eitaa logo
منابع ویژه
19 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در این میان بعضی از چهره‌های سیاسی علی‌رغم آنکه از یک‌سو در ظاهر مطالبات آمریکا از ایران را نادرست می‌دانند و از سوی دیگر ظاهراً دولت آمریکا را غیرقابل اعتماد می‌خوانند، جمهوری اسلامی را به انجام مذاکره برای توافق جامع ـ در همه موضوعات ـ توصیه می‌کنند! درخواست ایران برای توافق جامع در واقع تن دادن به همه خواسته‌های غیرمشروع آمریکاست چرا که آنان همواره به دنبال کشاندن ایران به سمت توافق جامع با خود و نه توافق جامع میان طرفین بوده‌اند. آمریکا در این مواجهه خواسته‌های اعلام شده مشخصی از ایران دارد که برای فهم آنچه می‌خواهد به مذاکره و مکاتبه نیاز نیست. ما وقتی از لزوم مذاکره و توافق جامع حرف می‌زنیم در واقع برای عدول از نقاط قدرت و قوت خود اعلام آمادگی کرده‌ایم و در این صورت مذاکره‌ای اتفاق نمی‌افتد بلکه قبول تحمیل‌های آمریکا اتفاق می‌افتد. وقتی تجربه ما در مذاکره پیرامون یک سوژه و یا مذاکره پیرامون یک محور با شکست مواجه گردیده است چطور می‌توانیم به موفقیت در تحصیل منافع خود در مذاکره پیرامون همه آنچه آمریکایی‌ها از ما می‌خواهند چشم بدوزیم؟ بحث آمریکا با ما همین الان معلوم است؛ ساخت سلاح‌های مؤثر را متوقف کنید، از حمایت ملت‌هایی که با دفاع از استقلال و حریت خود، مزاحم ما هستند، دست برداشته و آنها را وارد معادلات منطقه‌ای خود نکنید. برنامه هسته‌ای خود را در حد غیرصنعتی و صرفاً نمادین و آموزشی نگه داشته و به رژیم‌های سخت بازرسی برای عدم عبور از این محدوده تن دهید و نُرم‌های بین‌المللی را بدون استثنا در اداره داخلی ایران به کار بگیرید که این به معنای قبول یک تحول اساسی در ماهیت مردم‌سالارانه و عزت‌‌مدارانه نظام سیاسی کشور است. توافق جامع دقیقاً به همین معانی است. بنابراین ما باید قبل از ورود به مذاکره جدید، در داخل تکلیف این موارد را مشخص کنیم. آن وقت پاسخ ما به این مطالبات آمریکا چه منفی باشد و چه مثبت باشد، ورود به مذاکره معنا و مفهوم ندارد. چرا که اگر پاسخ مثبت باشد، مذاکره درباره آنچه قبول کرده‌ایم، بی‌معنا می‌شود و اگر هم منفی باشد و در عین حال وارد مذاکره شویم، تجربه به ما می‌گوید آمریکا تمام ظرفیت و توان خود را بر تحمیل آنچه او می‌خواهد و ما نمی‌خواهیم پای کار می‌آورد، آنگاه ما مثل گذشته، در مذاکره یا به بن‌بست می‌رسیم و یا ناچار می‌شویم به توافقی تن دهیم که از حالا می‌دانیم از یک‌سو تضمینی برای اجرای تعهدات طرف آمریکایی آن وجود ندارد. و از سوی دیگر این توافق مبنای آغاز فشارهای تازه و افزودن بر حجم فشارها از سوی آن می‌شود. شرایط ایران، شرایط اضطراری هم نیست که بخواهیم برای رفع اضطرار به چیزهایی که با منافع و مصالح ملی ما در تضاد است، تن دهیم. شرایط بین‌المللی و شرایط منطقه‌ای هم نسبت به یک دهه قبل ـ زمان انجام توافق برجام ـ تغییرات اساسی کرده است. جهان در دو سوی یک نزاع اروپایی ـ جنگ اوکراین ـ ایستاده و شورای امنیت به دو بخش تقسیم شده و هر بخش در یک سوی ماجرا و روی در روی هم قرار گرفته است. روابط منطقه‌ای تحت تأثیر جنگ خونین غزه تغییر کرده و تنش جدید ـ حتی اقتصادی و سیاسی ـ با ایران در منطقه جایگاه خود را از دست داده است. هر تنش جدید منافع همه کشورهای منطقه را تحت تأثیر جدی قرار می‌دهد. روابط اقتصادی و سیاسی درون منطقه که تا ده سال پیش در انحصار آمریکا و یکی ـ دو دولت اروپایی بود، دست‌خوش تغییر و مرتبط با شرق شده است. فضای مناسبات منطقه‌ای ایران در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور به نسبت دهه قبل بهبود پیدا کرده، حضور ایران در بلوک‌های اقتصادی قدرتمند بین‌المللی ـ شانگهای، بریکس و مشترک‌المنافع ـ موقعیت‌های جدید پایداری برای کشور ما رقم زده است. ایران از حیث اتکاء اقتصادی به داخل و ایجاد زیرساخت‌های اقتصادی و فن‌آوری‌های نوین هم به نسبت ده سال پیش رشد زیادی کرده است. یک نکته مهم دیگر این است که بحث مذاکره و توافق ایران با ‌آمریکا در فضای دوقطبی کنونی جهانی که حاصل موضوعات مختلف از جمله جنگ اوکراین می‌باشد، باعث بدبینی یکی از دو جریان بین‌المللی به ایران می‌شود که در آن فرصت‌های مهمی دارد و این در حالی است که حسب تجربه تقلای ایران در باز کردن راه از مسیر آمریکا در وضعیت بن‌بست می‌باشد. بحث مذاکره با آمریکا که قطعاً به نتیجه نمی‌رسد، سبب می‌شود دولت‌های قدرتمندی که جریان مقابل آمریکا را شکل داده‌اند در مورد جدی بودن عزم ایران در همکاری‌های دو و چندجانبه اقتصادی و... به تردید افتاده و وارد شراکت‌های بزرگ با جمهوری اسلامی نشوند. بنابراین مذاکره با آمریکا، یک بازیِ دو سر باخت برای ما و دو سر منفعت برای آمریکاست.
