#داستان کوتاه
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند، اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی می کرد، زیر تازیانه و چکمه های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود:گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند). آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
« هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#نیایش شبانه🌙🌟
"الهی" تو در جویبار رگهایم جریان داری!
در همه نفسهایم جاری هستی!
در شگفتی های وجودم بودنت را به تماشا گذاشته ای!
هر تپش دلم تو را فریاد میزند!
خدایا در کعبه 🕋چرا؟! تو در قلب❤️ منی
سرگشتگی ،در بادیه ها🏜 چرا؟!
تو در دل❣ منی!
در بی سوئی ها و بی کرانگی هاچرا؟!
تو در جان منی!
نازنین خدای من،همه روز برای همه دوستانم عشق حقیقی،سلامتی،آرامش و نیکبختی را آرزو دارم...
خدایا عطا کن به آنان هر آنچه بر ایشان خیر است.
شب خوش عاقبتتون بخیر🌙🌟
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
#رمان های زیبا و تاثیر گذار به قلم بسیار زیبای ✏️
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
#در کانال رسمی ایشون رمان ها رو دنبال کنید
❤️ عشق مجازی ❤️
🧚♀عشق رنگین
❣عشق پایدار ❣
🦋 پروانه ای در دام عنکبوت 🕷
📕📗📘رمان هایی که چشمان شما رو به روی حقایق جامعه باز میکنه
#معرفی کتاب 📚
📢 #جلسات سخنرانی های ناب ناب 📣👌
#متنوع ، جذاب و شنیدنی🧚♀
#پس با ما همراه باشید 🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#نیایش صبحگاهی🌹
پروردگارا:
ما بندگان خاشع و خاضع توییم
که دربارگاه رحمت ورافت تو ،
قرار گرفته ایم
یاریمان کن تادر وسوسه ها و
جاذبه های سقوط آفرین گناه نلغزیم
ودرهمه حال وهمه جا تورا
ناظروشاهداعمال خویش ببینیم.
یا انیس المومنین ما را آنچنان کن
که یادت دردل
نامت برلب
مهرت درجان
وعشقت برحیاتمان
روشنایی وگرما ببخشد
آمین یارب العالمین
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
🍃 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
🔴 با دو راهکار ، خداوند یاد ماست و گناهانمان را میبخشد:
1⃣👈 یاد خدا، حالا زبانی یا قلبی.
🍀 لقمان به پسرش فرمود: پسرم دو چیز رو فراموش نکن: یکی خدا، یکی مردن. آدم با زبان هم ذکر بگوید خوب است.
☘ روزی صد تا لا اله الا الله بگید، مقید باشید. استغفار بکنید. بعد از نماز عصر هفتاد تا استغفار کنید. در نماز شب هم هفتاد تا ذکر بگویید. ولی در دل آدم یاد خدا باشد و زبان هم بگوید خیلی عالی ست، اما اگه به زبان بگوید ولی در دل نباشد به درد نمیخورد.
☘ کاری کنیم که دلمان هم به یاد خدا باشد اگر به یاد خدا باشیم خدا روز قیامت گناهان ما را میپوشاند.
💟 ای خدایی که در دنیا ستارُالعیوب بودی عیبهای ما را ظاهر نکردی «یا من أظهر الجمیل» در آخرت هم گناهان ما را مستور کن واقعا خدا خوبیهای ما را در مردم ظاهر کرده ولی بدیهایمان را مخفی کرده است.
2⃣👈 همدیگر را به خاطر خدا دوست داشته باشیم. پس کسی که یاد من باشد من هم یاد اویم.
☘ یکی دیگر از اونهایی که خدا یادشونه «یتحابّون فیّ» درباره من همدیگر را دوست دارن. خدا در قیامت اونهایی که همدیگر را دوست دارن برای خدا نه برای غیر خدا من گناهان اینها را مستور میکنم.
❗️آیا دوست داشتن افراد خوش قیافه دوست داشتن به خاطر خداست؟
♻️ چون این آقا مومن است دوستش دارم. من قدیم شک داشتم که بعضیها نورانیاند و خوش قیافه ما اینها را دوست داریم بخاطر خداست یا بخاطر اینکه نورانی و خوش قیافهاند.
♻️ خودم با خودم حدیث نفس میکردم، یهو یکی در گوشم گفت: اگه ببینی همین آقا که شکلش به این خوبیه سیگار میکشد دوستش داری؟ نه.
♻️ امتحان کردم خودم را، اینهایی که نورانیاند من با آنها گرمم چون تقوا دارند. نماز شب میخوانند. درس خوان است، نمرهاش خوب است. دوستی باید برای خدا باشد.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
37.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند 🔺عشق،حرم،موتور هزار🔻
📜روايت يك مدافع حرم بي ام و سوار كه ثروتش را رها كرد به جنگ رفت ...
