نه حیدر، تصور کن-
40 نامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
بیا و بعد از این مثل علی فردای زینب را
تو از امروز با ساقی بی کوثر تصور کن
و این یعنی به یاد آور دوباره بیت اول را
خودت را در میان صحنه محشر تصور کن
بیا یک بار در عمرت فقط یک بار در عمرت
تمام نخل ها را در سرت بی سر تصور کن
تصور کن تو هم در گودی مقتل زمین خوردی
و حالا شمر را با چکمه اش بهتر تصور کن
بیا من بعد قاسم را علی اکبر تصور کن
بیا من بعد اکبر را علی اصغر تصور کن
...
بماند داستان شام و مهمانی و بزم می
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
محمود یوسفی👆
#حضرت_زهرا
درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیة الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
تا پای جان پای امامش ماند زهرا
حیدر سپر دارد همه عالم ببیند
آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشت
حالا هجوم چند نامحرم ببیند
با میخ و آتش داده شد اجر رسالت
باید بیاید حضرت خاتم ببیند
در کوچه طفلی را تصور کن که ناگه
از ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند
دیگر حسن در خواب مادر را همیشه
با صورتی نیلی و قدی خم ببیند
از غربت کوچه غم گودال پیداست
جایی که زینب پیکری دَرهم ببیند
بین حرامی ها سر عمامه دعواست
حالا تصور کن که مادر هم ببیند
ای ساربان بس کن... چه میخواهی ز جانش؟
زهرا چگونه غارت خاتم ببیند؟
مرضیه نعیم امینی👆
#حضرت_زهرا
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره شانه کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند
زینب از دست های لرزانش
خوب فهمید هُرم آتش را
مادرش زیر لب چنین می گفت
با تو هم اینچنین زمانه کند
اشک ها شان برای هم زیباست
کربلا و مدینه ای بر پاست
زینب افتاده است یاد غلاف
مادرش یاد تازیانه کند
آن زمانی که دید آتش را
آستین در دهان گذاشت ولی
خوب فهمید روز عاشورا
خیمه ها را عدو نشانه کند
درب آتش گرفته سویی بود
روی دیوار جای خون مانده
با وجود هجوم خاکستر
خانه را او چگونه خانه کند
حرف های علی و زهرا هم
خود چنان روضه ایست مکشوفه
آن زمانی که فاطمه می گفت
تشیعش را علی شبانه کند
علی اصغر یزدی👆
#حضرت_زهرا
رد خونست که بر پیکر این در مانده
مثل زخمی که روی بال کبوتر مانده
لرز سختیست که بر زانوی حیدر مانده
گرد و خاکست که بر چادر مادر مانده
غم عالم به سرم ریخت ،امان از کوچه
همه ی بال و پرم ریخت ، امان از کوچه
آنقدر سوخته که چادرش از سر افتاد
دست بر شانه ی من بود که مادر افتاد
بضعه افتاد ، همه جان پیمبر افتاد
دردسر بود که در خانه ى ما شر افتاد
گره افتاده به این کار،امان از کوچه
خم شده حیدر کرار ، امان از کوچه
مانده خاکستر در ، روی پر و بال اما
مانده در گوش من آن شورش و جنجال اما
یاد آن قد خم و آن تن بی حال اما
چادری که شده در معرکه پا مال اما
بدتر این بود نه با پا ، که با سر افتاد
تا به روی کمر مادر من در افتاد
مانده نجوای شب و روز منو این کوچه
مانده این آه جگر سوز من و این کوچه
آتش و دود غم افروز من و این کوچه
حسرت مادر دیروز من و این کوچه
تکه تکه شده ام ، قحطی مرگست خدا
میکشد آه مرا ، کوچه جدا ، مرگ جدا
آسیابست که امروز سرش خلوت شد
یا تنوری که برایش غم نان حسرت شد
گریه در روزن چشمان همه دعوت شد
بوی مادر به لباس تن من عادت شد
سخت تر میگذرد ثانیه ها بی مادر