مطالب ویژه متن کامل خوابی ساده‌لوحانه یا برخوردی مزدورانه؟! (یادداشت روز) ادبیات دیروز و امروز مقامات ارشد آمریکا درخصوص ایران، به‌طور کلی مبتنی بر یکی از این دو گزاره بوده است؛ «نظام سیاسی ایران باید برچیده شود» و «جمهوری اسلامی باید مهار گردد». از آن طرف ادبیات دیروز و امروز جمهوری اسلامی ایران درخصوص آمریکا، به‌طور کلی مبتنی بر این دو گزاره بوده است؛ «آمریکا باید از دخالت در امور منطقه ـ غرب آسیا ـ دست بردارد» و «آمریکا نباید در امور داخلی ایران دخالت کند.» در واقع دو گزاره آمریکا در مواجهه با ایران دو گزاره ایجابی هستند یعنی اتفاقاتی باید علیه ایران رخ دهد و دو گزاره ایران در مواجهه با آمریکا، دو گزاره سلبی هستند یعنی آمریکا در مواجهه با ایران و منطقه باید از اقداماتی دست بکشد. آمریکایی‌ها دنبال موضوعاتی علیه ایران هستند که واقعاً ارتباطی با آن‌ها ندارد در حالی که ایران مطالباتی از آمریکا مطرح می‌کند که به آن ربط دارد. پس مشخص است که ایران در مورد آنچه دنبال می‌کند در جایگاه مستحکم حقوقی قرار دارد و آمریکا نمی‌تواند به خواسته‌های خود علیه ایران، وجاهت حقوقی بدهد. آمریکا از ایران می‌خواهد برنامه هسته‌ای خود را که بر صلح‌آمیز بودن آن از سوی مجامع تخصصی حقوقی تأکید شده است، متوقف کند و یا تحت رژیم‌های سخت بازرسی قرار دهد. این موضوع ارتباطی به آمریکا ندارد و حقوقی را برای آن ایجاد نمی‌کند. آمریکا از ایران می‌خواهد قدرت نظامی خود را محدود کند و به سمت تولید سلاح‌های راهبردی نظیر موشک‌های بالستیک نرود، این موضوع هم هیچ ارتباطی به آمریکا نداشته و حقی برای آن در مقابل ایران ایجاد نمی‌کند. آمریکا از ایران می‌خواهد به ارتباط راهبردی ـ نفوذ ـ در منطقه پایان دهد و در درون مرزهای خود محدود باشد. این موضوع هم هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد و حقی برای آن به وجود نمی‌آورد و قس علیهذا در مورد مسایل داخلی ایران. ایران از آمریکا می‌خواهد از مداخله در منطقه غرب آسیا خودداری کند. این موضوع واقعاً به ایران ربط دارد چرا که از یک ‌سو ایران بخشی از این منطقه است و از سوی دیگر مداخلات آمریکا در منطقه از یک طرف بر مبنای برهم زدن و تضعیف روابط طبیعی ایران استوار می‌باشد و از طرف دیگر بر مبنای تحکیم سلطه رژیم متجاوز صهیونی بر منطقه قرار دارد که با امنیت ایران هم در تضاد می‌باشد. پس پیگیری سیاست مداخله در منطقه از سوی آمریکا، ایران را ذی‌حق می‌کند که با آن مخالفت نماید. ایران از آمریکا می‌خواهد از مداخله در امور کشور دست بردارد. این حق طبیعی هر کشور است که چنین مطالبه‌ای داشته باشد. مداخلات آمریکا چنین حقی را برای ایران ایجاد می‌کند که بر مبنای قطع مداخلات آن در امور خود، سیاست‌های اجرائی خویش را تنظیم نماید. از ابتدای انقلاب اسلامی و شروع مناقشات میان آمریکا و ایران، یک عده‌ای در ایران بدون توجه به واقعیت مطالبات ایران از آمریکا و واقعیت‌ مطالبات آمریکا از ایران، وانمود می‌کنند ایران باید از طریق حل و فصل مسایل با آمریکا به خصومت جاری میان دو کشور پایان دهد و این در حالی است که در طول46 سال گذشته، هیچ دولتی در آمریکا بر مبنای حل و فصل خصومات با ایران به صحنه نیامده است و بلکه همه دولت‌ها بر مبنای به کرسی نشاندن مطالبات راهبردی خود که هیچ وجاهت حقوقی ندارد به ایران فشار وارد کرده و به‌طور پیاپی به آن خسارت زده‌اند. در چنین فضائی، ایران اگر بخواهد به‌طور واقعی به فصل خصومت با دولت آمریکا برسد باید به مطالبات غیرقانونی و ظالمانه آمریکا تمکین کند یعنی از هر آنچه از نظر آمریکا ممنوع است، دست بکشد و این در حالی است که همان‌طور که ذکر شد، جناح‌هایی ـ از دو حزب ـ در آمریکا حتی پا را از مطالباتی که ذکر شد فراتر گذاشته و برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی را مدنظر دارند که البته گفته‌اند شتر در خواب بیند پنبه‌دانه! براساس یک محاسبه ساده ریاضی کاملاً واضح است که ایران نمی‌تواند به هوای فصل خصومت به سمت کشوری برود که به فصل خصومت نمی‌اندیشد. از نظر آمریکا جرم اول ایران، تأسیس نظام مستقل جمهوری اسلامی است. بعد پای موضوعات دیگری از قدرت ایران به میان می‌آید که منبعث از برپایی این نظام دینی می‌باشد. بله ایران می‌تواند مثل چندین مورد سابق ـ از جمله در موضوع هسته‌ای با دولت آمریکا وارد مذاکره شود اما اولاً حسب تجربه مکرر نباید توقع دستاورد داشته باشد و ثانیاً نباید گمان کند که هر توافق، آن را یک گام به سمت فصل خصومت با آمریکا نزدیک می‌کند. وقتی آمریکایی‌ها در گذشته، علی‌رغم عمل ایران به سهم خود در توافقات، اساس توافق را زیر سؤال برده و آن را نقض کرده‌اند، در آینده هم همین کار را می‌کنند پس در چنین فضائی مذاکره با آمریکا نه تنها بر باددهنده فرصت‌های کشور است بلکه به وجودآورنده فضای مطالبات جدید آمریکا علیه ایران خواهد بود.
