چادرم ارثیست که از حضرت زهرا دارم
مبادا آن را از سرم بردارم🌸
#پروفایل
#ادمین_فاطمه🌸
دوستان چون یه ادمین فاطمه دیگه هم داریم من آخر اسمم علامت🌸رو میزارم
#ادمین_جدید
#ادمین_فاطمه🌸
تلنگرانه🤞🏻🙃
رفیق!ناراحتی؟
نگران نباش
میتونه برگردی
خدا دلش برات تنگ شده
#تلنگرانه
#ادمین_فاطمه🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بذار بیام تو حرم دورت بگردم
راه حرم باز شه میام بر نمی گردم😔💔
#پیشنهاد_دانلود
#ادمین_فاطمه
فعلا در پناه خدا
#ادمین_فاطمه🌸
همه مطالب ویرایش شد و آخر اسمم 🌸گذاشتم
خادݦ اݪشہدا🕊:
■ #شهیدانه🌱❤️
____
بار اولے کہ میخواست برود سوریه
آیہ قرآن گرفتم برایش
قرآن را بوسید و باز کرد
ترجمه آیہ را برام خواند
ولے بار آخرے کہ میخواست برود،
وقتے قرآن را باز کرد آیه راترجمه نکرد!
گفتم:سعید چرا ترجمہ نمیکنے؟!🤔
رو به من کرد وگفت:
اگہ ترجمہ آیہ رو بهتون بگم
ناراحت نمی شین؟!🙂
گفتم:نه
گفت:آیہشهادت اومده و
من بہ آرزوم مےرسم♥️
نقل از مادرِ #شهیدسعیدبیاضےزاده
#خادمانه
#ادمین_فاطمه🌸
بهترین تیم دنیا فقط پرسپولیس😍❤️
••
#مھدیجان..
بیـراههمیروم!
تـومراسربهراهکن..؛
دوریِتوست،عاملبیچارگیِخلـق..!💔
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
『 #پاسدارِوَصیتِحاجقاسم
#••
#مھدیجان..
بیـراههمیروم!
تـومراسربهراهکن..؛
دوریِتوست،عاملبیچارگیِخلـق..!💔
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
『 #پاسدارِوَصیتِحاجقاسم
🍃🌈هواشهید🌈🍃
#زیارت_نامه_شهدا🌹🍃
"بـسماللهالࢪحمنالࢪحـیم"
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
#شادیروحشھداصلوات💜!
🌈🍃هواشهید🍃🌈
سلام یه خاطره از کانال کمیل:
شاید هم بهتر بگویم از شهید ابراهیم هادی
به نام خدا کم کم رسیدیم به کانال کمیل ماداشتیم میرفتیم داخل ولی گروهِ دیگری بودند و آخرهای
حرفهای راوی بود، وقتی رفتم داخل گوشه ای ایستادم تا راه باز باشه برای کاروان که داشتند میرفتند
راوی گفت:تا شما خارج میشوید صدای ابراهیم هادی هم میگذارند گوش کنید
صوت ابراهیم بود من به دیوار تکیه داده بودم
مردم داشتند میرفتند
حالِ عجیبی بود
سال قبل که اومده بودم
سرزمین نور
کتاب ابراهیم هادی
خریده بودم و حالا یک سال بود که با ابراهیم آشنا شده بودم
حالا صوتش توکانال کمیل باورم نمیشد
یک لحظه نمدونم چی شد فقط بگم شاید چشم دلم بود
که باز شده بود ابراهیم رو قشنگ حس
میکردم او رو کنار کانال ایستاده حس عجیبی بود،
او داشت کلماتش تموم میشد من داشتم فکرش میکردم بروم جلو تا ابراهیم رو ببینم
همون قسمت که ایستاده بودم
برام ابراهیم هادی همون طرفِ من بود
خواستم بروم که روبه رویش
تا ببینم
چون شلوغ بود میخواستم خلوت تر بشه تا با نامحرم برخورد نکنم.
ولی همچی شاید تو چند ثانیه اتفاق افتاد و دیگه صوت زیبایش تموم شد من هم حس قشنگم دیگه تموم شد!!
دیگه هروقت یادش میوفتادم
باخودم میگفتم خدایا من حاضرم همه چی مو بدهم یک بار دیگه
این اتفاق خوب برام پیش بیاد
ممنونتم ابراهیم هادی خدایا دوباره توفیق زیارت شهدا قسمتم کن
آمین
🌈🍃هواشهید🌈🍃