هدایت شده از مِجری🧿🧿
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ دلنشین وجذاب
از استقبال مادر فرزندی😂
✍🏻 در فصل بهار بعداز از زایمان گوسفندان کره ها بعداز چندروز از مادرهاشون جدا
می شن ودر محلهایی بنام کوز یا گُلُ یه
(به خدا رسیدم تا این واژه را نوشتم😂)
نگه داری میشن عصر که مادرها از چرا
بر می گردند کره ها را رها می کنند واین صحنه ی جالب خلق میشه کره ها بع بع کنان می قطارن به طرف مادراشون وهر کره دنبال مادرش می گرده تا شیر بخوره😊
🌷🌷🌷بنام واژه ی مقدس مادر
حتی در مورد این زبان بسته ها
کوز: جاییی هست که مخصوص کره هابوده
گل یه : جایی برای کره های کوچکتر که تازه بدنیا میان یا۵،۶روزی بیشترندارن چون هم کوچکن باید بیشتر شیربخورن وهم تودست وپای اون بزرگ اذیت نشن
می قطارن یعنی می دوند
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
هدایت شده از مِجری🧿🧿
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# نوستالژی
قدیم بجای شعر
چشم چشم دو ابرو
روایت داخل کلیپ را برای بچه ها می خوندند😁
آدم نمی شد شکل گربه بود
مُجریش بچه دهه نودیه
نتونسته بهتر از این دهه ۵۰ را بازی کنه😂
رفتم پیش سوداگر
یکی سینی خریدم
دوتا کاسه خریدم دوتا نقل انداختم توش
یکی قاشق خریدم
دوتا چنگال خریدم
یکی بشقاب خریدم
رفتم رفتم رفتم از تو کوچه رفتم رفتم افتادم تو چاه در اومدم رفتم افتادم تو چاه در اومدم
رفتم رفتم افتادم توچاه در اومدم رفتم افتادم تو چاه در اومدم رفتم رفتم گفتم آقا قیمتش چند شد گفت هشتادو هشت تمن
سوده گر یا سوداگر به معنی دست فروش
تو عالم بچگی کیف می کردیم
شاید الان بی مزه باشه
خدا رحمت کنه مادرم حاجیه خانم سکینه غنی زاده را
روحشون شاد🖤
#جلگه
#بهاباد
#یزد
🆔@MEJRi403
📣📣
زنگ مطالعه 😊😊
صفحات وادامه ی داستان اول( زنان بیوه و بچه های گرسنه)
از کتاب شازده حمام
نوشته ی خاطرات محمد حسین پاپلی یزدی👇👇👇
20.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# بازم عباس
وداستان معامله اش با خدا
کلیپی قبلا گذاشته بودیم که عباس می گفت
دو دو تا چهار تا نمیشه
دو دوتای خدا میلیاردیه
این هم یه داستان دیگه از عباس
واقعا واقعا اگر چشم روی خواسته هات بستی از روی اخلاص
مطمئن باش خدا بلندت می کنه
مطمئن باش
✅ ارسالی آقای حسین صادقی کریم آباد:
این بنده خدا عباس برزگر از بوانات استان فارس است پیجش (page)
را تو اینستا دنبال می کنم واز زندگیش لذت می برم دوست دارم برم از نزدیک ببینمش😉
ممنونیم آقای صادقی🙏🙏🙏
🆔@MEJRi403
مِجری🧿🧿
# روستایی که معتقده دو دوتا چهارتا نمیشه دو دوتای خدا میشه هزارتا # از نون خشک فروشی رسید به مهم
######
داستان اول عباس را اینجا می تونید دنبال کنید👆👆👆