عجب می‌داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه ولی مَنعَش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد حال، این جناب حافظ است که دوش تحت تأثیر نسیم عرشی و اشراقی باد صبا می باشد که حکایت حضور و انس جناب حافظ است به جای متوقف‌شدن در ظاهر عبادت و خود را در نسبتی دیگر با حضور و انس با محبوب یافته که «به قول مطرب و ساقی» همواره در حضور است. لذا فرمود: «برون رفتم گه و بی‌گه» که همان اصالت‌دادن به ماهیت می‌باشد در حالی‌که حضور واقعی در «وجود» است اگرچه در آن حضور شدت و ضعف هست ولی منقطع و بیرون‌شدن گاه به گاه نیست. آن‌گاه که تاریخ اصالت‌دادن به «وجود» آغاز شود، انسان در هر شرایطی که باشد خود را در مغز هستی حاضر می‌یابد، حتی در قتلگاه، حتی اگر به تعبیر حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مردان را شهید و زن و فرزندان را اسیرکنند، زیرا حضور در وجود، بالاتر از آن است که آن راه ادامه نیابد، چرا که وقتی انسان با هویتِ عین الربطی خود، هستی خود را در گسترۀ هستی احساس کرد، هر روز خود را حاضرتر از دیروز در آینده‌ای که آینۀ درخشش حقیقت و خواری استکبار است؛ احساس می‌کند. از آن جهت که تاریخ، تاریخ حکایتِ «صبا وقت سحر بویی ز زلف یار آورد» می‌باشد و دوران سیطرۀ کثرت بر وحدت که عین تزلزل و سرگردانی است به انتها رسیده و آن شاخ صنوبر را که یک روز حالی با خود می‌آورد و ما را تا مرز دفاع مقدس جلو می‌برد و روز بعد رُخ برمی‌تاباند و بعضی از سرداران دیروز را به رانت‌خواران امروز تبدیل می‌کند، از دیده‌های مردان انقلاب کنده شد. دیروز طوری بود که: «هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می‌آورد» و ما را در دوگانگی پیروزی و شکست محدود کرده بود و حال با حضور در تاریخی که باد عرشی صبا از زلف یار بویی آخر الزمانی آورده، مائیم و حضوری دیگر که همان باقی‌بودن به بقای حق است در همۀ احوال ، به همان معنایی که دل شوریدۀ ما را به بو، هر روز در کار می‌آورد و منتظر آینده‌ای می‌کند که فروغ ماه جای خود را به نور خورشید می‌دهد تا رهبر انقلابی به جای سرفرازی هرچه بیشتر به خاطر کوتاهی‌ها شرمسار نباشند. این است معجزۀ نسیم عرشی که صبا در وقت سحرِ تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، نسبت به آینده گشوده است و این یعنی «ایمان» و «امید» به معنی حقیقی آن. والسلام
مطالب ویژه متن کامل رسالت پیامبر خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» و تذکر به حضوری ابدی باسمه تعالی السلام علیک یا رسول الله... السلام علیک یا رحمۀ الله قرآن در وصف رسول خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» می‌فرماید: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»(توبه/128) و با توجه به چنین توصیفی، نظر عزیزان را به نقش پیامبر خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» در آخرین دوران حیات بشر جلب می‌نماییم. 1- پيامبر خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» فرموده‌اند: «بُعِثتُ أنا وَ السّاعَةُ كَهاتَينِ ـ و أشارَ بِالوُسطى وَ السَّبّابَةِ» من و قیامت آن‌قدر به هم نزدیک هستیم که این دو انگشت نزدیک می‌باشند. و این یعنی ما می‌توانیم از طریق اسلام در نهایی‌ترین حضور خود حاضر شویم و ابعاد آخرالزمانی خود را به فعلیت آوریم. 2- امام على«عليه‌السلام» فرموده‌اند: «أنتُم وَ السّاعَةُ في قَرَنٍ»؛ شما و قيامت، به يك ريسمان بسته شده‌ايد. این یعنی ما هم اکنون تا قیامت وسعت داریم. 3- با توجه به نکات فوق است که پيامبر خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَيُنْسِي اَلْآخِرَةَ»؛ ای مردم آنچه بیش از همه برای شما نگرانم در دو چیز است: یکی پیروی از هوس‌ها و دیگر مشغول‌شدن به آرزوهای بلند. پیروی از هوای نفس، شما را از راه خدا گمراه می‌کند و آرزوهای بلند دنیایی، آخرت را از یادتان می‌برد؛ و از وسعت بیکرانۀ خود که هم اکنون می‌توانید خود را تا ابدیت‌ حاضر کنید، غافل می‌شوید. این‌جا است که اهمیت بعثت رسول خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» و رسالت معلوم می‌شود. 4- وقتی پيامبر خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» می‌فرمایند: «يَموتُ الرَّجُلُ عَلى ما عاشَ عَلَيهِ، و يُحشَرُ عَلى ما ماتَ عَلَيهِ». آدمى آن‌گونه كه زندگى كرده است مى‌ميرد و بر همان حالى كه مرده است، برانگيخته مى‌شود؛ متوجه می‌شویم چه اندازه جایگاه دینداری برای بهتر زندگی‌کردن مهم است، تا بهترین حشر را داشته باشیم. 5- در قرآن حدود 1200 آیه درباره معاد وجود دارد حاکی از آن‌که زندگی با نظر به ابدیت، شکلِ حقیقی خود را به دست می‌آورد امری که نظام اسلامی بنا دارد آن را در جامعۀ اسلامی نهادینه کند و جهانی بسازد غیر از جهانی که فرهنگ استکباری مقابل انسان قرار داده است. 6- بی‌حساب نیست که مولایمان علی«علیه‌السلام» هر روز بعد از نماز عشاء رو به سوی نمازگزاران می‌کردند و می‌فرمودند: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیكُمْ بِالرَّحِیل»؛ هان! خداوند شما را رحمت کند، آماده شوید ندای کوچ‌کردن در جان شما به صدا در آمده. تا مردم متوجۀ راهی که به سوی ابدیت از طریق پیامبر خدا«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» گشوده شده است؛ باشند. آری! این است معنای جایگاه نبوتِ نبیّ و بعثت آن حضرت. 7- به گفته علامه‌ طباطبایی(رحمة‌الله‌علیه): «در میان کتاب‌های آسمانی قرآن‌کریم تنها کتابی است که درباره روز رستاخیر به تفصیل سخن رانده، و در صدها مورد با نام‌های گوناگون از آن یاد کرده، و بارها تذکر داده است که ایمان به روز جزا همطراز با ایمان به خدا و یکی از اصول سه‌گانه اسلام است که منکر آن از آیین‌اسلام خارج شده و سرنوشتی جز هلاکت ندارد.»( شیعه در اسلام، ص۱۴۰.) آری! قرآن با تأکید بر ابدیتی که هر انسانی در پیش دارد، او را متوجۀ ابعاد گسترده‌اش می‌کند تا هم‌اکنون خود را در آن ابعاد حاضر کند. 8- این‌که پیامبر خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خُلِقْنَا وَ إِيَّاكُمْ لِلْبَقَاءِ لَا لِلْفَنَاءِ لَكِنَّكُمْ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ تُنْقَلُونَ‏». ای مردم، ما و شما برای بقاء و پایداری آفریده شده‌ایم، نه برای فناء و نابودی، لیکن شما از سرایی به سرای دیگر منتقل می‌شوید. حکایت از آن دارد که رسالت پیامبر خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» در این رابطه همین بوده است که ما را متوجه ابدیتی کنند که نهایی‌ترین حضور است. و این، نشانۀ اوج محبت و دلسوزی آن حضرت است نسبت به بشریت تا انسان عالی‌ترین فهم را نسبت به آینده‌ای که از اکنون برای هرکس شروع می‌شود؛ داشته باشد. 9- مولایمان حضرت علی«علیه‌السلام» فرموده‌اند: «فإنَّ الغايَةَ أمامَكُم ، و إنَّ وَراءَكُمُ الساعَةَ تَحدوكُم، تَخَفَّفوا تَلحَقوا ؛ فإنَّما يُنتَظَرُ بِأوَّلِكُم آخِرُكُم.» مقصد، فرا پيش شماست و [ساربانِ ] قيامت شما را از پشت سر مى‌راند. سبكبار شويد تا كه ملحق شويد؛ زيرا كه اولين شما چشم به راه آخرين شماست. آری! این است حضور گسترده‌ای که هرکس می‌تواند در آن قرار گیرد و از خود غافل نشود.
10- آنچه گفته شد همه حکایت از آن دارد که مرگ‌آگاهی شأن انسانی انسان است و اگر گفته می‌شود: «فلان عالم به دنیا آمد و آنچه باید انجام می‌داد، انجام داد و رحلت کرد» آیا به این معنا نیست که او در زندگی دنیایی خود حضوری جاودانه را حسّ کرد تا در مغز «وجود» بیشتر حاضر شود؟ به همان معنایی که به ما فرموده‌اند: «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» قبل از آن‌که بمیرید، بمیرید، تا هرکس حضور خود را در تمام طول زندگی در هستی و در ابدیت احساس کند. با ترک تعلّقات، چنین حضوری ما را به نهایت وارستگی مفتخر می‌نماید، همراه با تفکر و آرامش، آرامشی که همان صفای قرب به «وجود» و ابدیت است. 11- با حضور در ابدیت، نوعی هم‌سخنی با پیامبر خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» پیش می‌آید. از آن جهت، حضرت متذکر ابدیت‌اند، و در چنین شرایطی است که قرآن با تذکرات مکرری که نسبت به ابدیت دارد، معنای خاصی به نبوت نبیّ و نقش آن حضرت به میان آورد. چه اندازه زندگی زیبا است آن‌گاه که انسان با پیامبر خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» به نوعی همسخنی نایل شود با نظر به افق بیکرانۀ ابدیت. 12- افقی که برای رسول خدا«صلّی‌الله‌علیه‌وآله» نسبت به ابدیت پیش ‌آمد، عاملی گشت تا آن کلمات الهی یعنی قرآن مجید به ظهور آید و راهی شود که ما با تدبّر در قرآن عملاً حضور بیکرانۀ ابدی خود را در اکنون خود احساس کنیم از آن جهت که قرآن تا این اندازه متذکر حضور ابدی ما می‌باشد. 13- آری! مردمی که مشغول به دنیا شده بودند به پیامبران خود و از جمله به آخرین پیامبر به صورت اعتراض می‌گفتند: جانِ ما، فارغ بُد از اندیشه‌ها در غم افکندید ما را و عَنا طوطیِ نُقلِ شِکر بودیم ما مرغِ مرگ اندیش گشتیم از شما غافل از آن‌که مردمان در هر جایگاه و مقامی که باشند برای توجه به حضور بیکرانۀ خود نیاز به انبیا دارند تا آن‌ها را متوجه حضور ابدی‌شان بگرداند. به گفته جناب مولوی: صد هزاران گوش‌ها گر صف زنند *** جمله محتاجان چشم روشن‌اند هر کسی کو از صف دین سرکش است *** می‌رود سوی صفی کان واپس است 14- در رابطه با حضور در ابدیت خود تا آن‌جا می‌توان پیش رفت که در خبر داریم: یک‌ روز بین الطلوعین پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله» بعد از نماز صبح متوجه جوانی شدند که صفای خاصی در او نمایان بود. به او فرمودند: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا زید»؟ عرض کرد: «اصبحتُ موقنا» صبح کردم در حالی که اهل یقین هستم. فرمودند: «ما علامۀ یقینک»؟ علامت یقینت چیست؟ گفت‌: «إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَ أَسْهَرَ لَيْلِي وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ ...» یقین من اثرش این است که‌ شب بیدارم نگه می‌دارد برای عبادت و روزها روزه‌دارم. یا رسول الله آنچنان در حال یقین هستم که گویا نغمه‌های بهشت و ضجه‌های جهنم را با گوش‌ خود می‌شنوم و با چشم خود می‌بینم. بعد گفت: یا رسول‌الله! اگر اجازه‌ بدهید من الان اصحاب شما را معرفی کنم که چه کسی بهشتی است و چه کسی جهنمی است؟ که‌ فرمودند: سکوت کن. آری! حساب، حساب یک نفر نیست، حساب این است که پیغمبران می‌آیند تا توجه به ابدیت را در هم‌اکنونِ انسان‌ها پیش آورند تا انسان‌ها گرفتار روزمرّگی‌ها و پوچی‌ها نگردند. این نوع توجه به پیامبر خدا و بعثت آن حضرت بر همگان مبارک باد. والسلام
عجب می‌داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه ولی مَنعَش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد حال، این جناب حافظ است که دوش تحت تأثیر نسیم عرشی و اشراقی باد صبا می باشد که حکایت حضور و انس جناب حافظ است به جای متوقف‌شدن در ظاهر عبادت و خود را در نسبتی دیگر با حضور و انس با محبوب یافته که «به قول مطرب و ساقی» همواره در حضور است. لذا فرمود: «برون رفتم گه و بی‌گه» که همان اصالت‌دادن به ماهیت می‌باشد در حالی‌که حضور واقعی در «وجود» است اگرچه در آن حضور شدت و ضعف هست ولی منقطع و بیرون‌شدن گاه به گاه نیست. آن‌گاه که تاریخ اصالت‌دادن به «وجود» آغاز شود، انسان در هر شرایطی که باشد خود را در مغز هستی حاضر می‌یابد، حتی در قتلگاه، حتی اگر به تعبیر حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مردان را شهید و زن و فرزندان را اسیرکنند، زیرا حضور در وجود، بالاتر از آن است که آن راه ادامه نیابد، چرا که وقتی انسان با هویتِ عین الربطی خود، هستی خود را در گسترۀ هستی احساس کرد، هر روز خود را حاضرتر از دیروز در آینده‌ای که آینۀ درخشش حقیقت و خواری استکبار است؛ احساس می‌کند. از آن جهت که تاریخ، تاریخ حکایتِ «صبا وقت سحر بویی ز زلف یار آورد» می‌باشد و دوران سیطرۀ کثرت بر وحدت که عین تزلزل و سرگردانی است به انتها رسیده و آن شاخ صنوبر را که یک روز حالی با خود می‌آورد و ما را تا مرز دفاع مقدس جلو می‌برد و روز بعد رُخ برمی‌تاباند و بعضی از سرداران دیروز را به رانت‌خواران امروز تبدیل می‌کند، از دیده‌های مردان انقلاب کنده شد. دیروز طوری بود که: «هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می‌آورد» و ما را در دوگانگی پیروزی و شکست محدود کرده بود و حال با حضور در تاریخی که باد عرشی صبا از زلف یار بویی آخر الزمانی آورده، مائیم و حضوری دیگر که همان باقی‌بودن به بقای حق است در همۀ احوال ، به همان معنایی که دل شوریدۀ ما را به بو، هر روز در کار می‌آورد و منتظر آینده‌ای می‌کند که فروغ ماه جای خود را به نور خورشید می‌دهد تا رهبر انقلابی به جای سرفرازی هرچه بیشتر به خاطر کوتاهی‌ها شرمسار نباشند. این است معجزۀ نسیم عرشی که صبا در وقت سحرِ تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، نسبت به آینده گشوده است و این یعنی «ایمان» و «امید» به معنی حقیقی آن. والسلام
