دستمو بگیر.mp3
7.59M
از جهنم روزگارم دستمو بگیر
جز تو که کسی رو ندارم دستمو بگیر
🎙#سیدامیر_حسینی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
آن_شب_که_شب_از_صبح_محشر_تیره_تر_بود.mp3
3.16M
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود
آن شب که خون از دامن مهتاب میریخت
اسماء برای غسل زهرا آب میریخت
🎙 #حاج_محمود_کریمی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیازی نیست روضه سر بیاید
نباید روضهخوان دیگر بیاید
برای گریه، این ایّام کافیست
فقط گاهی صدای "در" بیاید
#فاطمیه
#مادر_جان😭💔
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
تو قيامت را قيامت ميكني.mp3
3.5M
تو قيامت را قيامت ميكني
بر امامان هم امامت ميكني
فوق هر تعريف وهر تفسير تو
پاكتر از آيه ی تطهير تو
🎙#حاج_محمود_کریمی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
تو سپاهم بودی یار علی.mp3
10.97M
تو سپاهم بودی یار علی
میبینی خورده گره کار علی
رد خون یعنی سینه خون بار
قد خم یعنی پهلو و مسمار
🎙 #حسین_سیب_سرخی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
مرغِدلمبهعشقِشماپَرکشیدهاست
تا آسمانِ کربوبلاتان پریده است
من آمـدم برای شـما نوکـــــری کنم
من راخدابرایهمین آفریده است
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
قلبــ مــرا هـواے تو پر مےڪند
باهرسلام با حـرمـٺ حال مےڪند
دارم یقین ڪه حضرٺِ عالےجنابِ عشق
ڪربُـــبَلا نصیــبِ من امسـال مےڪند
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#یافاطمه
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا
|⇦•نیمه شب مهتاب...
#سینه_زنی(واحد) وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس سید محمد رضا حسینی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نیمه شب مهتاب می شوید،علی
آب را با آب می شوید،علی
مثلِ این تنها ندیده هیچ کس
شستن دریا ندیده هیچ کس
چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را
غسلِ این دریا نمی آید به من
شستنِ زهرا نمی آید به من
خواب می بینم که تعبیرش کنی
آب می ریزم که تطهیرش کنی
آب می ریزم که آبَت کرده اند
خانهٔ عمرم خراب کرده اند
اشک از این چشمانِ محزون می چکد
آب می ریزم چرا خون می چکد؟!
زیر نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است
مثل اشکی،مثل آهی یا خیال
سخت می بینم تو را در این هلال
چشمه را گفتی که بی شیون بشور
آب را از زیرِ پیراهن بشور
مرتضی هم دست و پا گم می کند
زخم هم گاهی تورّم می کند
ای زلالِ من مُضافت کرده اند
زخمی از ضربِ غلافت کرده اند
لرزه بر زانو نمی آید به من
شستنِ پهلو نمی آید به من
در عوض رفتن نمی آید به تو
رفتنت بی من نمی آید به تو
ضربه هایی سهمگین زد داغ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو
آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را آتش زدند
خانه تَر،دیوار تَر،مسمار تَر
در کفن پیچاندنت دشوارتر
آه اقیانوسِ نا آرام من
جان ندارد جان بده بر گامِ من
حالِ من با حالِ طفلان دیدنیست
آستین ها بین دندان دیدنیست
ضجّه ها بالا نمی آید چرا؟
جان بر این لب ها نمی آید چرا؟
با لگد کوبی قفس وا می شود
پا اگر کوبی نفس وا می شود
بر زمین بسیار می کوبد علی
سر بر این دیوار می کوبد علی
سینه ها سنگین همه دق می کنیم
بی صدا بی ضجّه هق هق می کنیم
چشم های ناامیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین
با حسینت ناله ای سوزنده است
جای شکرش هست، زینب زنده است
بعد از این غم های تَکفین مانده است
وایِ من سختیِ تدفین مانده است
ای زده هر روز و شب از قوتِ خویش
رویِ دوشم می کشم تابوت خویش
«یا حیدر...یا حیدر....»
|⇦•یا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي..
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شاید مثل امروزی ، اسماء میگه ، بی بی به من فرمود : اسماء ، بعد از مدتی منو صدا کن ، اگه جوابتو دادم که هیچ ، وگرنه علی رو خبر کن ...
وارد حجره شدم ، پارچه رو کنار زدم ، دیدم روحِ مبارکش به اعلی علیین پرواز کرده : « فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْن » [1]حسنین وارد منزل شدند ، اسماء مادرمون کجاست ؟ « مَا يُنِيمُ أُمَّنَا فِي هَذِهِ السَّاعَة » مادرِ ما این ساعت نمیخوابه ، صدا زد : « لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً » ... مادر نخوابیده ، « قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْيَا » آقازاده ها بی مادر شدید ، مادر ازدنیا رفته ، خودشون رو به روی جنازه مادر انداختند ، امام حسن خودشو روی سینه ی مادر انداخت ، « يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي » مادر با من حرف بزن ، « قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي » مادر دارم می میرم ، با من حرف بزن ...
امام حسین چه کرد ؟ ابی عبدالله صورت کفِ پای مادر گذاشت ، صدا زد : « يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي » مادرجان با من حرف بزن ، من حسینتم ...
به زحمت بچه هارو بلند کرد ، آقازاده ها بروید بابارو صدا کنید ، باصدای گریه و ناله آمدند ، بلند بلند گریه میکنند ، اصحاب میگن چی شده ؟ « مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ » ... روایت میگه تا علی ، خبر به گوشش رسید « فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ » علی با صورت به زمین افتاد ...
میخوام بگم یا زهرا ، کجا بودی ، ظهر عاشورا ، یه آقایی از بالای بلندی با صورت به زمین افتاد ، صدا زد « إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ » [2] ، اى خداى من، من راضى به قضاء و حکم تو هستم و تسلیم امر و اراده تو مىباشم ، هیچ معبودى جز تو نمىباشد اى پناه هر پناه جوئى ...
[1] بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج43، ص 186-187
[2].عاشوراشناسى، جمعی ازنویسندگان، ص 268، زبان به شكايت نگشودن ..... ص 266