✏🌷"با میرزا ابوطالب شهر"
🌻توفیق نصیبم شده بود ، با یکی از
کاروانهای خانواده شهدا ، در کنار مادر
بزرگوارم به زیارت آقا علی بن موسی
الرضا علیه السلام و مشهد مقدس
رفتم ، اتفاقا با چند پدر شهید ازجمله
پدر بزرگوار شهید " علی اکبر طالبیان"
در یک کوپه قطار بودیم ، سفر تمام شد
و از مشهد برمی گشتیم آقا میرزا ابوطالب زیپ ساک مسافرتی را باز کرد
و یک یک کتابهایی که خریده بود مرور
کرد، دهانم از تعجب باز مانده بود، یک
آدم با این هیبت ساده و سر به زیری
در این سن فقط یک ساک پر از کتاب
سوغات با خودش از مشهد می آورد،
اتفاقا هنوز یادم نمی رود همین پدر
شهید گهگاهی که از قم می آمدم احوال
یکی دوتا کتابی می گرفت که دنبالش بود ، کتاب " الکنی و القاب"و....
هنوز صحنه شوق و ذوق معرفی کتابهای این پدر شهید که یادم می آید از دوست
داشتن کتاب و کتابخوانی خودم خجالت
می کشم ؛
اتفاقا آقای علیرضا طالبیان پسر ایشان
می گفت : پدر هم عاشق کتاب بود و هم
در بین کتابها وشخصیت ها و اولیاء الهی
علاقه وافر داشت به هرچه که به آقا
امیرالمومنین علیه السلام انتساب داشت
اینقدر علاقه و محبت شدید بود که هروقت نام آقا امیرالمومنین (ع)می آمد
بغض گلویش را می گرفت و اشکش
جاری می شد، این اسم " ابوطالب"هم
خیلی به ایشان می آمد
عکس:
ابوالفضل نوه میرزا ابوطالب طالبیان
در حال تورق نهج البلاغه پدر بزرگ
#من_غدیری_ام
#من_نهج_البلاغه_میخوانم
#شهید_علی_اکبر_طالبیان
#مفقود_الاثر_یازده_ساله