#داستان زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله❤️
#ادامه دارد ...
#رفتن به پارت اول
👇👇👇
https://eitaa.com/Lootfakhooda/4716
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
namaze_khoob_3.mp3
14.1M
#چگونه یک نماز خوب بخوانیم ؟
جلسه سوم
#واعظ علیرضا پناهیان 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
👇👇👇👇
↶
✨ http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
♥️⃟آرامش حس حضورخداست♥️
#باور کنید٬
♻️نیروی آدمی بیکران است.
باور کنید٬ هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست.
باور کنید٬ که از عشق آفریده شدهاید٬ پس عشق را بیافرینید.
باور کنید٬ خدا هیچگاه از بندگانش ناامید نمیشود ولی بندگان از او چرا!
باور کنید٬ لایق بودن هستید.
باور کنید٬ که اکنون مهمترین لحظه است.
باور کنید٬ که روح شما قدرت صعود به ماورا را دارد.
باور کنید٬ که شما هم میتوانید.
و تمام باورهای خود را از ته دل باور کنید.
تا زندگی٬ شما را باور کند .
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
namaze_khoob_4.mp3
12.96M
#چگونه یک نماز خوب بخوانیم ؟
جلسه چهارم
#واعظ علیرضا پناهیان 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
👇👇👇👇
↶
✨ http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
♥️⃟آرامش حس حضورخداست♥️
#داستانک
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود.
میرود محضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا میگوید:
آقا ما داریم برمیگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید.
آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام، این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
شیخ عبدالکریم سه ماه نجف میماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد، از امیرالمؤمنین همین خواسته را تقاضا میکرد.
سه ماه هم ایشان کربلا میماند.
جمعاً میشود شش ماه.
دیگر ایشان داشت ناامید میشد که شاید آقا امام حسین هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند و شب میخوابد،
خواب سیدالشهداء(ع) را میبیند.
آقا میفرمایند:
"شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا
میفرمایند:"فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر،کنار قبرِ حبیب بن مظاهر، یک جوان 18 سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبا ولباس کرباسی هم پوشیده.
شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء و از حرم خارج میشود.
بعد ازطلوع فجر، این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است".
شیخ میفرماید:
بیدار شدم.
طلوع فجر وقتی وارد حرم شدم دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر همان گوهری که امام حسین حواله کردن نشسته بود.
وارد شدم، آن قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سیدالشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر ویک سلام به جمیع شهداء، ازحرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت.
دنبالش دویدم. در صحن،صدایش زدم و گفتم: آقا بایست با تو کاری دارم.
برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامهی من عاریتی است"
و رفت.
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم:
آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت:
"آقا! عبای من هم عاریتی است"؛ و رفت.
شیخ میگوید:
دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانهی دو امام، بااین دو کلمه دارد میگذارد و میرود.
دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست، عبای من عاریتی است؛ عمامهی من عاریتی است یعنی چه؟
شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما.
یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید:
"چه کسی من را به شما معرفی کرد؟".
آقا شیخ عبدالکریم میگوید:
صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع).
به حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
"امروز چندمِ ماه است؟"
حاج شیخ عبدالکریم روز را میگویند.
میگوید: "دنبال من بیا ".
در کوچهپسکوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود.
میرسد به درِآن اتاق و میگوید:
"اینجا خانهی من است،فردا طلوع فجر، وعدهی دیدار من و شما همین جا".
میرود داخل و در را میبندد.
مرحوم حاج شیخ فرموده بود:
من درعجب بودم؛ خدایا،این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کردبه فردا. چرا امروز نگفت؟!
آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آیندهی من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشودپیام.
ایشان میفرماید:
لحظهشماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا وطلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای نالهی پیرزنی از درون آن اتاق بلندبود وصدا میزد:
وَلَدی! وَلَدی.پسرم، پسرم.
در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشکآلود در را گشود.
گفتم:
خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانهی من است و با من وقت ملاقات گذاشته، این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود،الآن پیشِ پای شمااز دنیا رفت.
وارد شدم دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم.
گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
یکروز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم،این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی وبعد فرموده بود:
آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین(ع)به من آموخت، درسِ عملی بود.
روز قبل به من گفت:
آقا عمامهی من عاریتیست،
عبای من عاریتیست
فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت.
میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری!
مرجعیت،عاریتی است
ریاست،عاریتی است
خانههایتان، پولهای حسابتان، وجودتان، سلامتیتان هرچه میبینید،عاریه است و امانت است.
دل به این عاریهها نبندید.
اینها را یا از شمامیگیرند
یا حوادث، یا وارث میبرد.