مطالب ویژه متن کامل غزل شماره 138 حضوری دیگر و طلوع معنویت آخر الزمانی باسمه تعالی صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار می‌آورد دل شوریده ما را به بو، در کار می‌آورد آنچه برای جناب حافظ در مسیر توحیدی‌ پیش آمده و در این غزل از آن حضور گزارش می‌دهند، گزارش نسیم عرشی و اشراقی صبا است که صفایی را در سحرگاهان برای ایشان به میان آورده، صفایی که بویی از زلف حضرت محبوب را به همراه دارد که همان تجلی انوار اسماء و صفات الهی است و موجب می‌شود تا دل‌شوریدۀ او را با حضوری دیگر به کار و شور آورد تا بیش از پیش اکنونِ خود را به وسعت آینده‌ای که در چشم‌انداز او مدّ نظر است، بیشتر احساس کند، به همان معنای ایمان و حضوری که در پیش است و جان را امید می‌بخشد و انسان را در آن آینده که تا ابدیت وسعت دارد، حاضر می‌کند. من آن شاخِ صنوبر را ز باغِ دیده بَرکَندَم که هر گُل کز غمش بِشْکُفت مِحنت بار می‌آورد می‌فرماید: در راستای نور و حضورِ نسیم عرشی صبا، آن شاخ صنوبر را که جلوه‌ای از حیات دیروزین بود و معنویتی مفهومی و متافیزیکی را در جان من پیش آورده بود، از جان خود برکندم زیرا نوعی دلدادگی به امری بود که اصیل نبود تا با حضوری توحیدی و وجودی، به عالم و آدم نظر کنم، آن حضوردیروزین ، حضوری نبود که همچنان مرا با گشودگی بیشتر شدّت ببخشد بلکه با هر حالت روحانی که با خود می‌آورد به جای آن‌که مرا در عالم هستی استقرار ببخشد، نگران می‌کرد که چرا آن حضورِ همه جانبۀ نهایی در آن حاضر نیست، به همان معنای اصالت‌دادن به«وجود» به جای اصالت‌دادن به ماهیات، ماهیاتی که بالاخره هر کدام غیر از دیگری است. ز بیمِ غارتِ عشقش دلِ پُرخون رها کردم ولی می‌ریخت خون و رَه بِدان هنجار می‌آورد دل پر خون خود را از تعلق و عشقی که به آن معنویت دیروزین داشت رها کردم، به جهت همان حالت‌ اصالت دادن به ماهیت‌هایی که داشت و مرا در دریای «وجود» حاضر نمی‌کرد، هرچند نوعی معنویت در آن بود، با این حال دل‌کندن از آن حالت معنوی راحت نبود زیرا به بالاخره حضوری بود معنوی، ولی حضور نهایی نبود که کار را به نتیجه‌ای که طالب آن بودم برساند. حضور نهایی که نسیم عرش صبا متذکر آن است و اشاره به نهایت‌ها کرد. فروغِ ماه می‌دیدم ز بامِ قصر او روشن که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار می‌آورد و اکنون من در مواجهه با نسیم معنوی و عرشیِ صبا و حضوری که آن حضور، حضور دیگری است، در حال حاضر به فروغ و نور صفات و اسماء حُسنایش که از بام قصرش پرتو افشانی می‌کرد و جانم را به صفا کشانده بود، قانع شدم در حالی‌که آن همچون ماه در عین تجلی انوار صفات معنوی در نسبت با اصل آن که خورشید است و آن نهایی‌ترین جلوه که امیدوار انس با آن هستم، شرم‌سارانه روی به دیوار کرده و از خورشید یعنی آن جلوۀ جامع وجود شرم دارد زیرا هنوز محبت‌های همراه با اصالت ماهیت در من هست ولی در عین مدّ نظر قراردادن اشارات عرشی نسیم صبا. به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بی‌گَه کز آن راهِ گرانْ قاصد، خبرْ دشوارْ می‌آورد در مسیری که نسیم عرشی صبا گشود با زبان گشوده و تذکر وجودی که هم طرب‌انگیز است و هم احساسی از حضور را به همراه دارد، گاه و بی‌گاه از آن حالت متافیزیکی و مفهومی آزاد می‌شوم در حالی‌که قاصد از آن راه گرانی که سراسر هستی‌ام در آنحاضر می شود، خبر می‌دهد که بسی راه دشواری است ولی به لطف الهی پیش آمده، به همان معنایی که در بیت بعدی می‌فرماید: سراسر بخششِ جانان طریقِ لطف و احسان بود اگر تسبیح می‌فرمود، اگر زُنّار می‌آورد آنچه پیش آمد و آن افقی که نسبت به «حضور اکنون بیکرانۀ جاودانه» در من طلوع کرد، سراسر بخشش حضرت محبوب بود در هر موقعیتی که بودم، چه آن‌گاه که امر به تقدیس و تسبیح فرمود و نظرم را به جلال خود انداخت و چه آن‌گاه که با بستن کمر خدمت مرا روحیۀ اطاعت پیش آورد. به هر حال آنچه در میان است شروعی است که از با نظرخاص محبوب شروع شده و من آن را پاس می‌دارم. عَفَاالله چینِ ابرویَش اگر چه ناتوانم کرد به عشوه هم پیامی بر سرِ بیمار می‌آورد اگر چه چين ابروى جانان مرا زار و ناتوان كرده است، با این حال خداوند تعالى عفوش نمايد چون همان چين ابرو بر سر منِ بيمار يعنى بر سر بالينم خبر از صحت به همراه آورده. آری! اگر چه چين ابروى جانان نشانۀ جلال و غیر قابل دسترس‌بودن اوست، در عین حال علامت ناز و کمال او نیز می‌باشد و این‌که بر سر من بيمار پيام صحت آورده و این یعنی چين ابروى جانان هم بيماری فراق را مدّ نظر می‌آورد و هم سلامت انس را.
