و دنبال زندگیشان رفتند، من هم امام زمانم را گذاشتم و سراغ زندگیام رفتم.
سر خودت هم کلاه نگذار. بگذار وجدانت به تو جواب بدهد.
💠استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🌸عهد ثابت چهارشنبه ها🌸
🔸⤵️اذکار روز،،،
🔶 یا حی یاقیوم 👈 100 مرتبہ
🔶یا متعال 👈 541 مرتبہ
⭐️⤵️ سوره روز،،،
✨ سوره مبارکہ حشر✨
🌟 تمام کائنات براو درود فرستد و برای او استغفار میکند🌟
💦💠💦 ادعیه و زیارت روز،،،
🔹 #دعای_روز_چهار_شنبه
🔷 #زیارت_امیر_المومنین
🔷 #دعای_فرج
🌸🍃نماز روز ⤵️ ،،،
🍃 #نماز روز چهار شنبہ↩️ هر کس چهار رکعت نماز بجا آورد و بخواند در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه سوره توحید و سوره قدر خداوند قبول فرماید توبه او را از هر گناهی.
🍃🍂ختـــــومـات روزانـــه🍃🍂
1⃣🌸✨ ختم 200،000 صلوات
2⃣🌸✨ ختم 20،000 تسبیحات اربعہ
3⃣🌸✨ ختم 7،000 توحید
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
خیره شده بود به دوردست ، حرف نمی زد .
گفتم : "به چی فکر میکنی ؟"
گفت : "به گذشته ام . به این که هیچ جای برگشتی نیست . به پیر شدنم ، به خیلی چیزها !
و دستش را میان موهای سفیدش فرو برد و باز زیبا شد .
راست میگفت . پیر شده بود . به چروک زیر چشمش نگاه کردم ، به چشمهای یک پیر دختر . نگاهم به خال کوچک روی گونه اش افتاد . هنوز هم زیبا بود ، هنوز خیلی زیبا بود ...
گفتم : " آدم تا وقتی جوان است و دل شاد ، به آینه فکر میکند . اما وقتی پیر شد و دل مرده ، یاد گذشته میکند ، سکوت میکند، خاطرات خفهاش میکند و کم کم میمیرد. لطفاً دل مرده نباش!
👤شاهین شیخ الاسلامی
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم, تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم.
👈🏼از "تنهایی" میترسیدم, یاد گرفتم "خود را دوست بدارم"
👈🏼از "شکست" میترسیدم, یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست"
👈🏼از "نفرت" میترسیدم, یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد"
👈🏼از "درد" میترسیدم, یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است"
👈🏼از "سرنوشت" میترسیدم, یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم"
👈🏼از "گذشته" میترسیدم, فهمیدم "گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد"
👈🏼و در آخر از "تغییر" میترسیدم, تا اینکه یاد گرفتم, حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند, و "تغییر آنها را زیبا کرد"...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