#آخرین_عروس🌸
#قسمت_چهل_چهار
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
حكيمه مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنين صحنه اى را نديده است. او مضطرب مى شود و از اتاق بيرون مى دود و نزد امام عسكرى (ع) مى رود:
ــ پسر برادرم!
ــ چه شده است؟ عمّه جان!
ــ من ديگر نرجس را نمى بينم، نمى دانم نرجس چه شد؟
ــ لحظه اى صبر كن، او را دوباره مى بينى.
حكيمه با سخن امام آرام مى شود و به سوى نرجس باز مى گردد.
وقتى وارد اتاق مى شود منظره اى را مى بيند، بى اختيار مى گويد: "خداى من! چگونه آنچه را مى بينم باور كنم؟"
او نوزادى مى بيند كه در هاله اى از نور است و رو به قبله به سجده رفته است!
اين همان كسى است كه همه هستى در انتظارش بود.
به راستى چرا او به سجده رفته است؟
او در همين لحظه اوّل، بندگى و خشوع خود را در مقابل خداى بزرگ نشان مى دهد.
بوى خوش بهشت تمام فضا را گرفته است.
پرندگانى سفيد همچون پروانه بالاى سرِ مهدى(عج) پرواز مى كنند.
حكيمه منتظر مى ماند تا مهدى(عج) سر از سجده بردارد.
اكنون مهدى(عج) پيشانى از روى زمين برمى دارد و مى نشيند.
به به! چه چهره زيبايى!
حكيمه نگاه مى كند و مبهوت زيبايى او مى شود.
به اين چهره آسمانى خيره مى شود. در گونه راست مهدى(عج) خالِ سياهى مى بيند كه زيبايى او را دو چندان كرده است.
حكيمه مى خواهد قدم پيش گذارد و او را در آغوش بگيرد; امّا مى بيند كه مهدى(عج) نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد:
🌹اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله
وَ اَشْهَدُ اَنَّ جَدّى رَسُولُ الله...🌹
شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست.
گواهى مى دهم كه جدّ من، محمّد پيامبر خداست و ...
تو به من نگاه مى كنى. دوست دارى از ادامه ماجرا با خبر بشوى.
امّا مى بينى كه من به گوشه اى خيره شده ام. صدايم مى زنى و مى گويى:
ــ كجايى؟ چرا ديگر نمى نويسى؟
ــ دارم فكر مى كنم.
ــ حالا چه موقع فكر كردن است؟ حالا بگو به چه فكر مى كنى؟
به جوانى فكر مى كنم كه حرف هاى بعضى از روشنفكران را خوانده است.
او وقتى اين كتاب را بخواند و ببيند كه من نوشته ام: "مهدى(عج) در همان لحظه اوّل تولّد سخن گفت"، تعجّب خواهد كرد.
او همه جا خواهد گفت: "اين نويسنده خرافه مى نويسد".
ــ بايد براى او جوابى پيدا كنى.
ــ بيا با هم فكر كنيم.
بعد از مدّتى تو مى گويى: "من جواب را يافتم".
من خيلى خوشحال مى شوم. از تو مى خواهم كه جواب را برايم بگويى.
تو لبخندى مى زنى و مى گويى:
ــ مثلاً مننويسنده ام و تو همان جوان! حالا تو از من سؤال كن.
ــ باشد. هر چه تو بگويى!
ــ شما شيعه ها چه حرف هاى عجيب و غريبى مى زنيد، شما مى گوييد كه مهدى(عج) وقتى به دنيا آمد سخن گفت.
ــ نه، تو بايد در نقش يك پرسشگر بدبين سؤال كنى!
#ادامه_دارد...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_چهل_پنج
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
ــ شما شيعه ها چقدر خرافه پرست هستيد! هر چيزى كه علماىِ شما بگويند قبول مى كنيد. آخر يك نوزادى كه تازه به دنيا آمده است چگونه مى تواند حرف بزند؟
ــ برادر عزيز! شما مى گويى يك نوزاد نمى تواند سخن بگويد؟
ــ بله. اين ها همه دروغ است كه به خوردِ شما مى دهند.
ــ يعنى سخن گفتن يك نوزاد دروغ است؟
ــ خوب، معلوم است كه دروغ است.
ــ ببخشيد شما قرآن همراه خود داريد؟
ــ من حافظ كلّ قرآن هستم.
من مسلمانى هستم كه كتاب خدا و سنّت پيامبر را قبول دارم.
من هر سه روز يك بار قرآن را ختم مى كنم.