شده دلگیر همه خانه ى ما بی مادر
هیچ داغی بجز این داغ مرا پیر نکرد
بين موهای حسن این همه تأثیر نکرد
یل خیبر شکنی را نه زمین گیر نکرد
گریه چشمان مرا از غم تو سیر نکرد
آن سه تا بانی دردند ، امان از کوچه
چه جفاها که نکردند ، امان از کوچه
نرگس غریبی👆
#حضرت_زهرا
وقتی هوای روضه ما باز مادری است
حال و هوای گریه ما جور دیگری است
وقتی که مادر همه ماست فاطمه
حسی که بین ماست، همانا برادری است
مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
این نوکری خودش به خدا عین سروری است
این اشک ها نشان دل بی قرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همه ما، چه مادری است
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است
زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد
وحید محمدی 👆
#حضرت_زهرا
گرفتی دست بر ديوار و دستی بر كمر زهرا
نگاهت گاهگاهی هست بر ديوار و در زهرا
نخی از چادرت را تا كه بر مسمار ِدَر ديدم
مرا شِشماهه محسن ياد آمد در نظر زهرا
ميانِ كوچه دشمن با غلاف كين تو را ميزد
شدی بهر علی در كوچه با جانت سپر زهرا
ز سيلی با علی حرفی نگفتی ليک فهميدم
در آنجايی كه پوشاندی رُخت آسيمه سر زهرا
شنيدم مرگ ميكردی طلب بِين دعاهايت
كه بودی از غم هجر پدر خونين جگر زهرا
اگر سوی پدر رَفتی مَگو از ماجرای خويش
اگر چه مانده از سيلی بِرُخسارت اثر زهرا
بيا بر عاصیِ درمانده لطفی كن كه با يادت
بريزد اشک غم از ديده اش بار دگر زهرا
داود تيموری👆
#حضرت_زهرا
خودت را در میان صحنه محشر تصور کن
خودت را بی کس و بی یارو بی یاور تصور کن
خودت را در میان شعله ها در موجی از آتش
خودت را در میان دود و خاکستر تصور کن
تصور کن خودت را در میان کوچه ی تنگی
و در آن کودکی را پیش یک مادر تصور کن
و بعدش مادری را که گرفته دست کودک را
و آنها را میان خیل یک لشکر تصور کن
و در ذهنت تجسم کن 40 نامرد جنگی را
که صف بستند پشت خا
روضه قتلگاه
ای فاطمه نین سویگلی ریحانی سورونمه
مقتل ده قوم اوسته بئله ویلانی سورونمه
ایستی گونون آلتیندا ئوزون یورما حسین جان
سن بول ننه مون تئز قوجالان جانی سورونمه
اوخ نیزه لرین اوسته بئله اتمه تقلا
تپراقه آخور پیکریوون قانی سورونمه
قرآنی دیریدی بوغازینان آخان اول قان
ای دین حنیفین قوزی قربانی سورونمه
قانیله دولان گوزلرین اچ زینبه بیر باخ
اولسون بو جانیم جانیوه قربانی سورونمه
جسمون باشاباش یاره دی دوره ن دولی داشدی
ساغدان صولا چوخ دونمه بو میدانی سورونمه
😭😭😭
چه میشد گر مرا مادر ، از آن کوچه نمیبردی
من آن جا را نمیدیدم ، تو هم سیلی نمیخوردی
اُوزوم گُوردوم کی اَهریمَن ، سَنه چارَه یُولون کَسدی
اُوزوم گُوردوم سَنه سیلی ، دَیَندََه لَبلرون اَسدی
اِشیددیم سَس گَلور گُویدَن ، کی اِی ظالِم اُوتان بَسدی
دِمَم طوفانلی مَعبَردَه ، باشوننان قارَه دوشموشدی
اُوزوم گُوردوم کی تُوپراقَه ، قَباله پارَه دوشموشدی
اُوزوم گُوردوم قولاقوننَن ، یِرَه گوشوارَه دوشموشدی
دانلود مداحی آذری حاج داود علیزاده درباره شهادت حضرت زهرا (س)
چه حالی داده دل را دست مادر ، که می شستی زِ دنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید ، که می جستی مرا با دست مادر
#سرود_حضرت_زینب_س
مداح:
حاج سید مهدی میر داماد
🌸🌸🌸🌸🌸
ای دختر خورشید همشیره ی مهتاب،
(دریاب گدا بر درتان آمده دریاب)۲
👏👏
(ای کعبه ی عشقو ای قبله ی محراب)۲،
(دریاب گدا بر درتان آمده دریاب)۲...
