eitaa logo
❤️تو رو دوست دارم❤️
35.3هزار دنبال‌کننده
94.6هزار عکس
84.1هزار ویدیو
133 فایل
کانال عاشقانه تورو دوست دارم کانالی پر از کلیپ ویدیو و پستهای خاص و زیبای عاشقانه دلنوشت و شعر جملات ناب و اهنگهای گلچین و بیو تکست عاشقانه و پروف خاص بهترین کانال عاشقانه در ایتا مالک کانال @Manavio69 لینک کانال @Loveyoub
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلْسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا مَوْلايَ يا اَباٰصالِحَ اَلْمَهْدي 💠غروب جمعه دلم بوی یار می‌گیرد 💠افق؛ افقِ دلم را غبار می‌گیرد 💠نه با زیارت یاسین دلم شود آرام 💠نه با دعای سماتم قرار می‌گیرد& اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ اَلْفَرَجْ وَ اَلْعٰافیَةَ وَ اَلْنَّصْرْ وَ جَعَلْنٰا مِنْ خَیْرِ اَعْوٰانِهِ وَ اَنْصٰارِهْ وَ اَلْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهْ تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
هروقت کسی... بهت گفت که خیلی مهربونی زیاد خوشحال نشو...چون مهربونا هم دستشون نمک نداره هم خیلی زود فراموش میشن...
🍃آدم‌های زیادی هستند که منتظر خوشبختی هستند، اما غافل از اینکه قانون طبیعت برعکس است. این خوشبختی‌ است که منتظر ماست، زیرا ما خالق آن هستیم.
✨ رفتی در آغوش شهیدان آرمیدی تا این‌جمعه‌روزوصل‌یاران‌درجنان‌باشد تنها بهای جان تو آزادی قدس است تنها سلاح فتح ما هرچند جان باشد دست‌پلید‌آنکه‌خونت‌رابه‌ناحق‌ریخت دیری نمی‌پاید گدای الامان باشد ازقطره‌های‌خون پاکت‌لاله‌می‌روید نام سلیمانی همیشه جاودان باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقص آن‌جا کُن که "خود" را بِشْکَنی پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی رَقْص و جولان بر سَرِ میدان کُنند رَقْص اَنْدَر "خونِ خود" مَردان کُنند چون رَهَند از دستِ "خود"، دَستی زَنَند چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند مُطرِبانْشانْ از "دَرون" دَف می‌زَنَند بَحْرها در شورشان کَف می‌زَنَند تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوش‌شان بَرگ‌ها بَر شاخ‌ها هم کَف‌زَنان تو نبینی بَرگ‌ها را کَف زدن "گوشِ دل" باید، نه این گوشِ بَدَن #مولانا #سردار_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5771856689095508635.mp3
1.5M
صلوات خاصه امام رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺🍃 قسمت هفتاد و سوم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: بخشنده باش زمان به سرعت برق و باد سپری شد … لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم … نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم … نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم … هواپیما که بلند شد … مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم … حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد … ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود … حالتش با من عادی شده بود … حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم … هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید … اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد … نه فقط با من … با همه عوض می شد … مثل همیشه دقیق … اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود … ادب … احترام … ظرافت کلام و برخورد … هر روز با روز قبل فرق داشت … یه مدت که گذشت … حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد… دیگه به شخصی زل نمی زد … در حالی که هنوز جسور و محکم بود … اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد … رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن … بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود … که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود … در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم … شیفتم تموم شد … لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد … – سلام خانم حسینی … امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ … می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم … وقتی رسیدم … از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید … نشست … سکوت عمیقی فضا رو پر کرد … – خانم حسینی … می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم … اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم… و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم … این بار مکث کوتاه تری کرد … – البته امیدوارم … اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید … مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید … 🌺🍃 🌺🌺🍃 🌺🌺🌺🍃
میگن زندگی همیشه سخت‌ترین جنگ‌هاش رو تقدیمِ قوی‌ترین سربازهاش می‌کنه ولی من دلم نمی‌خواست یک سرباز قوی باشم! دلم می‌خواست یک گل‌فروشِ عاشق باشم سر کوچه‌ای که تو توش زندگی می‌کنی..