كاري از : نصر TV
#پیشنهاد_دانلود_حتمی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
💜🌹🍀برمدارعشق🍀🌹💜
🦋بسم الله الرحمن الرحیم 🦋
🌺🍃 نیایش صبحگاهی 🍃🌺
🌸🍃 پروردگارا 🍃🌸
🦋امروز باور دارم آنقدر برایت عزیزم که
💖یک عمر زندگی بر زمین را بمن هدیه دادی
🦋خدایابرای تک تک روزهای عمرم فضایی که
💖درآن فرصت آموختن وتجربه کردن دارم
🦋سپاسگزارم.بمن قدرت اختیار دادی و این
💖موهبتی بی نظیر است من میتوانم انتخاب
🦋کنم تمام خوبی هایی را که تو دوست داری
💙🍃 پروردگارا 🍃💙
💖بمن بیاموز تا همواره ،ناظر بر زیبایی ها باشم .
🦋وهرآنچه از خوبی که تو خواستار آنی ببینم
💖خدایا کمکمان کن تا شیوه نگاهمان به زندگی
🦋بی غبار باشد.
💖مابه خوبی هاوزیبایی های زمین نگاه میکنیم
🦋تو هم زندگی و روزگارمان را زیبا ،کن .
💜🍃 آمین یا رب العالمین 🍃💜
💙🍃سلام مهربانان عزیز سلام🍃💙
🦋 سلام صبحتون بخیرونیکی وخوش وصحت وسلامتی
🦋سلام روزتون پراز خیرو برکت و موفقیت و سربلند ی
💜و متبرک به ذکرشریف صلوات برمحمدوآل محمد(ص)
💜اللّهـُـمَّ صَـلِّ عَلـی مُحَـمَّدٍ و َآلِ مُحـَمَّد ٍو َعَجـِّلْ فـَرَجَهــُمْ
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#محصولات زودرس و دیررس
در مزرعه بعضی از محصولات زودرس هستند و برخی دیررس. مثلا پسته ارقامی دارد که در تیرماه می رسد و خیلی زودرس است و برخی ارقامش در مهرماه می رسند که بسیار دیررس هستند و تقریبا 3 ماه دیرتر از ارقام زودرس برداشت می شوند.
اعمال انسان هم همینطور هستند، بعضی از اعمال قبل از آخرت، در دنیا و خیلی فوری به نتیجه می رسند و بعضی از اعمال آثارشان دیرتر آشکار می شود.
مثلا از اعمال صالح صدقه دادن خیلی زود اثر خودش را می گذارد و بلا را دور می کند.
بعضی از گناهان هم هستند که خیلی زود باعث عقوبت و گرفتاری می شوند:
مثل عقوق والدین، قطع رحم با خویشاوندی که نسبت به ما صله رحم را بجا می آورد، بدی کردن به کسی که به ما خوبی می کند، شکستن عهد و پیمان کسی که به عهدش وفادار است، ظلم به کسی که به ما ظلم نمی کند.
حضرت امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام):
مُجاهَرَةُ اللّهِ سبحانَهُ بالمعاصِی تُعَجِّلُ النِّقَمَ. میزان الحکمه حدیث ۶۷۶۴.
آشکارا نافرمانی خدا کردن کیفرها را شتاب مىبخشد.
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_بیست_هفت
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
هیچ کاری از دست ما برنمی آید، اگر اینجا بمانیم خیال می کنند که ما هم از سربازان روم هستیم.
بیا تا اسیر نشده ایم با هم فرار کنیم!
ما باید به سوی سامرا برویم ، گویا این عشق ملکوتی فرجام زیبایی دارد.
چند روز میگذرد
ما الآن پشت دروازه سامرّا هستيم، متأسفانه دروازه شهر بسته است، مثل اينكه بايد تا صبح اينجا بمانيم. نظر تو چيست؟
جوابى نمى دهى. وقتى نگاهت مى كنم مى بينم كه خوابت برده است. من هم سرم را زمين مى گذارم و مى خوابم.
صداى اذان مى آيد، بلند مى شويم، نماز مى خوانيم.
من كه خيلى خسته ام دوباره مى خوابم; امّا تو منتظر مى مانى تا دروازه شهر باز شود.
بعد از لحظاتى، دروازه شهر باز مى شود، پيرمردى از شهر بيرون مى آيد. او را مى شناسى.
به سويش مى روى، سلام مى كنى. حال او را مى پرسى.
ــ آقاى نويسنده، چقدر مى خوابى؟ بلند شو!
ــ بگذار اوّل صبح، كمى بخوابم!
ــ ببين چه كسى به اينجا آمده است؟
ــ خوب، معلوم است يكى از برادرانِ اهل سنت است كه مى خواهد اوّل صبح به كارش برسد.
پيرمرد مى گويد: "از كى تا به حال ما سُنى شده ايم؟".
