eitaa logo
『 مأمول 』
167 دنبال‌کننده
87 عکس
6 ویدیو
0 فایل
• مأمول؛ امید داشته شده، آرزویی که تمام مردم جهان بدان امید بسته‌اند :)🌱 【 این‌جا قراره روزای تقویم برات رنگ و بوی خاص‌تری پیدا کنن 🩵 】 🆔️ ارتباط با ما: @Mamol_affice 📎انتشار محتواها در هر بستری با حفظ لینک کانال بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ 「 ته تغاریِ پاییز 」 هر تابستان را به امیدِ دیدنِ رقصِ برگ‌های خشکیده‌ی زرد و نارنجی می‌گذرانم. به امید دیدن بلور باران، به امید آمدنِ یلدا، به امید نوشیدن دمنوشِ پاییزی مادربزرگ... امسال پاییز را دیرتر احساس کردم. گویی او همچون دخترکی در پستوی خانه قایم شده بود. حضور داشت اما نشانی از آن نبود... دو ماه گذشت، دو ماه از رویایی‌ترین فصلِ سال و سرانجام رسید آن شبی که پاییز را بخاطرش آرزو می‌کردم. یلدا رسید، همان شبی که چله‌ی زمستان است. همان شبی که تمام خانواده‌ها کنارِ پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایشان جمع می‌شوند، همان شبی که باد هو‌هو می‌کند و پدربزرگ حافظ می‌خواند، همان شبی که به رسم قدیمی‌ها کنج اتاق کرسی می‌اندازیم. همان شبی که یک دقیقه بیشتر ما را کنار هم جمع نگه ‌می‌دارد...! یلدا رسید و پاییز در این شب زیبا ما را ترک خواهد کرد. امشب جشنِ خداحافظیِ پاییز است... جشنی که در آن پاییز ما را به ننه سرما می‌سپارد و می‌رود تا سال بعد. یلدا رسید. یلدایی که با یک دقیقه طولانی‌تر بودنش در گوشِ تک‌تک ماها زمزمه می‌کند: «پایان شب سیه سپید است...». امشب همه‌ی ما یک دقیقه بیشتر زمان داریم... یک دقیقه بیشتر برای کنار عزیزانمان بودن، یک دقیقه بیشتر برای شاد زیستن و یک دقیقه بیشتر برای عبد بودن. باشد که همین یک دقیقه، عوضِ کند سرنوشتمان را... یلدایتان مبارک : )❤️ ✍🏻: @MAMOL_ir
- ای شکافنده‌ی سپیده‌ها… دستمان را بگیر - 「@MAMOL_ir
شکافتن سپیده」 باقر علم! آن روز، صبح، وقتی نامت را زمزمه کرد، دیگر صبح معمولی نبود. انگار آسمان، آرام‌تر نفس می‌کشد و زمین، گوش می‌سپارد. تو آمدی… در روزگاری که جهل، قد کشیده بود و حقیقت، زیر خاکستر ترس نفس می‌کشید. تو آمدی تا زمین را نه با شمشیر، که با کلمه بشکافی. امام من! نامت را که می‌برند، علم سر تعظیم فرود می‌آورد. تو شکافنده بودی؛ برای رسیدن به ریشه‌ها. ریشه‌هایی که سال‌ها زیر غبار فراموشی و جهل مردمان دفن شده بودند. می‌گویند وقتی سخن می‌گفتی دل‌ها آرام می‌شدند و ذهن‌ها روشن. علم، از زبانت می‌جوشید… چنان زلال که حتی تشنگان نادان هم سیراب می‌شدند. ای فرزند کربلا! تو وارث صبری بودی که در عاشورا معنا شد و وارث دانشی که باید پس از خون، جهان را نجات می‌داد. تو به ما آموختی که گاهی بزرگ‌ترین جهاد نه در میدان جنگ، که در میدان اندیشه است. باقر دل‌ها… در روزگاری که حقیقت را تکه‌تکه می‌کردند، تو آن را دوباره کنار هم نشاندی. در روزگاری که مردم، دین را از ترس می‌آموختند، تو آن را با فهم و محبت معنا کردی. امروز، در سالروز تولدت دل‌هایمان هنوز محتاج همان نگاه آرام است همان صدای مطمئن همان دانشی که نه برای فخر که برای نجات بود. ای شکافنده‌ی سپیده‌ها… دستمان را بگیر که این جهان پرهیاهو هنوز، بیش از هر چیز به نور فهم نیاز دارد. میلادت مبارک ای امامی که علم، با نامت نفس می‌کشد... ✍🏻: @MAMOL_ir
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی پدرت حضرت خورشید و خودت ماه تمامی . 「@MAMOL_ir
وقتی نور زاده شد」 درد مثل تیغی تیزی به جانم نفوذ کرد. دانه‌های سرد عرق روی پیشانیم نشستند. به آسمان نگاه کردم. رنگ شب متفاوت بود؛ روشن‌تر، دل‌نواز‌تر... در هوای نیمه‌خاموش اتاق، صدای نفس‌هایم با تپش زمین آمیخته بود. شعله چراغ روغنی لرزید، گویی روحی بر سرم سایه افکنده است. نجوای دعا از لب‌هایم رفت و قطره‌ای از اشک از فهم تقدیر بر گونه‌ام لغزید. احساس می‌کردم تمام ذرات خاک در انتظار لحظه‌ای هستند که از دامن من، نوری بر خاور زمین بتابد. فرشتگان را حس می‌کردم؛ زمزمه‌شان آرام، مثل صدای آب در جوی شبانه، بر گوش دلم می‌نشست:«صبر کن، ای مادر نور، زمین در آستانه تولد انقلاب فهم است...» نفسم را بیرون دادم و زمان، انگار ایستاد. وقتی صدای گریه او را شنیدم، لبخندی زدم. کلمات را گم کردم، هیچ واژه‌ای نمی‌توانست شکوه آن لحظه را شرح دهد. در سینه من حریری از نور پیچید و دستانم میوه‌ای از ولایت را در آغوش گرفتند. خداوند فرزندی به من عطا کرد که همچون موسی بن عمران، دریاها را می‌شکافد. ولادت با سعادت ابن الرضا، حضرت جواد الائمه علیه السلام مبارک باد... ✍🏻: @MAMOL_ir