eitaa logo
بسم الله الرحمن الرحیم
580 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
18.8هزار ویدیو
188 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 رایج در امر به معروف👇 ❌ عامل بودن، شرط در امر به معروف است❗️ یعنی میگن تا خودت عمل نکنی به دیگران تذکر نده🤔 در حالی که هیچ یک از مراجع تقلید چنین شرطی را نفرموده اند... البته بهتر است کسی که تذکر می‌دهد خودش هم عمل کند، چون در این صورت تاثیر کلامش بیشتر می شود! اما اسلام راه در رو، رو، بسته! این نیست که امروز من غیبت می کنم ،فردا به دیگران تذکر ندهم. دیروز گناه غیبت و تهمت برای شما نوشته شده، امروز گناه ترک امر به معروف❗️ گناه دیروز مجوز گناه امروز نمیشه! این ضرب المثل انگلیسی است👇 ❌که رطب خورده کی منع رطب کند❌ نه سندی دارد نه دلالتی‼️ اصلا رطب خوردن نه بر پیامبر حرام بوده نه بر بچه! 👈👈عزیزان ضرب المثل برای ما حجت نیست بلکه کلام مراجع تقلید که از آیات و روایات برای ما نقل قول می‌کنند حجت است‼️‼️‼️ ✅✅واجب است امر به معروف و نهی از منکر کنی، حتی اگر خودت آن فعل را انجام می دهی و یا اینکه خودت کامل آن فعل را ترک نکرده ای! امام خمینی(ره) در تحریرالوسیله میفرمایند: نه عدل و نه عامل بودن شرط نیست، شرطِ وجوب نیست ولی شرطِ تاثیر است. امام خامنه‌ای مدظله العالی دقیقاً در رساله خودشون به این نکته اشاره کردند. اگر در منابع و منابع دینی میبینید که تذکر می‌دهد و خودش رعایت نمی کند، مورد نکوهش قرار می‌گیرد، نه اینکه بگن تذکر ندهید میگن خودت که تذکر میدی خودت چرا عمل نمیکنی؟ "بالاخره ما پاک و معصوم نیستیم" هر کسی بالاخره گناهی داره! اگر اینطوره پس فقط معصومین باید امر و نهی کنند‼️🤔 ❌امان از غلط‌های رایججج 😠😣😤 امان از فضله ی موش در غذا 😬 بزنید تو دهن دشمن ✊ که رگِ امر به معروف رو زده یک معتاد را می برند توی تلویزیون برنامه مستند شوک،، میگه هاااای مردم من معتاد شدم اعتیاد بده شما معتاد نشید😔 شما به اون راه نرید😔 آیا داره گناه انجام میده ⁉️😒🤔 حالا خودش که رطب خورده هست، آیا نباید که به دیگران اطلاع بده⁉️🤔 حضرت امام(ره) در تحریرالوسیله می فرمایند: در آمربه معروف و ناهی از منکر‼️ نه شرط است نه ‼️ پیامبر فرمودند امر کنید به کاری که خودتان هم آن را کامل انجام نمیدهید و دیگران را نهی کنید از منکر حتی اگر آن را خودتان انجام می دهید!! بله ما در نهج‌البلاغه مصادیق زیادی داریم که حضرت علی(ع) می فرمایند، شما را به هیچ کار خوبی وادار نمی کنم الا اینکه قبلش خودم و نفسم را وادار کرده باشم. چون اصلاً تاثیر رو بالا میبره 😇 عامل بودت شرطِ هست نه شرط ! امام خامنه‌ای مدظله العالی میفرمایند: در امر به معروف و نهی از منکر شرط نیست به آنچه امر میکند عمل کند و از آنچه نهی می کند اجتناب ورزد. ✅ یعنی امر و نهی بر شخص گناهکار هم است❗️ و او نیز نمی تواند به بهانه اینکه گناه میکند خود را از این وظیفه بزرگ تبرئه سازد، اینکه در منابع دینی از افرادی که خود عمل نمی‌کنند و دیگران را به عمل وادار می‌کنند و یا اینکه خود گناه میکنند و دیگران را از گناه باز میدارند، مذمت شده برای این است که، چرا خود عمل به وظیفه نمیکنند!! نه اینکه، چرا امر و نهی میکنند! 👈چرا شما که امر و نهی میکنی عمل نمیکنی👉😏 ❌نه اینکه چرا امر و نهی میکنی❌ آیه لم تقولون ما لا تفعلون کجای دلمون بذاریم؟؟؟😑👇 چرا حرفی میزنید که خودتون عمل نمیکنید؟