🗓 سهشنبه ۵ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کمگویی بود،
▪️«نگاه» میشد کبوتر نامهبر.
▫️به تکتک آدمهایی که میآمدند مسجد، نگاه میکرد.
▪️با نگاه سلام میداد، دلجویی میکرد.
▫️آنهایی را که ته صف و یا کُنجی نشسته بودند و چندان به چشم نمیآمدند هم میدید.
▪️نیازمندها را رصد میکرد؛
▫️به اطرافیانش میگفت: «آن آقا را میبینید؟ هم او که جلوی در نشسته، این پول را بدهید بهش.»
▪️یا: «آن دیگری را میبینید آن گوشه، این هدیه را بدهید ببرد.»
📚 به شیوه باران، ص٢۴
🔻مناسبتها:
🔹 غزوه حنین؛ ٨ق.
🔹 شكست حمله نظامی آمریكا به ایران در طبس؛ ١٣۵٩ش.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🗓 سهشنبه ١٢ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ آمده بودند و از او «استاد» میخواستند.
▫️ میگفتند: «طی این مرحله بیهمرهیِ خضر نمیشود؛ استادی به ما معرفی کنید.»
▫️ گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هرجا یقین ندارید، توقف کنید تا برایتان روشن شود.»
▫️ بعد هم حدیث رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم را گواه آورد که: «مَنْ عَمِلَ بِمٰا عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللهُ عِلْمَ مَا لَمْیَعْلَمْ.»[١]
🔻 پینوشت:
[١]. «هر کس به دانستههای خود عمل کند، خداوند علم به آنچه را که نمیداند، به او عنایت خواهد فرمود.» [الخرائج و الجرائح، ج٣، ص١٠۵٨.]
📚 به شیوه باران،
🗓 سهشنبه ١٩ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️از مسجد که بیرون میآمدیم، میایستاد و برای مردم دعا میکرد.
▫️دورش را میگرفتند و شلوغ میشد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور میشد.
▫️به همراهان سفارش میکرد: «مراقب آنهایی که پشت سر میآیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُلشان بدهید یا داد بزنید...»
▫️یکبار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»
▫️آن اواخر که شرایط جسمیاش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتنها و برداشتنها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند.
📚 به شیوه باران، ص ٢۵
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت فقیه متبحّر، محمدبنادریس حلی، مؤلف «سرائر»؛۵٩٨ق.
🔹 روز اسناد ملی و میراث مكتوب
🔹 روز بزرگداشت شیخ كلینی رحمةاللهعلیه
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🗓 چهارشنبه ٢٧ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔰 معمولاً بزرگان وصیتنامههای مفصّلی دارند و در آن نصایحی به بازماندگان میکنند؛ ولی پدرم وصیتنامۀ آنچنانی نداشتند. در چند سطر وصیت کرده بودند که از ثلث اموالشان مراسم روضه برپا شود، و همچنین از سال بهتکلیفرسیدنشان قضای روزههایشان گرفته شود. با اینکه خودشان قضای عباداتشان را در زمان حیات انجام داده بودند و حتی نمازهای پدر و مادرشان را هم میخواندند.
📚 برگرفته از کتاب صحبت سالها
(مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ علی بهجت)
🔻مناسبتها:
🔹 ارتحال فقیه عالیقدر و عارف روشنضمیر، آیتاللهالعظمی شیخ محمدتقی بهجت قدسسره؛ ١٣٨٨ش.
🔹 روز ارتباطات و روابط عمومی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🗓 سهشنبه ٢ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
رفته بودم بگویم برای مریض ما دعا کند. دیدم عدهای دارند سؤالهای علمی میپرسند.
گفتم: «حالا این وسط من وقتش را بگیرم و بگویم برای فلانی دعا کن؟»
خواستم حرفم را قورت بدهم که نگاهم به نگاهش افتاد؛
با مِنّ و مِن گفتم: «آقا! مریض داریم؛ دعایش میکنید؟»
گفت: «من همۀ مریضها را دعا میکنم؛ حتی برای مسلمانهای چین هم دعا میکنم.»
📚 به شیوه باران، ص٢۶
🗓 سهشنبه ٩ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
وسط نماز جماعت هفتهشت نفرۀمان،
صدای مهیبی بلند شد؛
شعلههای زرد و نارنجی از داخل بخاری نفتی زبانه کشید.
دستپاچه و هراسان نماز را شکستیم و پریدیم بیرون.
آتش فرونشست.
آقا آرام نشسته بود آن جلو...
