eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز دوباره چشات رو باز کن عزیزم منو نگاه کن که دارم رو لحدت خاک میریزم😔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید گمنام سلام... مراسم تشییع شهدای گمنام از میدان شهداء به سمت حرم مطهر رضوی 🖤
‍ 🍃🌷بر سیده زنان عالم صلوات 🍃🌷بر مایه افتخار آدم صلوات 🍃🌷بر فاطمه ، حبیبه حی ودود 🍃🌷بر دُخت پیام آور خاتم صلوات ️بر سینه خون چکان🍃🌷 🌷🍃زهرا (س) صلوات ️بر قامت چون🌷🍃 🌷🍃کمان زهرا (س)صلوات ️بر روی کبودِ🌷🍃 🌷🍃نازنین دخت رسول ️بر محسن خسته🌷🍃 🌷🍃جانِ زهرا(س)صلوات 🖤اللّهُمَّ 🌷🖤صَلِّ 🌷🌷🖤عَلَی 🌷🌷🌷🖤مُحَمَّدٍ 🌷🌷🌷🌷🖤وَ آلِ 🌷🌷🌷🌷🌷🖤 مُحَمَّدٍ 🌷🌷🌷🌷🖤وَ عَجِّلْ 🌷🌷🌷🖤فَرَجَهُمْ 🌷🌷🖤وَ اَهْلِکْ 🌷🖤اَعْدَائَهُمْ 🖤اَجْمَعِین
تو از سر تا قدم حُسن خدایی، دوستت دارم تو تنها آرزوی مصطفایی، دوستت دارم تو با سوز درون خود، چراغ قبر زهرایی تو از قلب علی مشکل گشایی، دوستت دارم تو پاسخ گوی فریاد علی در دامن چاهی تو زهرا، توعلی، تومجتبایی، دوستت دارم تو مشعر، تو منا، تو قبله، تو کعبه، تو لبّیکی تو رکن مروه ای، سعی صفایی، دوستت دارم تو فریاد رسای «یالثاراتَ الحُسین» استی تو تنها طالب خون خدایی، دوستت دارم تو آن تنهای تنهایی که تنها یاور مایی تو با مایی تو کی از ما جدایی؟ دوستت دارم تو حتّی در میان آشنایان هم غریب استی تو با بیگانگان هم آشنایی، دوستت دارم تو شمشیر خدا، دست پیمبر، هست قرآنی تو فرزند حسین و کربلایی، دوستت دارم تو در کرب و بلایی یا نجف یا کاظمین استی؟ تو ای هر لحظه هرجا، هر کجایی دوستت دارم تو هر بی دست و پایی را به عالم دستگیراستی تو یار "میثم" بی دست و پایی، دوستت دارم
خصم بر کف چو تازیانه گرفت تـن پــاک تـو را نشانه گرفت شعله‌ای کز حریم تو برخاست از دل مصطفــی زبانـه گرفت شب قتل علی همان شب بود که ز دستش تو را زمانه گرفت جان خود را نهاد در دل خاک با تـو در قبـر، آشیانه گـرفت دسـت پیغمبــر خـدا لـرزید تا تـو را از علی شبانـه گرفت بشکنـد دست آن جنـایت‌کار که تـو را زیـر تازیانـه گـرفت ای که جبریـل بـر زیـارت تو اذن از خالــق یگانـه گـرفت به چه تقصیر، جـان پـاکت را خصم در بیـن آستـانه گرفت؟ جگـر سنـگ بــر علـی سوزد که عزا بر تـو مخفیـانه گرفت شیعـه آن روزهـا که روز نبود کوه درد تو را بـه شانه گرفت شیعه عمری بـه یاد غربت تو بهـر گریه دلش بهانـه گرفت استاد حاج غلامرضا سازگار👆 می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت شوهرت در احتضار افتاده است بانویِ من می رود از دست قطعاً مرتضایِ اهل بیت بیشتر از هر کسی حالِ حسن باشد خراب خاطره دارد ز کوچه ،مجتبایِ اهل بیت گوشه ی تابوت می لرزد به رویِ شانه اش یادش افتاده گمانم از جفایِ اهل بیت این همان کوچه ست که بر تو جسارت کرده اند ؟ فاطمه! خاکی شده اینجا ردایِ اهل بیت یک دعایی کن بمیرد شوهرِ مظلوم تو با تو تا دفنم کنند آل عبایِ اهل بیت محسن راحت حق👆 تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد خواست تا غسلت دهد آب روان آتش گرفت هان چه می پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت یک طرف از درد غربت کهکشان آتش گرفت رفت سمت آسمان روحت! زمین از شرم سوخت در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت علیرضا قزوه👆 شب بود و می رفتند مادر رابشویند با اشک ها جان پیمبر را بشویند شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند با اینکه باید ابتدا سر را بشویند تطهیر می شد آب در واقع چرا که با آب بی معنی ست کوثر را بشویند باران ضرر دارد برای یاس سالم اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟؟؟ گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟ مهدی رحیمی👆