😣 تفسیر و شان نزول این آیه مال امر به معروف نیست! در ماجرایی در یکی از غزوات گفتند یارسول الله شما فرمان جنگ بده تاما بیاییم و بجنگیم. ووقتی پیامبر اعلام جنگ کردند، زدن زیر حرفشون و به بهانه های مختلف به جنگ نرفتند، این آیه نزول پیدا کرد که چرا حرفی را میزنید که عمل نمیکنید؟! چرا قولی میدهیدو زیر قولتون میزنید؟! اصلاً ربطی به امر به معروف و نهی از منکر نداره ‼️😑😑 میگن پس این آیه رو چه کنیم؟👇 اتامرون الناس بالبره و تنسون انفسکم آیا مردم رو به خوبی امر میکنید؟؟؟ یعنی فقط باید امر و نهی کنند؟؟😳 👈همه ما عیب داریم ! 👈بی عیب نیستیم ! ✅مراجع تقلید همه آیات و احادیث رو خوندن و میدونن و با این جمع بندی میگن عامل بودن شرط نیست! امان از این غلطهای رایج 😐😬😤 ✍🏻 استاد علی تقوی https://eitaa.com/M11092135
🔶🔹 🔶 امام حسن مجتبی (عليه السلام) : ✨ 🔷تنها چيزى كه در اين دنياى فانى ، باقى مى ماند است ، پس قرآن را پيشوا و امام خود قرار دهيد ، تا به راه راست و مستقيم هدايت شويد. 🔶همانا نزديك ترين مردم به قرآن كسانى هستند كه بدان كند ، گرچه به ظاهر آيات آن را حفظ نكرده باشند و دورترين افراد از قرآن كسانى هستند كه به دستورات آن عمل نكنند گرچه قارى و خواننده آن باشند 🔷ارشاد القلوب ، ديلمى ، ص۱۰۲
🌦... از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم!😭 تمام شد... . 🥀🕊از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... ❣متوسلین به شهدا❣
علم زمینه ای برای عاقل شدن است / انسان باید از علم خود بهره ببرد تا عاقل شود / عالم با عمل، می تواند جامعه را روشن کند 🔷علامه جوادی آملی حفظه الله تعالی: 💠 وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام در حکمت 113 که در نهج البلاغه آمده است می فرماید «لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِیرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى...» ... . 🔹 مولا امیرالمومنین در ابتدای این حکمت فرمود «لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ» [هیچ ثروتى سودمندتر از عقل نیست]... مال مثل عقل نیست، عقل بالاتر از علم است، به علم بسنده نکنید بلکه بکوشید آنچه یاد گرفتید هم خودتان کنید و هم به جامعه منتقل کنید. آنچه اصرار قرآن کریم هست این است که کسی که وارد صحنه علم شد، بین راه قطع نکند بلکه تا پایان راه برود، عالم شدن برای ، بین راه است و هدف حوزه های علمیه، عالم شدن نیست بلکه است! 🔹 علم است، مهم آن است که انسان از این علم بهره ببرد و از آن استفاده کند تا عاقل شود؛ لذا امیرالمومنین فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا ینْفَعُهُ» بسیاری از درس خوانده ها هستند که کشته ی جهلشان هستند، ممکن است کسی چند سال درس بخواندعالم بشود اما تا وقتی عامل نباشد، اثری ندارد، اگر عالمی عامل نبود، گرفتار است. 🔹 امیرالمومنین فرمود علم بالاتر از مال است، چون مال رهزن است اما علم، رهزن نیست، بلکه بخشی از راه را طی کردن است، علم چراغ است و چراغ برای دیدن صراط است، انسان با چراغ به مقصد نمی رسد بلکه با است که به مقصد می رسد! 🔹در دوره جوانی که همه وسایل فراهم است، تلاش کنید تا عالم شوید، ولی بدانید که شدن بین راه است، بلکه باید به این علم خود عمل کنید تا بشوید ، یعنی آنچه را فهمیدید برای خودتان پیاده کنید و عالم با عمل شوید، آنگاه می توانید جامعه را روشن کنید؛ همه وظیفه داریم مواظب زبان و رفتار و بنان و بیان خود باشیم، حرف بیجا و غیر علمی نزنیم و گوش هم نکنیم. اگر مردم ببینند که عالم آنها عمری را به گذرانده، بدرفتاری و بیسوادی و جهل علمی و جهالت عملی ندارد، حرف و تذکرش را گوش می کنند چون می دانند که او خیرخواه آنهاست. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1402/05/26
. از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی...