14-omolbanin.mp3
5.8M
🎙 ادب حضرت ام البنین علیها السلام
☘استاد رفیعی
زمستان است دیگر
دلِ زمین به برف گرم است
دل ما به شما ...
#قهرمانان_وطن
#دفاع_مقدس
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💫 حضرت امالبنین، سلاماللهعلیها، بابالحوائجند !
و همان شاهکلیدی که ایشان را به این مقام رساند،
میتواند هر انسان دیگری را هم به این مقام برساند.
حاج علی محمدی پور سال ۱۳۳۸ در روستای دقوق اباد بخش نوق در ۷۵ کیلومتری شهر رفسنجان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در سه قریه شروع کرد. اما به علت دوری راه و مشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند سپس به همراه دوستش به یزد آمد. به زودی علی به مطالعه جدی کتابهای مذهبی روی آورد و با اوج گیری حرکت مردم در سالهای ۵۵ و ۵۶ به مبارزان مسلمان پیوست. شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیادی از فعالیتهای سیاسی ومسلحانه علی در سال های انقلاب دارند. علی بعد از انقلاب عازم کردستان وسپس جبهه های جنگ جنوب شد از آن زمان تا آخر عمر پر برکتش همواره در جبهه بود. سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام و در عملیاتهای متعددی شرکت کرد. ایشان در سال ۶۳ در عملیات بدر فرمانده گروهان بود و سپس جانشین فرمانده گردان شد و تا عملیات والفجر ۸ در این مسئولیت ماند. وی در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در حالی که فرمانده گردان ۴۱۲ لشکر ۴۱ ثارالله را عهده دار بود، در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
فرازی از وصیت شهید حاج علی محمدی
ما كفن شهادت که کفن شهادت همان لباس بسیجی است پوشیده ایم و در دریای خون شنا میکنیم تا به ساحل آزادی برسیم و به شما ای مردم سست عنصر و از خدا بی خبر که هرگز رو به جبهه نکرده اید میگویم : اگر همه در خانه ها و شهرها بمانید و در کانون گرم خانواده خود باشید ،اما من تا زمانی که خمینی دستور جهاد بدهد در جبهه خواهم ماند این بزرگ ترین افتخار من است. و بدانید که روزگاری روزگار حساب است. و به حسابتان رسیدگی خواهند کرد. ادعای مسلمانی ساده است.در عمل باید مردانه بود و بدانید شهادت آرزوی ماست.
اینقدر این دعا رو نشر بدید تا به دست تمام مادرای مهربون برسه❤️
❤️خدایا اگه مادرم گناه داشت او را ببخش❤️
❤️و اگر غمگین دیدی قلب او را خوشحال کن
❤️واگر خوشحال دیدی خوشحالی او را تمام نکن
❤️و اگر او مریض است خدایا او را شفا ده❤️
❤️و اگر او را مدیون دیدی دین او را پرداخت کن
❤️او را مرده دیدی او را رحم کن
❤️و او را وارد بهشت كن...
این را بخاطر چشم های عزیز مادرت منتشر كن...
: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ ﴿۱﴾
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ﴿۲﴾
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿۳﴾
بعضيا از نشر قرآن خجالت ميکشن.
خدايا هر کى کپى کرد رو عاقبت بخیر کن.
✨ تقدیم به مادر خودم و همه مادرا ✨
@navaye_asheghaan
.
#امام_حسین
#مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه
حاجت به شرح آن نیست،دردی که خود عیان است
این اشک شور گونه، شیرین ترین بیان است
از عشق یوسف مصر یک دل فقط جوان شد
در خیمه ی حسینی، دلها همه جوان است
بالاترین عبادت، شادی قلب زهراست
شادی قلب زهرا، ذکر حسین جان است
زهرا تمام ما را با اسم می شناسد
نزدیک درب هیئت چشم انتظارمان است
این سرخی بدن ها، یا این به سرزدن ها
از جهل سینه زن نیست، از عشق بی کران است
"اینجا گناه بخشند، کوهی به کاه بخشند"
وقتی که پیرمردی، با عشق روضه خوان است
آهی کشید خواهر در ماتم برادر
این آه تا قیامت در سینه ها نهان است
مثل لب برادر، خون شد جبین خواهر
گویا که چوب محمل همدست خیزران است
🔸شاعر: #علی_ذوالقدر ✍
............................................
.
#حضرت_ام_البنين #وفات_حضرت_ام_البنین
می گویَم از رودی کَز او یَم میشود تأمین
از اشک او باران نمنم میشود تأمین
با دودِ آهَش شعلهی غم میشود تأمین
از دستپختش رزق عالم میشود تأمین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفرهی امالبنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..، محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو میآید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنیهاشم به دست توست
فصل خزان را خندههای تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بیغبارش کرد
بیتِ علی را نور چشمات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..، عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطِّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..، آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..، آمد
چار آینه از شیشهی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساسهایت را
نذر حسینات کردهای عباسهایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچهها بیتاب باشد؟ نه
زینب از این بیمادری بیخواب باشد؟ نه
شبها حسین فاطمه بیآب باشد؟ نه
سرچشمهی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنهی زهرا ز دستت آب مینوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لبهای خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..، بابا..، سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..، سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتابِ شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..، زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بیدرنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رملهای سرخ، رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
سرنیزهها شاه تو را از حال میبردند
ارباب ما را تا تهِ گودال میبردند
جسم حسین تو معما شد..، نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..، نبودی که
بالای تل، زینب قدش تا شد..، نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..، نبودی که
ای وای از اطفال، از اطفال، از اطفال...
شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال
زینب کجا و ناقههای بی امان..، بی بی
زینب کجا و آنهمه زخم زبان..، بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..، بی بی
زینب کجا و ضربههای خیزران..، بی بی
نامحرمان اطراف زینب تاب میخوردند
با حرمله پیش ربابت آب میخوردند
🔸شاعر: #بردیا_محمدی ✍
_______________________