eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی برای صندلی شده نزدیکِ پایان‌‌‌‌‌‌‌‌‌،عمرِ سَگیونیسم شیطانی نمانده فرصتی تا روزِ نابودیِ این جانی به هنگامِ هجوم لشکر شیرانِ حزبُ الله نصیبش می شود سر درگمی،سر در گریبانی تمام قدرتِ پوشالی اش یک‌روز خیلی زود درونِ مشت ما له می شود چون قوطیِ رانی زمینی که شده غصب از جنایتکاریِ سگیون به صاحبهای اصلی می شود آن روز ارزانی بساط ظلم و جورِ از سرزمینِ مردمی مظلوم شود برچیده با لطفِ خدا آن روزِ طوفانی نشانِ وقتِ پایان را ببین وقتی نتان یابو برای صندلی ها می کند حالا سخنرانی برای انتقام خونِ مظلومان این عالم یقین دارد ادامه مکتبِ سرخِ سلیمانی یقین دارم که با لطف خدا یک روز می بینیم تلاویو است زیر چکمه ی سردار قا آنی
صلی الله علیک یا امام حسن عسکری چه روزها که گذشتند و روزگار گذشت دریغْ عمرِ عزیزی که در حصار گذشت میان لشکر پاییز، هر بهارش رفت و آخر از سر پاییزها، بهار گذشت تمام عالم هستی به بیقراری سوخت قرار جمله‌ی دل‌های بیقرار گذشت پناه غربت او شد، مرور نام حسین به شور مرثیه‌اش شام‌های تار گذشت اگر چه ظاهر زندان نداشت شهر ولی بر او حکایت موسی هزاربار گذشت زدند خلوت او را به‌هم بداندیشان گهی پیاده نظرکرد و گَه سوار گذشت گذشت از سر رفتارشان، دعاشان کرد که دیده‌اند خلایق از این تبار، گذشت دوباره یک حسن از زهرکین وجودش سوخت جفا و درد کشید و از این دیار گذشت برای هر که ندانست قدر او را خوب گذاشت حسرت خود را به یادگار، گذشت شبیه مرقد او که به سامراست غریب شکوه حضرت خورشید در غبار گذشت سلام نور دل عسکری بیا آقا که روزگار جهانی در انتظار گذشت اگر چه غربت دنیاست سامرا باید ز سامرای زمانه به عشقِ یار گذشت
دارالشَفا... از پیکر صدپاره غزه کربلا شد تنها میان هجمه‌ی دشمن رها شد بودند از بس فکر مجروحان غزه با بمب‌شان ،دارالشِفا، دارالشَفا شد
با ما فقط از قدیم‌ها «یازهراست» پایان هراس و بیم‌ها «یازهراست» هرقطره‌ی اشک‌مان تو را می‌خواند حرف دل ما یتیم‌ها «یازهراست»
صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا■ سلام ای حضرت زهرای اطهر(س) سلام ای پاره‌یِ جان پیمبر سلام ای سرور زن‌های عالم سلام ای در ره دین مانده محکم سلام ای فاطمه،حانیه، زهرا(س) سلام ای در مسیرِ حق شکیبا سلام ای برکت عالم وجودت تجلایِ عبادت در سجودت سلام ای بر محمد(ص) نور دیده سلام ای بانویِ پاکِ شهیده سلام انسیه حورای هستی تو ای مهری که در جان‌ها نشستی سلام ای اُم‌الاحسان، ای عَطوفه سلام ای با محبت ای رئوفه سلام ای حضرت اُم‌الاَئمه(س) شکوفا از تو همچون گل‌ ائمه(س) سلام ای مادرِ خونِ خداوند سلام ای خون‌جگر از داغ فرزند سلام ام‌الحسن ای معدنِ جود همیشه جود و بخشش شیوه‌ات بود سلام ای مادر غمخوار زینب(س) همیشه دستِ مهرت یارِ زینب(س) سلام ای همسر مولای مظلوم سلام ای غمگسارِ اُم کلثوم سلام ای محسنت نشکفته پرپر سلام ای دیده‌ات بهر علی(ع) تر سلام ای کوثرِ پاک الهی پناه بی‌کسان در بی‌پناهی سلام ای روزها در روزه‌داری جهانی از قدم‌هایت بهاری سلام ای حضرت مظلومه زهرا(س) سلام ای حضرت معصومه زهرا(س) تو که زهرایِ ام المومنینی به هر آن یاور و همراهِ دینی تو که روح رسول‌الله هستی برای ما چراغ راه هستی سلام ای صادقه ای اُم‌الاخیار سلام ای نوریه ای اُم‌الازهار سلام ای آنکه سِرالله هستی از اسرار جهان آگاه هستی سلام اُم‌العلوم ای بی‌قرینه سلام ای وحی را با جان امینه سلام ای صابره، عالیه، زهرا(س) جهان یک قطره و ذکر تو دریا سلام ای دُره البیضای نایاب تو که مهریه‌ات شد برکتِ آب سلام ما به تو صدیقه‌یِ پاک