ــ خدا از تو قبول كند. آيا براى فهميدن قرآن هم همين اندازه تلاش مى كنى؟
ــ مى دانستم مى خواهى از بحث فرار كنى. فهم قرآن چه ارتباطى به بحث ما دارد؟
ــ نه، اتفاقاً اين خيلى به بحث ما مربوط است. شما گفتى قرآن را حفظ هستى. آيا مى توانى آيه 29 سوره مريم را بخوانى؟
ــ آرى. گفتم كه من حافظ قرآنم. گوش كن: (فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِى الْمَهْدِ صَبِيًّا).
ــ آفرين! آيه بعدى آن را هم برايم بخوان.
ــ (قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ آتَانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِى نَبِياً ).
ــ خوب حالا مى توانى اين دو آيه را برايم ترجمه كنى؟
ــ آرى. خدا در اينجا قصّه مريم(س) را مى گويد. وقتى او عيسى(ع) را به دنيا آورد، مردم به او تهمت ناروا زدند، زيرا مريم شوهر نكرده، مادر شده بود! خداوند به مريم(ع) وحى كرد كه از مردم بخواهد تا با عيسى(ع) سخن بگويند.
ــ خوب. مردم چه كردند؟
ــ آنها گفتند ما چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟ آنها باور نمى كردند كه عيسى(ع) بتواند سخن بگويد.
ــ بعد از آن چه شد؟
ــ وقتى مردم در كنار گهواره عيسى(ع) آمدند، او با زبانى شيوا گفت: "من بنده اى از بندگان خدا هستم كه خدا مرا به پيامبرى مبعوث كرده است".
ــ برادر! آيا يادت هست كه مى گفتى سخن گفتن يك نوزاد خرافات است؟ آيا هنوز هم سر حرف خودت هستى؟ تو الآن گفتى كه قرآن از سخن گفتن عيسى(ع)در گهواره خبر داده است، آيا اين همان خرافه اى بود كه مى گفتى؟
كاش همه شيعيان مثل تو، اين گونه نسبت به قرآن شناخت داشتند. كاش جامعه ما در كنار خواندن قرآن به فهم قرآن نيز توجّه مى كرد. كاش اين قدر آموزه هاى قرآنى در ميان ما غريب نبود!
ياد يكى از استادان خود افتادم. خدا رحمتش كند، من خيلى مديون راهنمايىهاى او هستم. او بارها به من مى گفت:
"بهترين راه براى دفاع از حقّانيّت اهل بيت(ع)، اين است كه به قرآن مراجعه كنى".
قرآن اشاره به سخن گفتن عيسى(ع) در گهواره مى كند; امّا ممكن است يك نفر اشكال بگيرد كه عيسى(ع) پيامبر بود و در گهواره سخن گفت، امّا مهدى(عج) كه پيامبر نيست. چگونه بايد جواب او را بدهيم؟
دانشمندان و نويسندگان اهل سنّت در كتاب هاى خود نوشته اند: "مهدى از فرزندان فاطمه است و وقتى ظهور كند عيسى از آسمان نازل مى شود و پشت سر او نماز مى خواند".
#ادامه_دارد...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#رمان آخرین عروس رمان بسیارزیبا وجذابی است حتماازقسمت اول بخوانید و دنبال کنید.
#رفتن به قسمت اول
👇👇👇
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5632
#ادامه دارد ...
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
🌹چقدر آخر این ماه
🖤سخت وسنگین است
🌹تمام آسمان و زمین
🖤بیقرار و غمگین است
🌹بزرگتر زِ غم مجتبی
🖤و داغ رضا...
🌹وداع فاطمه با
🖤خاتم النبیین است.
◾️رحلت جانگداز پدر امت اسلام، حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و شهادت جانسوز حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و شهادت غریبانه ی حضرت امام رضا شاه خراسان علیه السلام
برهمه ی مسلمانان عالم تسلیت باد◾️
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
#رمان های زیبا و تاثیر گذار به قلم بسیار زیبای ✏️
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
#در کانال رسمی ایشون رمان ها رو دنبال کنید
❤️ عشق مجازی ❤️
🧚♀عشق رنگین
❣عشق پایدار ❣
🦋 پروانه ای در دام عنکبوت 🕷
📕📗📘رمان هایی که چشمان شما رو به روی حقایق جامعه باز میکنه
#معرفی کتاب 📚
📢 #جلسات سخنرانی های ناب ناب 📣👌
#متنوع ، جذاب و شنیدنی🧚♀
#پس با ما همراه باشید 🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
📛اعتراف ملعون دوم به اینکه پیامبر میخواست نام علی را بنویسد و من ممانعت کردم!