🌸🌸
(دونه دونه بارونه، که با دل دیوونه،
میریزه روی گونه،برای تو میخونه)۲
🌸(ای یار زینب ،دلدار زینب)۲
(واسه لالایی تو چشم انتظار زینب)۲...
❤️جان حسین، جانان حسین،
عالم سنه ،قربان حسین❤️...
👏👏
حسین حسین حسین حسین...
🌸🌸👏👏
ای روشنی راه، ای نور مسیرم،
ای عشق اسیر تو ام ای عشق اسیرم
کی میشه برات شیش گوشه بگیرم،
ای عشق اسیر تو ام ای عشق اسیرم
(سلیله ی مولا و عقیله ی اربابی،
(عالمه ی بی مثل قبیله ی اربابی)۲
(یکتایی زینب اعلایی زینب س)۲
(نا خدای کشتی نجات مایی زینب)۲
🌸ای یار زینب ،دلدار زینب)۲
(واسه لالایی تو چشم انتظار زینب)۲
❤️جان حسین، جانان حسین
عالم سنه ، قربان حسین❤️...
👏👏🌸🌸
مشتاق زیارت محتاج دعاتیم،
سرباز مدافع حرم سپر بلاتیم،
(کلنا فداک ما که خاک پاتیم
سرباز مدافع حرم سپر بلاتیم)۲
(تو شبای شیدایی تو حرم رویایی،
ان شا الله که می میرم برای تو تنهایی)۲
🌸 ای یار زینب دلدار زینب...
🌸🌸🌸🌸🌸
#پرستار
در حرفه کسی همچو پرستار نداریم
این گونه پر از سختی و دشوار نداریم
بس دل نگران بهر مریض از دل و از جان
شب تا به سحر دیده بیدار نداریم
این گونه چنین مایه گذار از تن شیرین
دلخسته و دلسوز و دل افگار نداریم
در روز و شب و گردش ایام و زمانه
یاریگر و پرسنده بیمار نداریم
بس همچو ملک خوانده و گفتند ز حسنش
این حرف عیان را سر تکرار نداریم
سنجش به چه بتوان بنمود ارزش و قدرش
در کار خدایی حد و معیار نداریم
از لطف و محبت، به از این فوج پرستار
دریا دل بی منت و آزار نداریم
روز میلاد زینب کبری(س)، پرستار همه عاطفه ها و همه ستاره های درخشان ایمان و عفّت و پرستار همه ارزش های زخم دیده در تاریخ شیعه بر همه پرستاران و منادیان انسانیّت و ایمان مبارک باد
#حضرت_زینب_ولادت
آیهای از طرف جنت الاعلی آمد
هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد
غنچهی خنده به روی لب زهرا آمد
مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد
اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است
شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است
میکده از سر شوق است مرتب گشته
ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته
گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته
ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته
فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند
باغ های دو جهان از نفسش آبادند
زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد
هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد
نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد
در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد
تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم
پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم
راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است
سالک خالیِ از معرفتش گمراه است
بی سبب نیست که گفتند امین الله است
سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است
حافظ و محرم اسرار امامت، زینب
صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب
خطبهاش مثل علی، فن بیانش غوغاست
صاحب علم لدنی است شبیه زهراست
نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست
یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست
گرچه گفتند به او عابده ی آل علی
کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی
در صف اول هر معرکه حاضر بودن
کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن
کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن
همه جا در پی تعظیم شعائر بودن
این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست
قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست
شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند
شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند
شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند
شصت و نه نور طواف حرمش می آیند
زینب است و همه محتاج به نورانیتش
جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش
ما نمردیم کسی صحبت غارت بکند
ما نمردیم کسی باز خباثت بکند
داعشی سمت حرم قصد عزیمت بکند
یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند...
...سر آن نطفه حرام از رگ گردن بزنیم
تا بدانند همه عبد سرای حسنیم
همه هستیم گدای حرمت بی بی جان
همه ی ما به فدای حرمت بی بی جان
ما کجا... کرب و بلای حرمت بی بی جان
خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان
دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه
رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه