♦️ مطالعه
✅ صفحه ۲۱۸ تا ۲۲۷
اشتباه چاپی هم داره شماره صفحات
📕کتاب شازده حمام
✍🏻 خاطره ی سینما رفتن مرد روستایی
و خاطره ی
جغرافیایی اجتماعی کوچه ما
🕵♂دههی ۳۰ یزد
👌خاطرات دکتر محمد حسین پاپلی یزدی
🆔@MEJRi403
✍🏻 ارسالی فاطمه خانم، دختر خدابیامرز محمد رضا محمدی: روح بابات شاد باشه عزیزم:
سلام این عکس
مرحوم عباس محمدی (عباس بابا)به قول خودم بابا عباسم
مرحوم فاطمه محمدی (عمه فاطی)به قول خودم ننه فاطی
مرحوم محمدرضا محمدی بابای من
یه خاطره از بابا عباسم که یادمه و خیلی شنیدم
شبها وقتی میومدن خونه ی باباعلیم (علی)
باباعباسم می گفتن بیا باهم مسابقه ی لنگو (لی لی)بریم هرکی بردجوون تره (جوان)
وهمیشه بابا عباس میبرد ومی گفت (آق علی سملکوم) این تکه کلامشون بود
✅ برای شادی روحشون صلوات
🆔@MEJRi403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سبک زندگی اجتماعی روستای
۱۳۴۵
ایران
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🧿🧿
✍ #حکایت
🌷در باب آدابی سخن گفتن:
گویند دو پادشاه باهم ملاقات داشتند
بعداز ملاقات یکی از پادشاه ها رو به غلامش می کنه و میگه ببین اون غلام چقدر مودب وشایسته صحبت می کِد تو هم همینجوری باش وبه غلام بیچاره غضب نمود🤨🤨🤨
از قضا یک روز که پادشاه به همراه غلام خود برای شکار به طبیعت رفته بودند،پادشاه یک لحظه تفنگ خود را گم می کنه واز غلام سراغش را می گیره غلام بینوا که می خواست از اون یکی غلام عقب نمونه وکم نیاره توضیح میده که:
قربان اون لحظه که شُما فنگ را (منظورش تفنگ بوده می خواسته مودب حرف بزنه کلمه ی تو بکار نبره😂) تو گلوی درخت بود(بجای کلمه ی بید) گذاشتین دیگه ندیدمش
خلاصه این آدابی حرف زدن هم بعضی وقتها آدم را به درد سر میندازه😂😂
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🧿🧿
#ارسالی_همراهان
#نوستالژی
یادی کنیم از عزیزان درگذشته
آقایان از چپ به راست
مرحوم حسن اسماعیلی احمداباد (پدر مرحومه صفا اسماعیلی)
مرحوم محمدعلی صادقی کریم اباد (ممدلی حاجیا)
مرحوم حسینعلی کریمی احمداباد (پسر کدخدا غضنفر)
عکس گرفته شده در سالیان دور حیاط منزل ممدلی حاجیا
شادی روحشون صلوات 🥀🖤
و پسر کوچولوی کنار اقای اسماعیلی کاظم صادقی (پسر ممدلی حاجیا) عمرشون باعزت
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🧿🧿
#ارسالی_همراهان
#نوستالژی
معلم علی خانی ، بالا سر معلم رضا ابراهیمی (حسن )دست راست معلم حسین ابراهیمی (کربلایی اکبر)کنارش حسین ابراهیمی پور(حسن) و بعدش علی حسینی (کاکا حسنا)بالا سر حسین حسنا مسلم غنی زاده و کنارش مصیب غنی زاده و پایین صورت مصیب و کنار مسلم حسن غنی زاده کنار حسین
🆔@MEJRi403
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ گله😍
شبتون پر از آرامش ویاد خدا
🆔@MEJRi403
سلام صبح عالی بخیر
حکمت ۱۴۷ نهج البلاغه که مولا می فرمایند
هرکه از کار دیگران خرسند باشدچونان کسی است که همراه آنان باشد
و هر که داخل در باطل شود دو گناه دارد
یکی گناه عمل باطل و دیگری گناه خرسند بودن به باطل
من بصورت زیر منظوم کردم
در حدیث است از امیر مومنان
بنده میگویم تو بسپارش به جان
هیچ گه همراهیِ باطل مکن
چون دوچندان است جرم او عیان
ای که بر باطل تو خرسندی، شنو
جرم تو باشد دو چندان در جهان
همره باطل شدی اندر گناه
هم که خوشنود از گناه دیگران
پس گناه تو دو چندان میشود
چون که راضی بودی و عامر به آن
قول مولا آن امیر مومنان
بشنو و تارک بشو در هر زمان
خود بپرهیز از گناه و معصیت
نهی کن گر می توانی مردمان
عاقبت در آتش است فاعل ز بد
کار نیکو می دهند باغ جنان
آنچه فرموده امام متقین
دائما اندیشه کن هر دم بخوان
نقل از مولای خود کرده "نیا "
تا که آثارش تو را گردد عیان
محمدحسن محمدی نیا
۱۴۰۳/۹/۵
✅ سپاسگزارم جناب استاد🙏🙏🙏
🆔@MEJRi403
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
🌿🌹🌿
🌹🌿
🌿
نهج البلاغه
❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈
📜 #خطبه۸۳
💎 خطبه غرّاء
1⃣1⃣ #شگفتيهای_آفرينش_انسان
♦️مگر انسان همان نطفه و خون نيم بند نيست که خدا او را در تاريکی های رَحِم و غلاف های تو در تو پديد آورد؟ تا به صورت جنين در آمد، سپس کودکی شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانی رسيده گرديد.