11- فرمود: «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ»(54) چنین نیست که گمان شود قرآن تنها کتابی است که باید آن را تعلیم گرفت و نسبت به سخنان آن آگاه شد، بلکه تذکری است برای دل‌های آگاهی که بنا دارند به خود آیند و در تاریخی حاضر شوند که در آن تاریخ ارادۀ الهی به نابودی ابرقدرت‌ها تعلق گرفته، به جای آن‌که جهان استکباری گمان کند می‌تواند بقیۀ ملت‌ها و منافع آن‌ها را از آنِ خود کند و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله»: استعمارِ قدرت‌های ظالم، در درجه‌ اوّل، از غارت منابع شروع کرد... مرحله‌ بعدی، تخریب فرهنگ‌های اصیل ملّت‌ها بود... و در مرحله‌ بعدی، چشم به هویّت ملّی و دینی ملّت‌ها دوختند تا آن را تحت تصرّف بگیرند. و این است معنای طلوع قرآن و انذاری که پیامبر خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مأمور آن بودند که: «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّر* قُمْ فَأَنْذِرْ» قدم در پیش گذار و از خطرهایی بگو که در این تاریخ حیله‌های سه جانبۀ استکبار و استعمار پیش آورده‌اند و مردم را متوجه حضوری بگردان که بدانند می‌توانند در عین زمینی‌بودن، آسمانی باشند و این یعنی باز حضور پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و رسالت «قُمْ فَأَنْذِرْ» و این یعنی تحولی که در اول بعثت به‌وجود آمد و این یعنی مقاومت که رشحه‌ای از بعثت است و آغازی دیگر برای رجوع به قرآن به عنوان «إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ» برای هرکس که خواست به خود آید. و در این رابطه خداوند می‌فرماید: «وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»(انبیاء/50) و این قرآن ذکر مبارکی است که خداوند نازل کرد. آیا شایسته است که آن را انکار کنید؟ و این‌جا است که مولای‌مان علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ» و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است، و آن را نيك بفهميد كه بهار دل‏هاست‏ و دل را طراوت می‌بخشد و شکوفا می‌کند.(خطبه 110) والسلام
قرآن؛ انذار و تِذکار بسم الله الرّحمن الرّحیم «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ* وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ»(مدّثر/1تا3) 1- می‌فرماید: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ»(مدّثر/49) آن‌ها را چه شده که از قرآن به عنوان تذکر نسبت به خطراتی که منکران را تهدید می‌کند، روی گردانند؟ در عین آن‌که متذکر آینده‌ای است که در مسیر دینداری برای آن‌ها آرامش‌بخش و امیدآفرین است. 2- «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»(مدّثر/50 و 51) تا آن‌جا نسبت به قرآن به عنوان تذکری که حقیقت انسان را با انسان در میان می‌گذارد؛ فراری هستند که گورِخران از شیر یا شکارچی فراری‌اند. 3- «بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً»(52) بلکه ریشۀ مقابله با قرآن به عنوان تذکری که جان‌ها را بیدار می‌کند تا آن‌جایی است که انتظار دارند کتاب‌هایی گشوده از طرف پروردگار در مقابل‌شان گشوده شود و خود را تا این اندازه بزرگ می‌پندارند. 4- «كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ»(53) خیر، مشکل جای دیگر است و آن عدم نگرانی نسبت به نهایتی است که در پیش دارند، به جهت مشغول‌شدن به سرگرمی‌های دنیا که آیه 45 از زبان آنان فرمود که: «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ». این مشغول‌شدن‌ها ابدیت را از مقابل جان آن‌ها زدوده است. 5- «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ»(54) قضیه چنین نیست، زیرا آن قرآن، تذکر و هشیارباشی است همراه با اشاراتی که اشاره به حقیقت انسان دارد و حضور نهایی انسان که در اکنونِ خود باید مدّ نظر داشته باشد، از این جهت تذکر به مسائل اصلی بشر است. زیرا انسان باید بداند مسائل اصلی او کدام مسائل است و چگونه باید با آن مسائل مواجه شود. 6- تذکربودنِ قرآن به عنوان «ذِكْرٌ لِلْعَالَمِين» با انذار خود ابتدا مشکلاتی که بشر باید متوجه آن باشد را با بشر در میان می‌گذارد و سپس به عنوان «تَذْكِرَة» راه‌های عبور از آن مشکلات را به عمیق‌ترین شکل با بیدارکردن «عقل» و «ایمان» متذکر می‌شود و این غیر از تسلیم‌شدن در مقابل مشکلات است که جاهلیت دوران پیشنهاد می‌کند. 7- فرمود: «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ * فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ»(مدّثر/54 و 55) آری! بشر به تنهایی نمی‌تواند مسائل اصلی خود را که فهم جایگاه انسان در هستی است درک کند و تنها به کمک قرآن به عنوان «ذِكْرٌ لِلْعَالَمِين» و با تدبّر در آن است که می‌تواند متوجۀ این امر باشد و به معنای حضور خود در هستی بیندیشد و این یعنی قرآن، تذکری است برای زنده‌شدنِ «عقل» و «ایمان» بشریت، که به تعبیر رهبر معظم انقلاب وقتی از طریق پیامبران «عقل» و «ایمان» زنده شد، زندگی رشد می‌کند و صراط مستقیم را پیدا می‌کند. 8- «فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ»(55) هرکس که مایل باشد می‌تواند از تذکرات قرآنی متذکر شود و در معنای خود به شکل حقیقی حاضر شود و متوجه نیازهای حقیقی خود در امور فردی و اجتماعی‌اش بشود. 9- «وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَاللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ»(56) آری! هرکس را شایستۀ آن نیست که از تذکرات قرآن بهره‌مند شود مگر آن‌هایی که خدا بخواهد و منکران قرآن گمان نکنند که انکار آن‌ها مقابله با ارادۀ الهی است، بلکه این خداوند است که شایستگی درک حقیقت قرآن را به آن‌ها نداده، قرآنی که تذکر به حقیقت خود انسان‌ها است. آن‌ها باید به خود آیند که چرا از دعوت پیامبر خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و قرآن به عنوان عواملی که موجب رشد «عقل» و «ایمان» است سر باز زده‌اند و متوجه حقیقی‌ترین واقعیت هستی که توحید است، نمی‌باشند. 