#نماز_در_سیره_شهدا
🍎 سر تا پاش خاکی بود چشم هاش سرخ شده بود از سوز سرما دوماه بود ندیده بودمش. بهش گفتم : «حداقل یک دوش بگیر یک غذایی بخور بعد نماز بخون»
سر سجاده ایستاد. آستین هایش را پایین کشید و گفت : «من با عجله اومدم که نماز اول وقتم قضا نشه»
📚 کتاب یادگاران ، شهید همت ، ص ۴۲.
🍋 به نقل از کانال مرکزتخصصینماز
#هنگامه_مناجات_با_خالق_نزدیک_است...🌺
@MEHR_golpaygan
#مهر_گلپایگان
#من_هم_ماسک_میزنم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#نماز_در_سیره_شهدا
💠 شده بود پاسدار محافظ بیت امام خمینی(ره)، شب که امام میایستاد به نماز محمود میرفت از آن بالا امام را نگاه می کرد و لذت می برد. اولین بار که از بیت امام آمد مرخصی، دیدیم محمود، محمود دیگری شده. نمازهاش هم عوض شده بود. کیف میکردی نگاه کنی.
👌 [این تأثیر مشاهده نماز امام خمینی بود]
📚 برگرفته از کتاب یادگاران، #شهید_محمود_کاوه ، صفحه ۹ و ۱۰
@MEHR_golpaygan
🧡 #نماز_در_سیره_شهدا
1⃣ توی قنادی کار می کردم. یکبار آمد پیشم و گفت: «مجید. جایی سراغ نداری که برم کار کنم؟»
🌸 گفتم: «چرا همین آقایی که توی قنادیش کار می کنم دنبال شاگرد می گرده. میای؟» نپرسید چند می دهد و روزی چقدر باید کار کنم و بیمه ام می کند یا نه.
🌸 فقط گفت: «موقع اذان می ذاره برم نمازم رو بخونم؟»
مات و مبهوت شدم. ماندم چه بگویم؟؟
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید_محسن_حججی ؛ ص ۱۵
🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز
#هنگامه_مناجات_با_خالق_نزدیک_است...🌺
@MEHR_golpaygan