💥وقتى به مهدی باکری خبر دادند که برادرت شهید شده است و می خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ اجازه نداد و گفت: همه ى آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید!... برادران باکری که هر سه پیکر پاکشان به دست نیامده است.
🔹وقتی شهید مهدی باکری شهردار ارومیه بود، یک شب باران شدیدی بارید و سیل آمد، ایشان پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد از مردم کمک میخواست، تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود. آقا مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد. پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی. نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره. آقا مهدی خنده ای کرد و گفت: راست میگی مادر، کاش یاد می گرفت!
🌹 با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟
🌷توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت میرفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: مهدی باکری جانشین فرمانده. گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟! گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
🌷اهالی یک محل عصبانی آمدند شهرداری، توی اتاقی که من و مهدی آنجا مینشستیم و جواب مردم را میدادیم. میگفتند: آخر تو چه میدانی که ما توی چه بدبختی گیر کردهایم. خودت کوچهات آسفالت است، معلوم است که نمیدانی محلهی ما باران آمده، آب همهجا را برداشته. مهدی حرف نزد. حتی ابرو خم نکرد. رفت پوتین گلی خودش را از پشت میزش برداشت گذاشت جلو چشم آنها، گفت: این هم مدرک من که به همهمان ثابت کند کوچهی ما هم دست کمی از کوچهی شما ندارد.
🌷وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند، را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایَش کرد و به *جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد* و آن گاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی به هر کسی نقل کردهام، هم *اشک از چشمان من سرازیر میشود و هم اشک مخاطبم*.
او گفت: خاک بر سرت مهدی، آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
🌷هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش. گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه های مردم گردنمه . گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون. گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... ما باید در خط مقدم باشیم، تا دیگران در صحنه بمانند...
💥اوایل انقلاب بود.....در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است...
💥آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار می کنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم... #ناصرکاوه
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#طنز_شوخی_دفاع_مقدس
🌿... سال 63 نزدیکی های شهر بستان در موقعیتی مستقر بودیم که به موقعیت 👿پشه معروف بود😳 (دلیل نامگذاری موقعیت پشه هم, وجود مگس و پشه های منطقه هورالعظیم بود) پشه نگو 👈گودزیلا بگو😁 نیش این حشرات به حدی گزنده بود که جای نیش شان زخم میشد و با خارش دادن زخم آن گسترش پیدا می کرد وگریه آدم در می آمد.😍
🌿... روزها از گرمای بالا 50 درجه😁 و خستگی صبحگاه خواب نداشتیم😊 و شبها هم از آزار و اذیت 😈پشه ها ورزم شبانه 😍بی خواب بودیم😰 تا بالاخره آقا فریبرز👌 پس از مطالعات و تحقیقات آخرین راه حل خود را ارائه داد😇 فریبرز در پیت های فلزی 17 کیلویی پنیر پٍٍهن گاو🍳 را با ذغال مخلوط کرده بود و شبها آنرا آتش میزد👈 که دود می کرد 👈و ما هم زیر پتو سربازی تو اون گرما برای در امان ماندن از نیش 👿پشه هاباید می خوابیدیم😥
🌿...چند روز اول با گرما و دود بالاخره👈 دو ساعتی می خوابیدم تا اینکه پشه ها😁به دود مصونیت پیدا کردند😭 دیگه خودتان فکرش را بکنید😊 دود و بوی پٍهن و گرمای 50 درجه و پشه های قاتل و پتوی سربازی و.... امانمان را بریده بودند😁 و برای اولین بار بود که فریبرز تسلیم وضع موجود شده بود😳 نه روز خواب داشتیم و نه شب😳 کاری که 😈صدام یزید نتونسته بود انجام بده 👿پشه ها انجام می دادند و اون این بود که 😭گریه👈 رزمنده ها را درآورده بودند😥 هنوزم بعد از سالها که یادش می کنم👈مو به بدنم سیخ می شود 👈از آن همه گرما و دود و پشه و بی خوابی و....😭😁
☀️به شهید ملکی که یک روحانی بود گفتند باید به گردان حضرت زینب (س) بروی. او با این تصور که گردان حضرت زینب (س) متعلق به خواهران است. به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد. اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد. هنگامیکه میخواست به سمت گردان حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در دزفول مستقر است. شهید ملکی بعد از شنیدن اسم "غواص" به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید، من را به گردان دیگری بفرستید. اما دستور فرمانده لازم الاجرا بود. هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید. شهید ملکی از ماشین پیاده شد چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد. راننده که از پشت سر شهید ملکی میآمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟ شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این" خواهرای غواص" راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض میکنند. اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده و فهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!
راوی : سردار علی فضلی
#کتاب_گلخندهای_آسمانی
#ناصرکاوه
🌺 ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ
🔹ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ
ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ❓
✳️ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺗﻮ می توﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍبت
ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﯽ❓
🔹ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ ؛ ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩ
می تواﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ بدﻫﻨﺪ.
✳️ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ : ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ نمی دﻫﻨﺪ.
🔹ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳؤﺍﻝ ﮐﺮﺩ:ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ،ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ می پوﺷﺎﻧﻨﺪ ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند❓
✳️ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁن ها را ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ا ﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ،
ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می کنی❓
🔹ﻣﺮﺩ انگلیسی ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ.
✳️ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ؛ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند.
🟢 آن عالم امام موسی صدر بود...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
#جهاد_تبیین
👌خانمها مواظب باشید خون شهدا پایمال نشه😭
«امروز شهدا ناظر ما هستند»
✅ پیام شهدا :
ما از حلال دنیا گذشتیـم!
شما نمیتوانید ازحرامش بگذرید؟
✅سؤال شهداء از بازماندگان :
آن هنگام که زنان #لاابالی با گناه کبیره #کشف_حجاب خون ما را لگدمال کردند؛ شما چه کردید!؟ آیا با ناله های جانسوز همچون امام #سجاد ع و حضرت #زینب س آنها را منفور ساختید!؟😡
✅با بررسی وصایای ۵۳هزار شهید به ۸۶۸۱ وصیت برخوردیم که در همه آنها به #حجاب سفارش شده بود بنابراین استنباط میشود که حجاب برای شهدا آنقدر مهم بود که حتی آنرا سلاحی مهمتر از خون شهید دانسته و بر لزوم حفظ آن تاکید بسیار داشتند😭
👌شهید یعقوب ابراهیم نژاد:
اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود بی حجابی آغوش حجاب در بر می گیرد، حاضر بودم هزاران هزار بار کشته شوم
#⃣ #جهاد_تبیین
.....
....
#شیعه_واقعی_امیرالمومنین👇
💢 یک مرد که درقرن21 میلیونها نفر را به
کاروان امام حسین(ع) افزود‼️#شیخ_زکزاکی درکشوری که هیچ شیعه نداشت 20میلیون نفر را پیرو اهلبیت کرد🍓
🌹 فاجعه کشتار مسلمانان نیجریه
❣️...در این فاجعه چادر از سر زنان کشیدند و گوشواره از گوش های شان درآوردند. تمام مسیرهای منتهی به زاریا را بستند و هر کس را که میخواست برای کمک به زاریا بیاید میگرفتند. فقط کافی بود در این میان کسی کوچکترین نشانی از تشیع داشته باشد. خواه این نشان انگشتر عقیق به دست باشد خواه عکسی از امام خمینی، آقای خامنهای یا شیخ زکزاکی در گوشیاش. بلافاصله او را میکشتند...
❣️در میان زنان حاضر در آن مراسم زنی بود که نه ماهه باردار بود. وقتی ارتش حمله را شروع کرد زن از هول و ترسی که برایش پیش آمده بود همان جا زایمان کرد، اما هنوز چند دقیقه از زایمانش نگذشته بود که نیروهای ارتش نیجریه باتانک از روی او و نوزاد نورسیدهاش رد شدند و هر دو را شهید کردند...