10- «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ»(49) آری! آن‌ها را چه شده که از اصیل‌ترین سخن که متذکر حقیقت است، روی‌گردان شده‌اند. در حالی‌که این خداوند است که هرکس را شایسته دید مفتخر به تذکرات قرآنی می‌کند، خدایی که «هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» است، به این معنا که اهلیت آن را دارد که باید از او پروا داشت و در نسبت با او ادب نگه داشت، و اهل مغفرت است تا آنان که تقوا را رعایت می‌کنند و نسبت به او پروا دارند مفتخر به مغفرتش کند و حجاب‌های بین او و حضرت محبوب برایشان زدوده شود تا در ابدیتی که هم‌اکنون مقابل‌شان گشوده شده است، خود را حاضر ببینند تا مصداق «كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ»(53) نشوند که مانند روشنفکران سکولار و مقدسان بی درد نسبت به نهایتی که باید متوجۀ آن باشند، در غفلت باشند. اینان در ظاهر اعمال خود متوقف‌اند و گمان می‌کنند با انجام همین اعمالی که بدان مشغول‌اند، حتی اعمال مذهبی صرفاً ظاهری و قالبی، آیندۀ نهایی از آنِ آنان است.
منابع ویژه
قرآن؛ انذار و تِذکار بسم الله الرّحمن الرّحیم «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ* وَ رَبّ
11- فرمود: «كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ»(54) چنین نیست که گمان شود قرآن تنها کتابی است که باید آن را تعلیم گرفت و نسبت به سخنان آن آگاه شد، بلکه تذکری است برای دل‌های آگاهی که بنا دارند به خود آیند و در تاریخی حاضر شوند که در آن تاریخ ارادۀ الهی به نابودی ابرقدرت‌ها تعلق گرفته، به جای آن‌که جهان استکباری گمان کند می‌تواند بقیۀ ملت‌ها و منافع آن‌ها را از آنِ خود کند و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه‌الله»: استعمارِ قدرت‌های ظالم، در درجه‌ اوّل، از غارت منابع شروع کرد... مرحله‌ بعدی، تخریب فرهنگ‌های اصیل ملّت‌ها بود... و در مرحله‌ بعدی، چشم به هویّت ملّی و دینی ملّت‌ها دوختند تا آن را تحت تصرّف بگیرند. و این است معنای طلوع قرآن و انذاری که پیامبر خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مأمور آن بودند که: «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّر* قُمْ فَأَنْذِرْ» قدم در پیش گذار و از خطرهایی بگو که در این تاریخ حیله‌های سه جانبۀ استکبار و استعمار پیش آورده‌اند و مردم را متوجه حضوری بگردان که بدانند می‌توانند در عین زمینی‌بودن، آسمانی باشند و این یعنی باز حضور پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و رسالت «قُمْ فَأَنْذِرْ» و این یعنی تحولی که در اول بعثت به‌وجود آمد و این یعنی مقاومت که رشحه‌ای از بعثت است و آغازی دیگر برای رجوع به قرآن به عنوان «إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ» برای هرکس که خواست به خود آید. و در این رابطه خداوند می‌فرماید: «وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»(انبیاء/50) و این قرآن ذکر مبارکی است که خداوند نازل کرد. آیا شایسته است که آن را انکار کنید؟ و این‌جا است که مولای‌مان علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ» و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است، و آن را نيك بفهميد كه بهار دل‏هاست‏ و دل را طراوت می‌بخشد و شکوفا می‌کند.(خطبه 110) والسلام …………………………………………………………………………………………….... سلام علیکم با توجه به صرفه جویی و وجود استفاده از تلفن همراه از این به بعد متن های مورد بحث سخنرانیهای استاد در کانال مطالب ویژه قابل دسترس و استفاده خواهد بود و به صورت چاپی نخواهد بود. راه های عضویت در کانال مطالب ویژه : 1- از طریق نام کاربری @matalebevijeh2- دوربین گوشی خود را روبروی بارکد بگیرید و مستقیم عضو شوید3- به شماره در ایتا پیام بدهید.09136032342
154 چگونگیِ حضور در تاریخی که در آن به‌سر می‌بریم شماره پرسش: ۳۹۴۶۹ تاریخ ارسال پرسش: ۲۳:۲۵:۱۸ ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ متن پرسش سلام استاد : مسئله ای داشتم که نمیدانم شما چقدر با آن مواجه هستید . آن هم این است که نگاه ما به زمانه کنونی و پیش رو چگونه است؟ قبلا هم خدمتتان عرض کرده ام که مدرسه ما از گاو داری هم کم تر است، فرض کنید که شما اگر از گاوی یا حیوانی حرکتی را دیدید یا صدایی را شنیدید مجبور به تحمل آن نیستید و میتوانید آن محل را ترک کنید اما اینجا یعنی مدرسه ما به عِزای دیپلم و مدرک و هزار کوفت و زهرمار دیگر... مجبور به تحمل زجری هستیم که من حاضر هستم خود کشی کنم اما همین فردا را سر کلاس نروم . خب بالاخره بسیار واضح است که در این دنیا یا باید مُرد یا باید علی «ع» بود . همان علی که در نامه اش به امام حسن می فرماید : « از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده -كه در سپرى شدن دنيا چاره اى ندارد- مسكن گزيده در جايگاه گذشتگان، و كوچ كننده فردا، به فرزندى نیازمند چيزى كه به دست نمى آيد، رونده راهى كه به نيستى ختم مى شود، در دنيا هدف بيمارى ها، در گرو روزگار، و در تيررس مصائب، گرفتار دنيا، سودا كننده دنياى فريب كار، وام دار نابودى ها، اسير مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشين اندوه ها، آماج بلاها، به خاك در افتاده خواهش ها، و جانشين گذشتگان است. » و حقیقتا همین است و اگر همین نباشد پس چه باشد؟ پس همین است که علی (ع) به ما گفته است . با هم برای کمک و کردن برای حفظ شور انقلابی ، طلب نابودی استکبار و اسرائیل است ، به معنای واقعی کلمه این شیطان بزرگ را باید دست و پایش را از زندگی و مملکتمان قطع کنیم . غیر از این باشد شاهد همین وضع آموزش و پرورش هستیم، شاهد همین وضع اقتصاد هستیم، شاهد همین هستیم که کشورمان بیشتر از قبل وابسته به خارج از کشور میشود . متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در پیام مربوط به 12 بهمن که ورود به دهۀ فجر هست در دلِ ماه شعبان، عرض شدhttps://eitaa.com/matalebevijeh « باید مواظب باشیم سخن حضرت روح الله زمین نماند، تا دشمنان انسانیت نتوانند با انواع تحریف‌ها کاری بکنند که سخن آن مرد بزرگ شنیده نشود وگرنه گرفتار روزمرگی و ملالِ زمان خواهیم شد.» و برای چنین حضوری مهم نیست که کجا باشیم، چه در باریکۀ غزّه این «پهناورترین باریکۀ دنیا» و چه در مدرسه یعنی در جایی که محل «جمع ایمان و عقل» است. و همیشه هرکس که بخواهد در تاریخ خود حاضر باشد باید از سنگلاخ‌های موجود در مسیر عبور کند و تحمل این شرایط برای انسان، بزرگیِ خاصی می‌آورد از آن جهت که به گفتۀ عارف ذوالفنون حضرت آیت الله حسن‌زاده: اگر دست در کار است - و باید با همین درس و مدرسه به‌‌سر برد- دل باید با یار باشد و به اهداف دور و نهایی و چشم‌اندازهای امیدوارانه که ایمانِ مقام معظم رهبری بدان اشاره دارد؛ چشم دوخت. این است معنای حضور در تاریخی که در آن به‌سر می‌بریم. موفق باشید
برکات صبر وصبر امام حسین علیه السلام در کربلا يَا هِشَامُ اصْبِرْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْيَا سَاعَةٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَيْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ يَأْتِ مِنْهَا فَلَيْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْكَ السَّاعَةِ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا فَكَأَنَّكَ قَدِ اغْتَبَطْت‏. اى هشام، در فرمان بردارى از خدا شكيبا باش و در (خود دارى) از نافرمانى نسبت به خدا نيز شكيبايى ورز، زيرا دنيا همان ساعتى است (كه در آنى)، تو را بر آنچه از آن رفته نه شادى باشد نه اندوه و بر آنچه از آن نيامده آگه نيستى. پس بر همان ساعتى كه در آنى شكيبا باش چنان كه گويى در خوشى و نيك حالى (و مورد رشك ديگران) هستى‏ 1- در زیارت امام حسین (ع) برحسب فقره زیارت ناحیه مقدسه آمده است که «وَ قَدْ عَجِبَتْ‏ مِنْ‏ صَبْرِكَ‏ مَلَائِكَهًْ السَّمَاوَات؛ صبر تو فرشتگان آسمان را به تعجب واداشت. 2- صَبْراً بَنِی‏ الْکِرَامِ‏ فَمَا الْمَوْتُ‏ إِلَّا قَنْطَرَةٌ یَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَی الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ: صبر و مقاومت کنید ای بزرگ‌زادگان! چرا که مرگ، تنها پُلی است که شما را از رنج و سختی عبور می‌دهد و به سوی بهشت گسترده و نعمت‌های همیشگی می‌رساند. 3- در یکی از سخنرانی‌های آغازین خطاب به آنان فرمود:أیَّهَا النَّاسُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلی حَدِّ السَّیْفِ وطَعْنِ الْاَسِنَّةِ فَلْیَقُمْ مَعَنا وَإلاَّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنَّا: ای مردم! هر کس از شما که صبر و مقاومت بر تیزی شمشیرها و زخم نیزه‌ها دارد، همراه ما بماند و گرنه بازگردد. 4-پس از نماز ظهر عاشورا فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ وَ اصْبِرُوا». 5-لحظات آخر عمر خویش آخرین پرده از شکوه و صبر خویش را با این جملات به عرصه نمایش گذاشت: «صبرا علی قضائک لااله سواک یا غیاث المستغیثین ولا معبود غیرک، صبرا علی حکمک» در برابر قضای تو صبر می کنم، خدایی جز تو نیست، ای پناه پناه آورندگان، و معبودی جز تو وجود ندارد، بر حکم تو صبر می کنم 6- صبر کن اندر جهاد و در عنا دم به دم می‌بین بقا اندر فنا صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوة شیرین دهد پرمنفعت گندمی را زیر خاک انداختند پس ز خاکش خوشه‌ها برساختند 7- در اگر بر تو بِبَندد مَرو و صبر کُن آن جا / زِ پَسِ صَبرْ تو را او به سَرِ صَدْر نِشانَد و اگر بر تو بِبَندد همه رَهْ‌ها و گُذَرها / رَهِ پنهان بِنَمایَد که کَس آن راه نَدانَد 8- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ صبر را با حق قرین کرد ای فلان آخــر و الـعـصـر را آگـه بـخوان صـد هـزاران کـیمیـا حق آفریـد کـیمیـائی هـم چو صبر آدم نـدیـد «اَلصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