میـــــــــــم :^)
_
شاد نواختم و او غمگین نواخت
از ابتدا نیز مخالف مینواخت
من صرف کردم مصدر ماندن را
مصدر عاشقی و بودن را
او رفت و نوشت بر قلبم
زین پس صرف کن مصدر رفتن را
بله آقای قربانی حق باشماست.
ما وارثان دردهای بیشماریم
ما گریههای چشمهای انتظاریم
ما سرزمینیدور و تنها در غباریم
ما چیزی به غیر از غم ، به غیر از هم نداریم
ما حسرت یک خندهی دنباله داریم
ما خسته از این روز های بیقراریم.
هدایت شده از قهوه ی سرد آقایِ نویسنده
جدا شدن از کسی که اولین هات با اون بوده از سخت هم سخت تره...!