❣️بچه یک سالهای بود که اصلا از ماجرا خبر نداشت و فقط آمد سمت پدرش و چندبار او را صدا کرد، همان موقع یک مرتبه یکی از نیروهای ارتشی به سمتش شلیک کرد و درجا جانش را گرفت....به فرزندم احمد چندین بار شلیک کردند و هنوز در حال درمان است. من هم چهار بار هدف حمله تیراندازی آنان قرار گرفتم... هنوز دو گلوله در سینه خود دارم. تا این لحظه چند تن از فرزندانم مفقودند!
❣️آخرین پیام شیخ زکزاکی قبل از دستگیری اینگونه بود: گناه بزرگ ما این بوده و هست که پیرو اهل بیت پیامبر اکرم(ع) هستیم!اما به خدا قسم که پایدار و عزیز مانده و میمانیم!پیرو خط امام حسین(ع) و بیبی زینب(س) هستیم و در برابر ظلم و استکبار تسلیم نخواهیم شد! در مقابل ستمگران و مستعمران ذلت نمیپذیریم!
❣️شیخ زکزاکی شش تن از فرزندانش به نام های، احمد۲۳ ساله، حمید۲۲ ساله، محمود ۱۹ ساله، حامد ۱۶ ساله، علی ۱۵ ساله و حومید ۱۳ ساله اش را تا به حال به درگاه خداوند تقدیم و فدا کرده است!...
☎️ #زنگ_عبرت:
#حسن_نصرالله که برای پس گرفتن بدن پسر ۱۸ساله شهیدش هم رانت نداد و با اسراییل معامله نکرد...
#عبدالمالک و حوثیهایی که نزدیک ۷ سال با دست خالی و گرسنه جلوی تمام استکبار ایستادهاند...
#زکزاکی با ۶ فرزند شهیدش...
و همه #مستضعفان بی نامی که به قدرت دست خالی خود آگاه شدند و قیام کردند...
#یادگار_خمینی_اینهایند...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
راوی جومای: معلم، نویسنده و کارگردان نیجریهای و از فعالان جنبش اسلامی
🌷چند واحد👈 #خمینی_شناسی (۲)
بمناسبت فرارسیدن ایام دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، با افکار و آرمانهای امام خمینی(ره)و شهدا بیشتر آسنا شویم
#تحول_در_مردم👈 همین جور تحولی که ملت ما در ظرف مدت کمی پیدا کرد؛ یک نحو تحول معجزه آسا که یکروز از پاسبان حساب میبُرد، بازارهای بزرگ ما از پاسبان حساب می بردند، یک روز هم از شخص اول مملکت حساب نبردند!... یکروز جرأت نمی کردند که توی خانه شان اسم شاه را به ناگواری ببرند، یک روز هم در خیابانها ریختند و گفتند مرگ بر این [شاه]! همچو متحول شد. کی این کار را کرد؟ اسلام، قوت ایمان. و الاّ انسان که نمی تواند این کار را بکند. کار من و تو و اینها نیست که، کار اسلام است
۱۵ / ۱۲ / ۱۳۵۷
#ساده_زیستی_امام_شهدا👈 آنچه موافق مذاق عامه است، این که زندگی شما ساده باشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود. آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، این که زندگی شما ساده باشد، همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند و کسانی که بالا بالاها نشسته اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند... صحیفه نور، ج ۱۹ ،ص۱۸۸
🚩اولویت خدمت بایدبرای #مستضعفان و #محرومان باشد👌
📣 تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. #فقرا و #متدینین بی بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاش مان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.... ما برای #احقاق_حقوق_فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد... صحیفه امام، ج ۲۱ ،ص ۸۶
📣همهی مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با #فقرا و #مستمندان و #پابرهنه_ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنهها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده و عملًا به شبهات و القائات خاتمه می دهد
صحیفه نور، ج ۲۰،ص ۱۲۹
📣خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین ما پشت کردن به دفاع از محرومین و روآوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیش تری برخوردار بشوند
صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۲۹
📣کاری بکنید که اسلام از ما گله مند نباشد، قرآن کریم از ما گله مند نباشد، که آقایان که شما خودتان را می گفتید که ما مروج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم. چرا خودتان یک کاری دارید می کنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم. خیلی مواظب باشید، این مسند خطرناک است، این عمامه خطرناک است، این محاسن خطرناک است. خودتان را از این خطرها نجات بدهید، حفظ کنید خودتان را، این مال ما، همه همین طور، فرق ندارد
