شاید #شهـــــادت
آرزوے همہ باشد
اما یقیناً
جز #مخلصین
کسے بدان نخواهد رسید . .
کاش بجاے زبان با عملم طلب #شهادت می کردم
#رزقڪ_شهادت
🍃💟 @loveshohada28
#الـلـه_اڪبــر
💠عشق حسین ما را به این وادی کشانده ...
🍃🌸 انگار محمدحسین فقط به دنیا آمده بود تا دست تک تک آدمها رو بگیره و در دستان امام حسین علیه السلام قرار بده.
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
#ایامولادت
#یادش_باصلوات
🆔 @loveshohada28
شهادت زیباسـت
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤ #قسمت_هشتم بلاخره پنج شنبہ از راه رسید... قرار شد سجادے ساعت
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_نهم
هل شدم و گوشے از دستم افتادو رفت زیر صندلے
داشت میرسید ب ماشیـݧ از طرفے هرچقد تلاش میکردم نمیتونستم گوشے و بردارم
در ماشیـݧ و باز کرد سرشو آورد تو و گفت مشکلے پیش اومده دنبال چیزے میگردید❓❓❓
لبخندے زدم و گفتم:ن چ مشکلے❓❓❓فقط گوشیم از دستم افتاد رفت زیر صندلے
خندید و گفت:بسیار خوب
چند تا شاخہ گل یاس داد بهم و گفت اگہ میشہ اینارو نگہ دارید.
با ذوق و شوق گلهارو ازش گرفتم وبوشون کردم
و گفتم: مـݧ عاشق گل یاسم
اصـݧ دست خودم نبود این رفتار
خندید و گفت:میدونم
خودمو جم و جور کردم و گفتم:بلہ❓❓از کجا میدونید❓❓❓
جوابمو نداد حرصم گرفتہ بود اما بازم سکوت کردم
اصـݧ ازش نپرسیدم براے چے گل خریده حتے نمیدونستم کجا داریم میریم
مثل ایـݧ کہ عادت داره حرفاشو نصفہ بزنہ جوݧ آدمو ب لبش میرسونہ
ضبط و روشـݧ کرد
صداے ضبط زیاد بود تاشروع کرد ب خوندݧ مـݧ از ترس از جام پرید
سریع ضبط و خاموش کرد ببخشید خانم محمدے شرمندم ترسیدید❓❓❓❓
دستم و گذاشتم رو قلبم و گفتم:
بااجازتوݧ
اے واے بازم ببخشید شرمنده
خواهش میکنم.
گوشیم هنوز زیر صندلے بود و داشت زنگ میخورد
بازم هر چقدر تلاش کردم نتونستم برش دارم
سجادے گفت خانم محمدے رسیدیم براتوݧ درش میارم از زیر صندلے
ب صندلے تکیه دادم
نگاهم افتاد ب آینہ اوݧ پلاک داشت تاب میخورد منم ک کنجکاو...
همینطورے ک محو تاب خوردن پلاک بودم ب آینہ نگاه کردم
اے واے روسریم باز خراب شده
فقط جلوے خودمو گرفتم ک گریہ نکنم
سجادے فهمید
رو کرد ب مـݧ و گفت:
دیگہ داریم میرسیم
دیگہ طاقت نیوردم و گفتم:
میشہ بگید کجا داریم میرسیم
احساس میکنم ک از شهر داریم خارج میشم
دستے ب موهاش کشید و گفت
بهشت زهرا....
پس واسہ همیـݧ دیروز بهم گفت نرم حدس زده بودماااا اما گفتم اخہ قرار اول ک من و نمیبره بهشت زهرا...
با خودم گفت اسماء باور کـݧ تعقیبت کرده چے فکر میکردے چے شد
با صداش ب خودم اومدم
رسیدیم خانم محمدے.....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍 @loveshohada28
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
قرار هرشبـمون♥️
.
عاشقاۍ مهدے بخۅنیم تا
میلیوݧها دعا خوندھ بشہ🌿
.
🌙 #گوشبدیدنوازشرۅحرۅ🙂
🆔 @loveshohada28
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🍃💟 @loveshohada28
#الله_اکبر
#صبح می خندد و من
گریه ڪنان از #غم دوست؛
اِے دم #صبح
چه دارے خبر از #مقدم دوست...
#صبحتون_شهدایی
#رزمندگان_لشکر_۲۵کربلا
🍃💟 @loveshohada28
#الـلـه_اڪبــــر
#به_هوش_باشید
✍با خونم پیام #بیداری به شما می دهم که انسان های #الهی را
بیابید
وپیرو خط آنها شوید تا به #سعادت برسید .