اين صدا، صداى آشنايى است. چشمانم را باز مى كنم. اين پيرمرد همان "بِشر انصارى" است كه قبلاً چند روزى مهمان او بوديم.
يادم مى آيد دفعه اوّلى كه ما به سامرّا آمديم، هيچ آشنايى نداشتيم، او ما را به خانه اش دعوت كرد.
بلند مى شوم، بِشر را در آغوش مى گيرم و از او عذرخواهى مى كنم، با تعجّب مى پرسد:
ــ شما اينجا چه مى كنيد؟ چرا در اينجا خوابيده ايد؟ چرا به خانه من نيامديد؟
ــ ما نيمه_شب به اينجا رسيديم. دروازه شهر بسته بود. چاره اى نداشتيم بايد تا صبح در اينجا مى مانديم.
ــ من خيلى دوست داشتم شما را به خانه مى بردم، امّا...
ــ خيلى ممنون
من تعجّب مى كنم بِشر كه خيلى مهمان نواز بود، چرا مى خواهد ما را اينجا رها كند و برود؟
ما هم گرسنه هستيم و هم خسته.
در اين شهر آشناى ديگرى نداريم. چه كنيم؟
حتماً براى او كار مهمّى پيش آمده است كه اين قدر عجله دارد، خوب است از خودش سؤال كنم:
ــ مثل اينكه شما مى خواهيد به مسافرت برويد؟
ــ آرى. من به بغداد مى روم.
ــ براى چه؟
ــ امام هادى(ع) به من مأموريّتى داده است كه بايد آن را انجام بدهم.
ــ آن مأموريّت چيست؟
ــ من ديشب خواب بودم كه صداى درِ خانه به گوشم رسيد.
وقتى در را باز كردم ديدم فرستاده اى از طرفامام هادى(ع) است. او به من گفت كه همين الآن امام مى خواهد تو را ببيند.
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_بیست_هشت
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
ــ امام با تو چه كارى داشت؟
ــ سريع به سوى خانه امام حركت كردم.
شكر خدا كه كسى در آن تاريكى مرا نديد. وقتى نزد امام رفتم سلام كرده و نشستم.
امام به من گفت: "شما هميشه مورد اطمينان ما بوده ايد.
امشب مى خواهم به تو مأموريّتى بدهم تا همواره مايه افتخار تو باشد".
ــ بعد از آن چه شد؟🕊🕊
ــ امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه طلاست و به من دستور داد تا به بغداد بروم.
او نشانه هاى كنيزى را به من داد و من بايد آن كنيز را خريدارى كنم.
با شنيدن اين سخن مقدارى به فكر فرو مى روم.
امام و خريدن كنيز!
آخر من چگونه براى جوانان بنويسم كه امام مى
خواهد كنيزى براى خود بخرد.
در اين كار چه افتخارى وجود دارد؟
چرا امام به بِشر گفت كه اين مأموريّت براى تو افتخارى هميشگى خواهد داشت؟
در همين فكرها هستم كه صداى بِشر مرا به خود مى آورد.
_ به چه فكر مى كنى؟ مگر نمى دانى امام هادى(ع) مى خواهد براى پسرش همسر مناسبى انتخاب كند؟
یعنى امام حسن عسكرى(ع) تا به حال ازدواج نكرده است؟
نه، مگر هر دخترى لياقت دارد همسر آن حضرت بشود؟
يعنى اين كنيزى كه شما براى خريدنش مى رويد قرار است همسر امام عسكرى(ع) بشود؟
__ آرى، درست است او امروز كنيز است; امّا در واقع ملكه هستى خواهد شد.
من ديگر جواب سؤال خود را يافته ام. به راستى كه اين مأموريّت، مايه افتخار است.
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
#رمان آخرین عروس رمان بسیارزیبا وجذابی است حتماازقسمت اول بخوانید و دنبال کنید.
#رفتن به قسمت اول
👇👇👇
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5632
#ادامه دارد ...
tanha_masir_20.mp3
12.63M
#تنها مسیر
#جلسه بیستم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5040
#داستانک
💎به دامادی شاه رسید💎
✨❤️یکی از جوانان پاکدامن، طلبه فقیری است به نام «محمد باقر» معروف به #میرداماد که از پاکدامنی و مخالفت با شیطان و هوا و هوس به دامادی شاه عباس می رسد و داستان او از این قرار است.
✨نقل شده: شبی در قصر شاه عباس کبیر، نزاعی زنانه روی داد و بین یکی از زنان شاه و دخترش کدورتی پیدا شد.
از این رو، دختر شاه قهر کرد و مخفیانه از حرمسرا بیرون رفت، در پشت حرم سرا مدرسه علمیه ای بود که طلبه ها در آن درس می خواندند. وقتی دختر شاه از قصر خارج شد وارد مدرسه گردید و به اتاق یکی از طلاب علوم دینی به نام محمد باقر (میرداماد) که چراغش روشن بود داخل شد.