صحیفه نور؛ ج ۱۱؛ ص ۱۵۷
📣کشور باید از مغزهای پوسیدهی عاشق آمریکا تصفیه بشود
صحیفه امام, ج ۱۰, ص۳۹۲
📣ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم.... لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت! اینان برپادارندگان سلطۀ ابر قدرتها هستند... صحیفۀ امام، ج۱۵، ص٤٤٦
#کتاب_چند_واحد_خمینی_شناسی
#ناصر_کاوه
🌷ساده زیستی در سیره شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب(ع) 👈 مهدی برای رای دادن به مسجد رفته بود. یکی از او مسئولین را شناخت و به بقیه معرفی کرد. بعد از رای دادن تا دم در بدرقه اش کردند و پرسیدند وسیله داری؟ موتور گازی بیرون مسجد را نشان شان داد و گفت این هم برای برادرم مجید است. شوکه شده بودند از این همه سادگی یک فرمانده لشکر
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
راوی: ابوالقاسم عمو حسینی
......
.....
🌷#شهید_علی_صیاد_شیرازی
۲۱ فروردین سالگرد شهادت
🌴 همیشه با وضو بود.
💠 کم می خورد و کم می خوابید و زیاد عبادت می کرد.
🕌 بعد از نماز صبح هیچ وقت نمی خوابید و تا طلوع آفتاب قرآن می خواند.
🌗 نماز شبش ترک نمی شد.
🌿 قبل از هر کاری دو رکعت نماز میخواند و متوسل می شد به ائمه اطهار(علیه السلام) و نیت می کرد که این کار را برای رضای خدا باشد.
🕋 همیشه و در همه حال رو به قبله می نشست، حتی میز دفترش را هم رو به قبله می گذاشت.
📄 اگر نامه ای بدون بسم الله می دید اصلا نمی خواند و برمی گرداند.
🤲 هر کجا که بود بیابان، پادگان بین راه، مهمانی و... بیست دقیقه قبل از اذان کار را متوقف می کرد برای نماز
🌱 پیروزی ها و موفقیت هایش را لطف خدا می دانست و حتی اگر نتیجه نمی گرفت باز هم آن را خواست خدا میدانست.
⚪️ تکیه کلامش "من کان لله کان الله له" بود. هر کس برای خدا کار کند خدا او را یاری می کند.
🌴 کارهایش را با نام خدا و دعا برای فرج امام زمان(عجل) شروع و با دعا برای سلامتی و عزت رهبر معظم انقلاب به پایان می برد.
📺 اعتقاد داشت تماشای تلوزیون وقت انسان را تلف می کند. می گفت:«باید اون دنیا جواب پس بدم که وقتم را برای چه صرف کردم.»
فقط اخبار و تفسیر سیاسی، سریال امام علی(ع) و مردان آنجلس می دید.
▫️زیرک و باهوش بود، اما در امور نظامی از دیگران مشورت می گرفت
🌟شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانهاش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید…
ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیاد شیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد…
اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بینتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست. در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت… ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان میدهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه میکنند حاکی است که برای این عمل صرف نظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا میکند باید بهدنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت
دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیههای نظامی خود حول سه محور جمعبندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی قرار دادند…
🌟بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب: «…امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید…
خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایتها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاه رویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد…»آیا خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایتها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد…»آیا میدانید زهره قائمی از جمله زندانیانی بود که در سال ۶۷ مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفت و پس از آزادی به عراق گریخت و ده سال بعد شهید صیاد شیرازی را به شهادت رساند؟
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
.....
.....