#شهید_علیرضا_آزادجو_طبری
#قائمشهر
🍃💟 @loveshohada28
#الـلـه_اڪبــر
#پیامکیازبهشت💌
قدم برمیداریم برای رضای خدا
قلم برمیداریم برای رضای خدا
شعار میدیم برای رضای خدا
میجنگیم برای رضای خدا
همه وهمه برای رضای خدا
که اگر این چنین باشد پیروزیم
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#یادش_باصلوات
🍃💟 @loveshohada28
#الـلـه_اڪبـر
⭕️راز شهیدی که امام حسین جمجمه اش را برد کربلا⭕️
قبل از عملیات بدر غلامرضا جلو منو مادرش بدنش را برهنه کردو گفت :نگاه کنید. دیگر این جسم را نخواهید دید.همانطور شد و در عملیات بدر مفقود گردید .دوازده سال در
انتظار بودم و با هرزنگ به سمت در میدویدم تا اگر برگشته باشد اولین کسی باشم که او را میبینم.تا اینکه یک روز خبر بازگشت او را دادند. فقط یک جمجمه از شهید برگشته بود که مادرش از طریق دندان فرزند را شناخت. در نزد ما رسم است که بعد از دفن، سه روز قبر بصورت خاکی باشد.. . شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند و شروع به حفر
قبر کردند . گفتم چکار میکنید؟ گفتند مامور هستیم او را به کربلا ببریم. گفتم من دوازده سال منتظر بودم، چرا او را آوردید؟. گفتند ماموریت داریم. . و یک مرد نورانی را نشان من دادند..عرض کردم :آقا این فرزند من است.. فرمود : باید به کربلا برود او را آوردیم تا تو آرام بگیری و بعد او را ببریم .. یکباره از خواب بیدار شدم. با هماهنگی و
اجازه نبش قبر صورت گرفت، اما خبری از جمجمه غلامرضا نبود و شهید به کربلا منتقل شده بود و او در جرگه عاشورائیان در کربلا ماوا گردید
#یادشهداباصلوات
#الــلــه_اڪبــــر
🍃💟 @loveshohada28
#طنزدرجبهه
#لبخندبزنرزمنده
😄اصطلاحات طنز جبهه😂
🌾لاله زار= میدان مین
🏚کله پز=سنگرساز
👀چشم چران=دیده بان
🍚ترکش پلو=عدس پلو
📿ایستگاه بدنسازی=ایستگاه صلواتی
🍚اوشین پلو= برنج سفید بدون مخلفات
👞ایران تایر=پوتینهای بسیجی
👕ایران گونی=شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن
🌙پا لگدکن=نماز شب خوان
🚑آدمکش گردان=امدادگر
💐🎋💐🎋💐🎋💐🎋
شهادت زیباست
@loveshohada28
شهادت زیباسـت
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤ #قسمت_نهم هل شدم و گوشے از دستم افتادو رفت زیر صندلے داشت می
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_نهم
هل شدم و گوشے از دستم افتادو رفت زیر صندلے
داشت میرسید ب ماشیـݧ از طرفے هرچقد تلاش میکردم نمیتونستم گوشے و بردارم
در ماشیـݧ و باز کرد سرشو آورد تو و گفت مشکلے پیش اومده دنبال چیزے میگردید❓❓❓
لبخندے زدم و گفتم:ن چ مشکلے❓❓❓فقط گوشیم از دستم افتاد رفت زیر صندلے
خندید و گفت:بسیار خوب
چند تا شاخہ گل یاس داد بهم و گفت اگہ میشہ اینارو نگہ دارید.
با ذوق و شوق گلهارو ازش گرفتم وبوشون کردم
و گفتم: مـݧ عاشق گل یاسم
اصـݧ دست خودم نبود این رفتار
خندید و گفت:میدونم
خودمو جم و جور کردم و گفتم:بلہ❓❓از کجا میدونید❓❓❓
جوابمو نداد حرصم گرفتہ بود اما بازم سکوت کردم
اصـݧ ازش نپرسیدم براے چے گل خریده حتے نمیدونستم کجا داریم میریم
مثل ایـݧ کہ عادت داره حرفاشو نصفہ بزنہ جوݧ آدمو ب لبش میرسونہ
ضبط و روشـݧ کرد
صداے ضبط زیاد بود تاشروع کرد ب خوندݧ مـݧ از ترس از جام پرید
سریع ضبط و خاموش کرد ببخشید خانم محمدے شرمندم ترسیدید❓❓❓❓
دستم و گذاشتم رو قلبم و گفتم:
بااجازتوݧ
اے واے بازم ببخشید شرمنده
خواهش میکنم.
گوشیم هنوز زیر صندلے بود و داشت زنگ میخورد
بازم هر چقدر تلاش کردم نتونستم برش دارم
سجادے گفت خانم محمدے رسیدیم براتوݧ درش میارم از زیر صندلے
ب صندلے تکیه دادم
نگاهم افتاد ب آینہ اوݧ پلاک داشت تاب میخورد منم ک کنجکاو...
همینطورے ک محو تاب خوردن پلاک بودم ب آینہ نگاه کردم
اے واے روسریم باز خراب شده
فقط جلوے خودمو گرفتم ک گریہ نکنم
سجادے فهمید
رو کرد ب مـݧ و گفت:
دیگہ داریم میرسیم
دیگہ طاقت نیوردم و گفتم:
میشہ بگید کجا داریم میرسیم
احساس میکنم ک از شهر داریم خارج میشم
دستے ب موهاش کشید و گفت
بهشت زهرا....
پس واسہ همیـݧ دیروز بهم گفت نرم حدس زده بودماااا اما گفتم اخہ قرار اول ک من و نمیبره بهشت زهرا...
با خودم گفت اسماء باور کـݧ تعقیبت کرده چے فکر میکردے چے شد
با صداش ب خودم اومدم
رسیدیم خانم محمدے.....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍 @loveshohada28
بدجوری زخمی شده بود
رفتم بالای سرش
نفس نفس می زد
بهش گفتم زنده ای ؟
گفت: هنوز نه!
خشکم زد
تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره
اون زنده بودن رو تو شهادت میدید
@loveshohada28
#الــلــه_اڪبــــر