سپس او را دلی فراگير و زبانی گويا و چشمی بينا عطا فرمود تا عبرت ها را درک کند و از بدی ها بپرهيزد و آنگاه که جوانی در حدّ کمال رسيد و بر پای خويش استوار ماند، گردن کشی آغاز کرد و روی از خدا گرداند و در بيراهه گام نهاد، در هواپرستی غرق شد و برای به دست آوردن لذّت های دنيا تلاش فراوان کرد و سرمستِ شادمانی دنيا شد.
هرگز نمی پندارد مصيبتی پيش آيد و بر اساس تقوا فروتنی ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را می ربايد، او را که در دلِ بدبختی ها، اندکی زندگی کرده و آنچه را که از دست داده عوضی به دست نياورده است و آنچه از واجبات را که ترک کرد، قضايش را بجا نياورد که درد مرگ او را فرا گرفت.
روزها در حيرت و سرگردانی و شب ها با بيداری و نگرانی می گذراند.
2⃣1⃣ #عبرت_از_مرگ
♦️هر روز به سختی درد می کشد و هر شب رنج و بيماری به سراغش می رود. در ميان برادری غمخوار و پدری مهربان و ناله کننده ای بی طاقت و بر سينه کوبنده ای گريان افتاده است.
امّا او در حالت بيهوشی و سَکرات مرگ و غم و اندوه بسيار و ناله دردناک و درد جان کندن، با انتظاری رنج آور دست به گريبان است.
پس از مرگ او را مأيوس وار در کفن پيچانده، در حالی که تسليم و آرام است، بر می دارند و بر تابوت می گذارند.
خسته و لاغر به سفر آخرت می رود، که فرزندان و برادران او را به دوش کشيده تا سر منزل غربت، آنجا که ديگر او را نمی بينند و آنجا که جايگاه وحشت است پيش می برند.
امّا هنگامی که تشييع کنندگان بروند و مصيبت زدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده برای پرسش حيرت آور و امتحان لغزش زا زمزمه غم آلود دارد. و بزرگ ترين بلای آنجا فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگی شعله ها و نعره های آتش است، که نه يک لحظه آرام گيرد تا استراحت کند و نه آرامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که مانع کيفر او شود، نه مرگی که او را از اين همه ناراحتی برهاند و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد، در ميان انواع مرگ ها و ساعت ها مجازات گوناگون گرفتار است. به خدا پناه می بريم.
3⃣1⃣ #پندآموزی_از_گذشتگان
♦️ای بندگان خدا!
کجا هستند آنان که ساليان طولانی در نعمت های خدا عمر گذراندند؟
تعليمشان دادند و دريافتند، مهلتشان دادند و بيهوده روزگار گذراندند؟
از آفات و بلاها دورشان داشتند، امّا فراموش کردند زمان طولانی آنها را مهلت دادند، نعمتهای فراوان بخشيدند، از عذاب دردناک پرهيزشان دادند و وعده هايی بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند.
ای مردم! از گناهانی که شما را به هلاکت افکند، از عيب هايی که خشم خدا را در پی دارد بپرهيزيد.