این تن که غسل میدهم اینجا تن من است جان داده است لحظه ی جان دادن من است بی جوشن است گرچه ولی جوشن من است پیر زنی که رفته ز دنیا زن من است باحوصله بدون تماس است شستنش اسما ببین ز روی لباس است شستنش تا میرسم به زخم سرش میخورم زمین دستش شکسته مثل پرش میخورم زمین همراه جسم مختصرش میخورم زمین از داغ حالت کمرش میخورم زمین لاغرشدست حال تنش فرق کرده است ماندم چرا لب و دهنش فرق کرده است با اضطراب دست به زانوش میکشم گاهی بروی گونه و ابروش میکشم با چشم بسته دست به پهلوش میکشم من هرچه میکشم سر بازوش میکشم یک ضربه غلاف غرور مرا شکست یک ضربه بود بازویش از چندجا شکست از داغ یاس من دل هرخار گریه کرد تاخورد بر زمین در و دیوار گریه کرد زد زیرگریه آتش و مسمار گریه کرد یکبار نه دوبار نه صدبار گریه کرد خاکسترم ولی ز وجودم گدازه ریخت هی آب ریختم ز تنش خون تازه ریخت گرچه شکسته بود ولیکن بدن که داشت گرچه شبانه فرصت تشییع تن که داشت زهرای من غریب شد اما کفن که داشت حتی اگر نبود کفن پیرهن که داشت داغ دل شکسته من این سخن شده برعکس مادری پسرش بی کفن شده سیدپوریا هاشمی👆 دیگر بعید است این نفس بالا بیاید باید برای یاری‌اش اسما بیاید شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت تا که برای شستن دریا بیاید این مرد خیبر مردِ خندق بود اما باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش باید بماند تا که حالش جا بیاد پشتِ سرِ هم شستنش را قطع می‌کرد اما نشد تا بند این خونها بیاید از بس حسن در آستین دندان فشرده باید به دادِ حالِ او بابا بیاید وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید دستِ شکسته از کفن بالا بیاید می‌گیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان دنبال این تابوت آقا تا بیاد تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود ای کاش می‌شد زودتر فردا بیاید ای‌کاش می‌شد دِق کند زینب کنارش طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال بر روی آن سینه کسی با پا بیاید حسن لطفی👆
جدید و جانسوز حضرت زهرا مقتل نوشته..... ای دختر نبیِّ خدا ،  فاطمه سلام ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر  دلم  گرفته  دوباره   برای  تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم بر  ناله ها و  ماتم  تو گریه می کنم مقتل نوشته  تا  زِ   ولایت  بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب  بی قرار علی  هم  شرر  زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر  زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با  تازیانه  بازویتان  را  شکسته اند مقتل نوشته تا  که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی  و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی  و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا سیلیِ محکمی  زده  بر صورت  شما مقتل نوشته که  زِ علی  رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل  نوشته  بعدِ پدر  قد  خمیده ای در آن سه ماه  روی خوشی را ندیده ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا