eitaa logo
مُهمَل
40.8هزار دنبال‌کننده
102 عکس
24 ویدیو
5 فایل
- مگذار درد دل کنم و دردسر شود . . . ! * ثبت لحظاتِ زندگی از نگاهِ مَن * اینجا با هم «شعر» می‌خوانیم؛ * تبلیغات @Tablighatw * عُشاق @oshaaghh
مشاهده در ایتا
دانلود
«نمی‌داند دل تنها میان جمع هم تنهاست.» فاضل نظری.
پیش از خزان به خاک فشاندم بهارِ خویش مردان به دیگری نگذارند کارِ خویش ... صائب‌ تبریزی.
4_5951619525907583614.mp3
11.67M
قلبم از گوش سپردن بهش خسته نمیشه..
«ما بُریدیم و هیچ حرفی نیست ..» علی اکبر یاغی تبار.
دل بی‌عشق چه در سینه نگه داشته‌اید؟ بر سرش جان بگذارید و به قصاب دهید صائب تبریزی.
هر دو دستم به سر است از غم او، نتوانم که به تن پیرهنِ صبر و سکون درپوشم طالب آملی.
«واژگان عشق بسیارند و لطیف‌ترین آنها نگاه است.» محمود درویش.
«ولا تَرغبنَّ فیمَن زهِد عنک..» مشتاقِ کسی نباش، که تو را نمی‌خواهد.. نهج‌البلاغه؛نامه‌٣١.
«ز روزگار، مرا خود همیشه دردی بود غم تو آمد و آن را هزارچندان کرد بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بی‌دل که مرد پیش تو و کار بر خود آسان کرد! جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست که تیر غمزه او هر چه کرد پنهان کرد» هلالی جغتایی.
«از عشق دلتنگی هایش می ماند.» ‌‌
«خدایا تو همانی که من دوست دارم؛ مرا همانی کن که خودت دوست داری ...» مناجات امیرالمومنین (ع).
ما سال‌هاست خیمه به دَشتِ جُنون زدیم بیچاره عقل بر سَرِ سُودای دیگری است... ارفع‌ کرمانی.
«سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم..» محتشم کاشانی.
صد تلخ چشیدیم زِ هر بی‌مزه صائب تلخی به حریفان نچشانیدیم و گذشتیم صائب تبریزی.
از بچگی، تصوير عشق گره خورده با يک قلب بود. و تو بايد عاشق باشی، عشقی حقيقی را بفهمی و زندگی كنی تا بدانی ماجرای آن قلب چيست؟ عشق نقطه ايست كه جسم و روحت را با هم درگير می كند. تنها جاييست كه دردِ روحت، به جانِ جسمت می ريزد. اگر از نبودنش قلبت، قلبِ جسمت منقبض نمی شود، اگر از آمدنش تپش های قلبت، قلبِ جسمت را حس نمی كنی، اگر از شوقش قلبت آتش نمی گيرد و سوختنش را حس نمی كنی، هنوز عاشق نشده ای ... و اگر عاشق شده ای، با قلبت درگير شده ای، تنها تو میتوانی بفهمی دردت شيرين ترين درد دنياست. غمت دلپذيرترين غم دنياست . تكرارنشدنی ترين حال دنياست. جنگ بين عقل و قلبت، با شكوه ترين است وقتی پيروز ميدان قلبت است و خودش را بی دفاع ترين می كند در مقابل كسی كه قدرتمندترين موجود دنياست برای نابود كردنت. با هر بار رفتنش، با هر بار نبودنش می‌شكنی، درد میكشی، نيست می‌شوی ‌و با كوچكترين نشانه ای از آمدنش دوباره بنا می شوی! می‌شوی زيباترين بنای تاريخ اما باز هم بی سرباز ،بی دفاع، تسليم ... مانند بار اول، عقلت را پس می زنی و تمام قد، جلويش می ايستی و قلبت را، همه آنچه كه داری را به او می‌دهی ... و اين تمام داستانِ آن قلب های كوچكيست كه به نشان عشق، تصوير می شوند روی بخار شيشه ها ... می دانم و میدانی از هزاران نفری كه قلب حكاكی می‌كنند بر در و ديوار شهر، قلب يک نفرشان درد عميق و شيرين عشق را لمس كرده. ‌ «برايت تجربه دردِ شيرينِ عشق می خواهم ، عشقی عميق و جاودان ، دلپذيرترين دردِ دنيا را ...»
‌ صبح بخیر صباح النور 🤍 🌱
نهم بر خاک پهلو شب، به این امید در کویت که ننشیند کسی از هم‌نشینان روز پهلویت آذر بیگدلی.
دریای خیالیم و نَمی نیست در اینجا جز وهمْ وجود و عدمی نیست در اینجا بیدل دهلوی.
‌ صبح بخیر صباح النور 🤍 🌱
آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد ؟ عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ ! شفایی اصفهانی.
اشک غمازست؛ خون در گریه داخل کرده‌ام عکس تا ظاهر نگردد، آب را گل کرده‌ام! کلیم کاشانی.
«ربما يدي لم تُمسك يدك مرة! لكن قلبي فعل.» شاید دست من هرگز دستِ تو را نگرفت اما قلبم بارها این کار را کرد.. عربیات.