✨محمد باقر طبق معمول، شام مختصری تهیه کرده و رختخواب کهنه خود را روی حصیری در کنج اتاق پهن نموده و در برابر شمعی مشغول مطالعه بود...
همین که دختر وارد اتاق شد، در را بست و با انگشت به محمد باقر اشاره کرد که ساکت باش!
آن طلبه بیچاره چون یک مرتبه و بدون مقدمه چنان فرشته صفت و نازنین سیمینی با هیئت شاهزادگی وارد اتاقش شده بود در بهت و حیرانی فرو رفت و نتوانست چیزی بگوید، وقتی دختر شاه داخل شد و نشست، رو به آن طلبه کرد و گفت: آیا چیزی برای خوردن داری؟
✨طلبه جوان گفت: مختصر شامی تهیه کرده ام و فوراً آن را در مقابل دختر گذاشت و دوباره مشغول مطالعه گردید.
✨دختر وقتی شام را خورد رو به محمد باقر کرد و گفت: رختخواب برای استراحت کجاست؟
گفت: آماده است و به همان جایی که رختخوابش بود اشاره کرد...
دختر گفت: ای جوان! نباید در اتاق را باز کنی و کسی را از آمدن من به اینجا خبر دار نمایی، بعد به سوی رختخواب رفت و در آنجا به استراحت پرداخت.
از آن طرف چون به شاه خبر دادند که شاهزاده خانم از حرمسرا خارج شده است، دستور داد: مأمورین تمام شهر را جستجو کنند و او را پیدا نمایند، مبادا دختر جای نامناسبی رود و برای او حادثه غيره منتظره ای واقع شود!
✨مأمورین هرچه جستجو کردند خبری از شاهزاده به دست نیاوردند و فکر نمی کردند که او در حجره طلبه ای رفته باشد.
هنگام صبح، دختر از خواب برخواست و از اتاق بیرون آمد. در این هنگام مأمورین او را دیدند، دختر و آن طلبه را که نزدیک بود از ترس جان دهد گرفتند، به حضور شاه بردند و گزارش دادند که شاهزاده خانم دیشب تا صبح در اتاق این طلبه بوده است!؟
✨شاه از شنیدن این حرف بسیار خشمگین شده از محمد باقر پرسید: چرا شاهزاده خانم را دیشب در اتاق نگاه داشتی و به ما خبر ندادی؟
گفت: قربان! او مرا تحدید کرد و گفت: اگر به کسی اطلاع دهی تو را به دست جلاد خواهم سپرد!
شاه دستور داد دختر را معاینه پزشکی کردند، چون دید به او تجاوزی نشده و سالم است ، رو به جوان کرد و گفت: تو که جوان بی زنی هستی، چه طور توانستی از این دختر دلنواز و ماهرو که بدون دردسر به اتاق تو آمده و در رخت خوابت خوابیده چشم پوشی کنی؟ مگر تو شهوت نداری؟!
✨❤️در این هنگام محمد باقر ده انگشت دستان خود را به شاه نشان داد، او دید تمام انگشتانش سوخته و گوشت هایش ریخته است پرسید چرا انگشتانت سوخته است؟!
گفت: چون شاهزاده خانم در رختخوابم خوابید، شیطان و نفس اماره مرا وسوسه کرد که اتاق خلوت و چنین فرشته ای امشب نصیب تو شده، چرا معطلی؟ چنین فرصتی کمتر به دست می آید، تو هم حرکت کن و کام بگیر.
اما هر دفعه که شیطان مرا وسوسه می کرد و شهوت من به جوش می آمد و تصمیم به آلودگی دامن گرفتم، یکی از انگشتانم را روی شعله سوزان شمع میگرفتم تا طعم عذاب جهنم را بچشم و دست به بی عفتی نزنم.
✨لذا از سر شب تا صبح با نفس خود در حال جنگ بودم، به لطف خدا اگر چه تمام انگشتانم سوخت ولی شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند، از این جهت مشاهده میکنید که شاهزاده خانم سالم مانده است؟!
شاه از تقوا و پرهیزکاری این جوان خوشش آمد، دستو داد: تا همان دختر را به عقد او در آورند و او را به میرداماد، لقب داد و او را محترم و گرامی داشت.(1)
💎آری، یک طلبه جوان به برکت مبارزه با شیطان و مبارزه با نفس اماره، به پاداش پاکدامنی خود رسید، یک شبه از حجره بی فرش، تاریک و نمناک پا به قصر شاهی گذاشت، به مقام والایی نائل آمد و معروف خاص و عام گشت.
📚 1. دانستی های تاریخی،ص8 ، محمد جواد اَهَری
مکافات عمل ص351تا 353
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