او بامردن خود درعمل نشان داد هرچیزی هنگام مرگ جز اعمالی که خالص برای خداوند متعال باشد هرچه داریم عاریه است.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
#رمان های زیبا و تاثیر گذار به قلم بسیار زیبای ✏️
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
#در کانال رسمی ایشون رمان ها رو دنبال کنید
#معرفی کتاب 📚
📢 #جلسات سخنرانی های ناب ناب 📣👌
#متنوع ، جذاب و شنیدنی🧚♀
#پس با ما همراه باشید 🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#داستانك
🔴 داستان کوتاهی درباره ی خشم.....
در خانوادهای که وضع مالی مناسبی نداشتند، پدر آن خانواده یک «میز» میخرد که آن را خیلی دوست داشته است.
روزی پسرش وارد اتاق میشود و کاری میکند که منجر به شکسته شدن میز میشود. پدر بسیار ناراحت میشود و غضب میکند و ضربهای به صورت کودک میزند که منجر به كر شدن کودک می شود .چند روز بعد وقتی پدر به دیدن کودک خود در بیمارستان می رود کودک به او میگوید : پدر جان اگر من بزرگ شدم و کار کردم و پول میز را به تو دادم ، تو گوشهايم را به من بر می گردانی؟پدر تا این را می شنود از بغض نمی تواند جلوی گریه خویش را بگیرد و از بیمارستان خارج میشود .
روز بعد هم خود کشی میکند.
♨️ آری:در نتیجه یک غضب به خاطر یک مال دنیا منجر به نا شنوا شدن کودک و یتیم شدن و بی سر پرست شدن یک خانواده میشود.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
namaze_khoob_5.mp3
13.04M
#چگونه یک نماز خوب بخوانیم ؟
جلسه پنجم
#واعظ علیرضا پناهیان 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
👇👇👇👇
↶
✨ http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
♥️⃟آرامش حس حضورخداست♥️
#حدیث_روز
✨ امام جعفر صادق (علیهالسلام):
تنها او (مهدی(علیهالسلام)) است که پس از دورانهای طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقتفرسا، غمها و گرفتاریها را از دل شیعیانش برطرف مینماید.
📚الزام الناصب،ص ۱۳۸
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🌹
🌸 چند تا نصیحت مهم و خوشمزه
👌 توو زندگیت مثل قیمه نذری باش
که دیگران برای بدست آوردنت از جون و دل مایه بذارن
👌 توو زندگیت مثل فسنجون باش
که هر کسی وسعش نرسه بخورتت...
👌 توو زندگیت مثل نیمرو باش نه املت
که واسه خودت دوست داشته باشن نه گوجت..
👌 توو زندگیت مثل پیاز باش
که حتی در حال خورد شدنم اونقدر قویه که اشک همرو در میاره
👌 توو زندگیت مثل خیار باش
هر وقت خوبی کردی یه تلخیم بکن که پررو نشن..
👌 توو زندگیت مثل آبگوشت باش
که با سیلی صورتش سرخ نگه داشته همش نخود و لوبیاس ولی اسمش آبگوشت نه آب نخود...
👌 توو زندگیت مثل پشمک باش
که بر خلاف اسمش خیلی خوشمزه ونرمه
👌 توو زندگیت مثل انار باش
همیشه در هر شرایطی نظم و دیسیپلین داشته باش..
👌 توو زندگیت مثل قرمه سبزی باش
که بوی حضورت همه جا رو پر کنه...
👌 همیشه خوشمزه باشید..
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
26.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فتبارک الله احسن الخالقین
#پیشنهاد دانلود 👌
🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
#کتاب قطرهای به وسعت دریا
اولین رمان پیرامون زندگی حاج قاسم سلیمانی | فروشگاه کتاب قم
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
👇👇👇👇👇
برای خرید کتاب به آی دی زیر مراجعه کنید
@Ahmad57h
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اول مظلومِ عالم؛ امیرالمومنین علی علیه السلام
قـالَ اَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام: اَلْعَجَبُ يا حَفْصُ لِما لَقِىَ عَلىُّ بْنُ اَبىطالِبٍ!! اِنَّـهُ كانَ لَهُ عَشْـرَةَ الآفِ شاهِـدٍ لَمْ يَقْـدِرْ عَلى اَخْـذِ حَقّهِ وَالرَّجُـلُ يَأْخُذُ حَقَّـهُ بِشاهِـدَيْن
امام صادق عليه السلام فرمود:
اى حفص! شگفتا از آنچه على بن ابى طالب عليه السلام با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد وگواه (در روز غدير) نتوانست حق خود را بگيرد، در حالى كه شخص با دو شاهد حقّ خود را مى گيرد.
بحار الانوار جلد ۳۷ صحفه ۱۰۴
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