رسیده بود به سلام آخر نماز...
📚 به شیوه باران، ص٣١
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت شیخ محمدبنحسنبنشهید ثانی، مؤلف «استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار»؛ ١٠٣٠ق.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🗓 سهشنبه ٣٠ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
سوز سرما، دانههای ریز برف را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد.
روی سنگفرشهای صحن، لایۀ نازک یخ نشسته بود.
خواستیم برویم حرم.
گفتند: «حرم را بستهاند و فقط صحن باز است.»
آقا که شنید، گفت: «حرم را بستهاند؛ درِ عبادت را که نبستهاند!»
همانجا در ایوان صحن، توی سرما نشست.
دعا و نمازش در حرم دو ساعت طول میکشید.
همان دو ساعت را توی سرما نشست.
📚 به شیوه باران، ص ٣٨
🔻مناسبتها:
🔹 سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام؛ ٢ق. ـ روز ازدواج
🔹 شهادت زائران حرم رضوی علیهالسلام به دست ایادی آمریکا (عاشورای ١٣٧٣ش)
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🗓 سهشنبه ۶ تیر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️همراه آقا میرفتیم درس.
▫️چشمم افتاد به نعلینشان. قسمتی از کفهاش جدا شده بود.
▫️میدانستم خودشان وقت نمیکنند. اهل زحمتدادن به دیگران هم نبودند؛ حتی به من که سالها در کنارشان بودم.
▫️بعد از درس، به آقا گفتم: «کف نعلینتون جدا شده، اگه اجازه بدید، بدم درستش کنن.»
▫️آقا سرش را بهطرف من چرخاند. با لبخند گفت: «خودم را هم بلدی درست کنی؟»
▫️همیشه وقتی شوخی میکردند، میخندیدم. اینبار هم مثل همیشه؛ ولی یکدفعه دلم هُری پایین ریخت: «او با اینهمه عبادت و بندگی، هنوز هم بهفکر درستکردن خودش است، اما من...».
📚 در خانه اگر کس است، ص١۶
🔻مناسبتها:
🔹 حرکت امام حسین علیهالسلام از مکه به کوفه؛ ۶٠ق.
🔹 روز ترویه
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
#اینگونه_بود ...
🏴 اهمیت گریه برای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در سیره و بیان آیتالله بهجت قدسسره:
⚫️[حضرت آیتالله بهجت قدسسره] شیر آب حیاط را بهاندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو میگرفتند.
🔸 گفتم: آقا، محرم دارد میآید و من یک ماه برای تبلیغ میروم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم.
◾️همانجور که وضو میگرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت:
☑️ «آسید محمد! سعی کن هر شبانهروزی یکمرتبه برای امام حسین علیهالسلام گریه کنی...» .
(براساس خاطره یکی از شاگردان)
📚 برگرفته از کتاب #ردپای_سپید ، ص۵٧ (جلد پنجم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت قدس سره)
🗓 دوشنبه ٢٢ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
گفته بود: «توی حرم که مشغول نماز و دعا هستم، هر کس میآید کنار سجّادهام، منتظر مینشیند تا سؤالی کند یا حرفی بزند، از همان لحظه او را هم در آن نماز و دعا شریک میکنم.»
📚 به شیوه باران، ص٣٠
🔻مناسبتها:
🔹 روز زیارتی امام رضا علیهالسلام
🔹 غزوه بنیقریظه؛ ۵ق.
🗓 سهشنبه ٣١ مرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ رفته بودم بگویم: «برای بچهام که سخت مریض است، دعا کنید.»
▫️ در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن.
▫️ اینپا و آنپا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد.
▫️ از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهمتر از حرف من است.
▫️ من یک آدم درماندهام که مشکلم را به امید کمک آوردهام اینجا؛
▫️ اما او به ذکر مشغول است.
▫️ سرش را بلند کرد و گفت: «ذکر ما مگر چی هست؟»
▫️ از شرمندگی خیس عرق شدم و آمدم بیرون.
▫️ شب که شد، حال بچه خوب بود.
📚 به شیوه باران، ص۴٨
🗓 سهشنبه ١٩ دی ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️گفتم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.»
▫️گفت: «ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟»
▫️گفتم: «بله.»
▫️منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛
▫️که گفت: «استغفار... استغفار... استغفار!
▫️اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛
▫️روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود
▫️و حاجتها برآورده میشوند.»
📚 به شیوه باران، ص۵٩
🔻مناسبتها:
🔹 قیام خونین مردم قم؛ ١٣۵۶ش.