حسین موتور میراند و من پشت سرش نشسته بودم. ناگهان وسط «تپههای ذلیجان» ایستاد.
پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟
از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن.
گفتم: چرا؟
گفت: احساس میکنم دچار غرور شدهام.
تعجب کردم، وسط دشت و تپههای ذلیجان، جایی که کسی ما را نمیدید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟
وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره میکرد، گفت: وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم. معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛ در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شدهایم.
تا مدتها سوار موتور نمیشد ...
شهید غلامحسین خزاعی
🔶
28.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامگذاری سالهای مختلف تا ۱۴۰۳
عجیب است
جداً دنیا جای عجیبی است
همه چیز با هم مخلوط شده است و خیلی پیچیده شده است. بهترین راه نجات را آدمی با تقوی پیدا میکند. اگر باتقوی باشیم، همه چیز حل است و عالم با اینهمه عظمت و پیچیدگی در نظرمان کوچک میآید.
دیگر حسد نداریم، حبّ دنیا نخواهیم داشت و گناه نمیکنیم و فکر گناه هم به سرمان نمیآید، آن چه از اینهمه عمرم فهمیده ام اینست که باید همه چیز را با ناله برای خدا در دل نیمههای شب حل کرد. تنها راه، زاری و اشک ریختن درِ خانه خداست، تنها این بدرد می خورد و بس
و اگر اینرا تنها داشته باشی، همه چیز داری، و اگر نداشته باشی، هرچه داری یا پوچ است و یا از دست رفتنی حتی اخلاق اسلامی. اشک برای خداست که دل را جلا میدهد و دل که جلا یافت جایگاه خدا می شود. پس فقط باید دنیا را که چند صباحی نیست، با ناله به درگاه خدا گذراند. زود است که بگذرد و به دار باقی پای نهیم؛ انشاءالله.
🌷 بخش هایی از محاسبهی نفس "شهید علی بلورچی" عزیز را، که ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۵ نگاشته است را با هم مرور کنیم! :
یک شنبه ۲۲ / ۲ / ۶۵ دوم رمضان المبارک
«بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره، یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم»
۱-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود.
۲-کمی نسبتا زیاد تندرویی کردم و صدایم را بلند کردم.
۳-چند مورد چشمهایم نگاه های اضافی به دنیا داشت.
۴-مزاح های غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت یبیشتری در مزاح کردن شود.
۵-یاد مرگ اصلا تا ظهر وجود نداشت.
۶-عُجب و غرور می خواهد بروز کند.
۷-در قرآن خواندن احساس می کنم شیطان می خواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم.
۸-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت.
اگر حالی دست داد؛ التماس دعای فرج
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
🔸یادمان شهدای دهلاویه
▪️بسم الله الرحمن الرحیم
⭕️ اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.
🔸خدایا، در این ماه فرمانبرداری فروتنان را نصیبم کن و سینه ام را برای انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت ای امان ده هراسندگان.
#شهیدانه #روایتگری
🌷 #شهید #سید_مرتضی_آوینی
جعبهی شیرینی را جلویش گرفتم، یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت ولی هیچ کدام را نخورد. کار همیشگیاش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند، برمیداشت اما نمیخورد. میگفت: میبرم با خانم و بچههام میخورم. میگفت: شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر میذاره.
به نقل از کتاب #سید_مرتضی_آوینی
@khadem_koolebar