𝙼𝙰𝙺𝙷𝙼𝙾𝚁|¹²⁸مخـمور
—
-یکلحظهیادمرفتاسممنرقیھاست
سیلیکهخوردمعمهراهمتاردیدم
احساسکردمصورتمآتشگرفتهاست
خودرامیانیکدرودیواردیدم
-زنِغسالهچهمیدیدڪهباخودمیگفت:
مـادرتڪاشبهجایتوپسرمیآوُرد..!
-𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴
«❁ @MAKHMOR_128 ❁»
𝙼𝙰𝙺𝙷𝙼𝙾𝚁|¹²⁸مخـمور
–
دستش افتاد و نیوفتاد علم از دستش
رحم الله به شیری که علمدارش کرد
پیکرش در دل گودال چرا عریان است
فاطمه گریان است
عصر فردا شده و زیر سم اسبان است
فاطمه گریان است