✍ ابن ابي الحديد معتزلي عالم اهل سنت در شرح نهج البلاغة آورده است كه ابن عباس مي گويد:
👈زمان خلافت عمر، روزي رفتم نزد عمر و او به من گفت: آيا فهميدي كه پيامبر كه در آخرين لحظات زندگي خود وقتي خواست چيزي را بنويسد، چه چيزي را اراده كرده بود؟ گفتم: خير، شما بگوييد. عمر گفت: می خواست نام علي را به عنوان خليفه، مكتوب بنويسد و من جلوگيري كردم، به خاطر شفقت و خيرخواهي بر اسلام و صلاح را در اين ديدم!!!!!
📓شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد / جلد ١٢ صفحه ٢١
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#داستانک
جیک جیکی "ننه خانم"
🔸حکایتی معجزهگونه مبتنی بر واقعیت
در دهه های 30 و 40 خورشیدی، مردی لاغراندام و سیه چرده با لباسهای رنگی و ژنده برای شاد کردن مردم و امرارمعاش خود، در محلههای مختلف مشهد به تارزنی مشغول بود.
دوتاری داشت و تختهچوب کوچکی که روی آن عروسک بُزی بود که مفاصلش تکان میخورد. یک تکه نخ به یکی از انگشتان دست راستش بسته بود. همان دستی که با آن به سیمهای دوتار ضربه میزد. سر دیگر نخ به بُز روی تخته وصل بود. وقتی به سیمها ضربه میزد، نخ کشیده میشد و بُزی تکانتکان میخورد. مثل اینکه با آهنگ دوتار میرقصید. آوازی به همراه تار میخواند که ترجیعبندش «جیکی جیکی ننهخانم» بود و به همین دلیل مردم مشهد او را جیک جیکی ننه خانم خطاب می کردند..
نکته ظریف که بیانگر ادب وی به ساحت مقدس امام رضا(ع) است اینکه وی هر روز بعد از سلام دادن به این امام هُمام با تنبکی که در دست داشته برای مردم میخوانده است.
معرفت رضوی جیکی جیکی آنطور که از گفته های ریش سفیدان و پیران مشهدی بر می آید تا بدان حد بوده که در گذر از هر کوچه و محله ای که دسترسی و رویت گنبد و بارگاه عالم ال محمد(ص) بسادگی میسر بوده؛ بلافاصله تنبکش را به نشانه احترام و ادب، بر پشت و یا زیر لباس مندرسش پنهان مینموده و با سلامی دوباره به آقا و پس از محو چشمانداز گنبد، شروع به آوازه خوانی و تنبک زنی میکرده است. وچون این تنبک زنی متاثر از صفای باطن و به منظور شادکردن مردم و باهدف امرارمعاش صورت می گرفته باعث میشد تا تنبک زنی و آوازه خوانیاش بر دل مردم بنشیند.
؛🌾
روزی که این مطربِ مودب از دنیا رفت، در همان روز یکی از بزرگان و ثروتمندان مشهدی که برخی او را سرهنگ، برخی او را تاجر و برخی نیز یکی از خوانین مشهدی تعریف نمودهاند فوت مینماید که نامش حاج حسن بوده است. هنگامیکه هر دو را برای شستن به غسالخانه می برند بعد از غسل میت، جنازه مطرب را به قبرستان گلشور که خارج از مشهد بود منتقل کرده و جنازه آن مرد متمول به صحن امام رضا(ع) که از قضا بسیار گران نیز بوده و تامین آن از عهده هر کسی بر نمی آمده؛ انتقال مییابد!. در صحن امام رضا(ع) وقتی فرزندان حاج حسن نامی، کفن پدر را کنار می زنند تا آخرین وداع را داشته باشند در کمال بهت و حیرت و ناباوری با جنازه جیکی جیکی روبرو شده و تا بخود بیایند؛ متوجه میشوند که جنازه پدرشان در گورستان عمومی شهر دفن شده است!. سعی و تلاش آنان برای نبش قبر با حکم دو تن از آیات عظام و معروف مشهد بینتیجه میماند و «جیکی جیکی، ننه خانوم» در پناه کرامت صاحب کرامتش،تا ابد در صحن و سرای امام رضا(ع) می آرامد.
📚این مردم نازنین/رضا کیانیان
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#حاج_اسماعیل_دولابی(ره):
💎از بلاها فرار نکن سفارشی مال خودته گاهی خدا یک کاری را مخصوص شما آفریده است.
💎یک بچّه ی ناجوری به تو داده است،یک زن ناجور داده است،یک پدری داده است که خیلی خوش اخلاق نیست،یک چیز ناجور به تو داده است؛ با تو کار دارد.
💎یا بر عکسش،یک چیز جور به تو داده است،باز با تو کار دارد. یک معصومی را در خانه ات گذاشته است. اگر حقّ او را ادا کنی کارَت بالا می گیرد.