ای دارندگان چشم های بينا و گوش های شنوا و سلامت و کالای دنيا ؛ آيا گريزگاهی هست؟ يا رهايی و جای امنی، پناهگاهی و جای فراری هست؟ آيا بازگشتی برای جبران وجود دارد؟ نه چنين است! پس کی باز می گرديد؟ به کدام سو می رويد؟ و به چه چيز مغرور می شويد؟ همانا بهره هر کدام شما از زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست، آنگونه که خاک آلود بر آن خفته باشد.
ای بندگان خدا! هم اکنون به اعمال نيکو پردازيد، تا ريسمان های مرگ بر گلوی شما سخت نشده و روح شما برای کسب کمالات آزاد است، و بدن ها راحت و در حالتی قرار داريد که می توانيد مشکلات يکديگر را حل کنيد. هنوز مهلت داريد و جای تصميم و توبه و بازگشت از گناه باقی مانده است. عمل کنيد پيش از آنکه در شدّت تنگنای وحشت و ترس و نابودی قرار گيريد، پيش از آن که مرگ در انتظار مانده، فرا رسد و دستِ قدرتمندِ خدایِ توانا شما را برگيرد.
(وقتی که امیرالمؤمنین خطبه را بیان فرمود، بدن ها بلرزه درآمد، اشک ها سرازير و دل ها ترسان شد که جمعی آن را غرّاء ناميدند.)
❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈
🆔@MEJRi403
# یاد بود:
ارسالی همراهان گرامی:
خدا بیامرزتشون روحشون شاد بابا بزرگ غلامحسین شمس الديني ومادر بزرگ فاطمه نسا کارگر
روحشان شاد
فاتحه وصلواتی بهشون هدیه کنید
🆔@MEJRi403
هدایت شده از خانم صادقی
26.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️احمدآباد قدیم
🔺فیلمی از کوچه صاحب الزمان احمدآباد، در زمان گذشته
فیلمبردار أقای عباس حاتمی
@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🧿🧿
✍🏻معنی چند واژه ی ارسالی در گویش مردم منطقه
کولَک =پنبه
چَش نَقاره = کنایه از کسی که چشم درشت داشت😂
چه چیزو چش سفیدیه = یکی از اصطلاحات برای غضب وکنایه به کسی که لج می بره
اوخوری= آبخوری ،ظرف مخصوص آب نوشیدن
جرجرو= کِرکِرو=جغجغه
گا گوعو=حرکت چهار دست وپا رفتن کودک
درخت پَتک = نام نوعی درخت در منطقه
تَرَکتُر=😁 تراکتور
کیسه چنته= نام دولی بزرگ که کیسه های کوچک دارو گیاهی داخلش بود
کیسه توتوندون = قدیم که چُپُق می کشیدند کیسه ای مخصوص توتون چپق داشتند
جوالدوز = جووال = نام گونی هاي بزرگ بود
اگر درست گفته باشم از پارچه (جُل ) درست می شد وسوزن جووال دوز یا جووال دوز به اون نسبت داده می شه
وضرب المثل معروفی هم داره که:
هر چی تو کِدی کُرخَرو دست به جووال جو نزن😂
و وجه بکار بردن این مثل هم زمانی است که کار ومسیولیتی از خودت به دیگری میدی وغیر مستقیم بهش میرسونی که استفاده یا بهره ای از اون خودش نبره
امیدوارم درست مفهوم را انتقال داده باشم.
پالون = چیزی مانند زین اسب که بر پشت الاغ میاندازند
پَساپرگار= مراسم
حَلو یَت=حلاوت شیرینی زندگی
آتش اَلوکردن= آتش روشن کردن
اِمبار= این بار این دفعه
خوار = زشت
پوزه = بیشتر صورت حیوانات را پوزه گویند
سُبُک و سوآری = به کسی که سنگین نیست وسبکه می گفتند سبک سواری نکن
مورچه سوآری= نوعی موچه ی سیاه بزرگ منطقه
چادِشو = چادر شب آنقدر مخفف شده تا رسیده به چاچو😂
گِلگِلی سِن = نوعی وسیله بازی الان هم هست وبیشتر چوبی، ، فرفره که روی زمین می چرخه
گِلگِلو 😂😂😂= غلغلَک
بوز..........زنبور لهجه ی یزدی
پَچَل = در یزد می گن پَچول = کثیف
دولَخ : گرد و خاک
راچینه = پله
🆔@MEJRi403