💎خلاصه اش در امتحان ها چیزهای ارزشمند خوابیده است.حواست را جمع کن تا ان شاءالله از عهده امتحان مافوق خودت برآیی.
💎اینکه زیردست خودت را کمک می کنی خوب است،امّا فرمان بالادست هایتان را بردن است که سخت است.ان شاءالله آن ها را فرمان ببرید و از زیرکار در نروید، ضرر نمی کنید.
📗طوبای محبّت/کتاب ششم
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرده دلم هوایت
یاثامن الائمه...
دلتون شکست التماس دعای فرج🤲
🖤💔
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_چهل_شش
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
پس وقتى عيسى(ع) مى آيد پشت سر مهدى(عج) نماز مى خواند، معلوم مى شود كه مقام مهدى(عج)، بالاتر از عيسى(ع) است.
اگر عيسى(ع) به اذن خدا توانست در گهواره سخن بگويد مهدى(عج) هم به اذن خدا مى تواند اين كار را بكند.
اكنون مهدى(عج)، سر خود را به سوى آسمان مى گيرد و چنين دعا مى كند:
"بار خدايا! وعده اى را كه به من دادى محقّق نما و زمين را به دست من پر از عدل و داد نما. بار خدايا! به دست من گشايشى براى دوستانم قرار بده".
آرى، مهدى در اين لحظات براى ظهورش دعا مى كند، او مى داند كه دوستانش سختى هاى زيادى خواهند كشيد. او براى دوستانش هم دعا مى كند.
حكيمه جلو مى رود تا مهدى(عج) را در آغوش بگيرد. به بازوىِ راست مهدى(عج)نگاه مى كند، مى بيند كه با خطّى از نور آيه 81 سوره "اسرا" بر آن نوشته شده است:
(جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِـلُ)
حق آمد و باطل نابود شد. به راستى كه باطل، نابودشدنى است.
حكيمه در فكر فرو مى رود به راستى چه رمز و رازى در اين آيه است كه بر بازوى مهدى(عج) نوشته شده است؟
آيا مى دانى سرگذشت اين آيه چيست؟
بت پرستان در كنار كعبه صدها بت قرار داده بودند و آن بت ها را به جاى خداى يگانه مى پرستيدند.
وقتى پيامبر در سال هشتم هجرى شهر مكّه را فتح نمود به سوى كعبه آمد و همه آن بت ها را سرنگون ساخت.
وقتى پيامبر بت ها را بر زمين مى انداخت، اين آيه را با صداى بلند مى خواند.
اكنون همان آيه به بازوى مهدى(عج) نوشته شده است، زيرا او كسى است كه همه بت هاى جهان را نابود خواهد كرد. بت هايى كه بشر با دست خود ساخته يا با ذهن خود آفريده است و آنها را پرستش مى كند.
امروز بايد اين آيه بر بازوى مهدى(عج) نوشته باشد تا همه بدانند كه اين دست و بازو با همه دست ها فرق مى كند. اين دست، همان دستى است كه پايان همه سياهى ها را رقم خواهد زد.
مهدى(عج) در هاله اى از نور است.
حكيمه جلو مى آيد او را در پارچه اى مى پيچد و در آغوش مى گيرد.
مهدى(عج) به چهره عمّه مهربانش لبخند مى زند، حكيمه مى خواهد او را ببوسد، بوى خوشى به مشامش مى رسد كه تا به حال آن را احساس نكرده است.
شايد اين بوى گل ياس است!
خوشا به حال حكيمه!
حكيمه اوّلين كسى است كه چهره دلرباى
مهدى(عج) را مى بيند.
حكيمه قطراتى از آب را بر چهره مهدى(عج) مى يابد، گويا موهاى اين نوزاد خيس است.
حكيمه تعجّب مى كند. ولى به زودى راز قطرات آب برچهره زيباى اين كودك را مى يابد.
نمی دانم آيا نام "رضوان" را شنيده اى؟ او فرشته اى است كه مأمور اصلى بهشت است.
#ادامه_دارد...
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#رمان آخرین عروس رمان بسیارزیبا وجذابی است حتماازقسمت اول بخوانید و دنبال کنید.
#رفتن به قسمت اول
👇👇👇
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5632
#ادامه دارد ...
#حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ👑 ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ 🌲🌿ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ😷😪 ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ .
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،
که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد !⚰
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ
ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد
فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.👑
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ☠ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑه ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ .
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند:
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ (ﺧﺮ )🐴 ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ .
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ☘ و....
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ💫 خورد که برق از سرش پرید .
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ😰 ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ👣 ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ
ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ !
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید:
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ
ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ...‼️
🔆ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست🔆
⚜هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...⚜
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