نمی از اشک تو شد برکتِ خاک سلام ای طاهره، صدیقه، زهرا(س) سلام ای حضرت ام‌ابیها سلام ای روضه‌خوانِ دل‌شکسته پریشانِ امامِ دست بسته سلام ای حُره مهدیه علیمه زکیه فاضله،حورا ،حلیمه شفیعه، سیده، محزونه زهرا(س) جهان گردیده از بهر تو برپا سلام ای فاطمه ای سیبِ جنت سلام ای تشنه‌ی جامِ شهادت ولیه، زاکیه، مغضوبه زهرا(س) غریبه، عالمه، ای اُم‌الاَسماء سلام ای فاطمه رُکنِ هدایت سلام ای یار مولای عدالت سلام ای مادر پهلو شکسته سلام ای لاله‌ی در خون نشسته سلام ای عابده، منصوره، زهرا(س) سلام ای جان فدای عشقِ مولا سلام ای راضیه مرضیه زهرا(س) سلام ای دست لطفت بر سر ما زکیه، طیبه، ای با نجابت سلام ای کشته‌ی عشق ولایت سلام ای غم کشیده ای سلیمه سلام ای رنج دیده ای حلیمه سلام ای بهر حق سختی کشیده علیمه، زاهده، عذرا، رشیده شفیعه، فاضله، مهدیه، زهرا(س) وجودت پاکی و نیکی سراپا سلام ای پاک بانویِ نجیبه نقیّه، قانته، بِرَّه، حبیبه تو که نام تو زهرای بتول است عبادت‌ها به لطفِ تو قبول است سلام ای تربتت از دیده پنهان سلام ای مضجعت ،قلب محبان سلام ای مُهجت قلب پیمبر سلام ای همدل و هم‌کفو حیدر سلام ای هر نفس در خدمتِ حق سلام ای جان نثار حجت حق سلام ای یاد کرده از محبت همه همسایه‌ها را در دعایت اگر چه طعنه از آنان شنفتی فقط الجار ثم الدار گفتی سلامی بر تو و بر نوکرانت سلام ما به قبر بی‌نشانت سلامی بر محبانت به عالم که دارند از غمت در جانشان غم سلامی بر تمام گریه‌کن‌ها که می‌گریند از داغ تو زهرا(س) سلامی بر تمام روضه‌خوانان که از آغاز خلقت تا همین آن ز نام پاک تو کردند یادی و چرخاندند بر کاغذ مدادی سلامی بر گدایانت که یکسر عطا گیرند قبل از کوبشِ در تو در هنگامِ محشر با شفاعت نمایی بر گدایانت عنایت شود مشمولِ لطف بیکرانت کسی که شد گدای آستانت امیدم هست تا از لطف و احسان بدانی بنده را هم از گدایان
مادر(س) گل، هر گلی نه، چون گل بی‌خار مادر عطر بهاری، رونق گلزار مادر نور خدای مهربانی‌هاست، دارد از مهربانی‌ها دلی سرشار مادر یک گوشه‌ی این خانه بر سجاده‌ی خویش هر آن خدا را می‌کند دیدار مادر نیمه شب است و شهر در خوابند اما گرم مناجات و دعا بیدار مادر بعد از نمازش تک‌تک همسایه‌ها را با مِهر فرموده دعا بسیار مادر چون بخشش افطار خود وقت دعا نیز هر بار گفت: الجار ثم الدار مادر با جان‌فشانی‌هاش در راهِ ولایت در جبهه‌ی حق می‌کند پیکار مادر حتی در این پیکار سیلی خورده از خصم حتی زمین خورده است در انظار مادر حتی به کوچه چادرش افتاده بر خاک حتی به خود پیچیده از ناچار مادر حتی در آنجا که لگد خورده است بر در مانده است در بین در و دیوار مادر جای تمامِ لطف‌هایِ بی‌شمارش دیده است در این روزها، آزار مادر جز هرچه زخمی که به دل دارد از این قوم دارد به سینه زخمی از، مسمار مادر کی بود حرف از بستنِ دستانِ بابا؟ تا بود یار حیدر کرار مادر ام‌ابیها مادر بابای خود بود کفو علی بود و برایش یار مادر شکر خدا انگار بهتر گشته حالش برخاست از بستر برای کار مادر با پای لرزان باز هم چندین قدم رفت با دست بر پهلو زده، دشوار مادر تا خنده بر رخسار اطفالش بیاید خندید اگرچه با غمی بسیار، مادر اما نه ،کرده ضربه‌ها کار خودش را از ضعف شد چشمان پاکش تار مادر عجل وفاتی گفت حین ناله‌هایش پر زد از این دنیای محنت‌بار مادر عمری است او رفته است و از نای یتیمان نام بلندش می‌شود ،تکرار، مادر
به ساحت مقدس شهید راه عشق، امیرکبیرِ ایران جان داده پای عشق پاک سرزمینش جان داده مردانه برایِ حفظِ دینش غلتیده در خون خودش اما همیشه زنده است با ما اعتقادِ راستینش شد کشته اما خم نشد در پیش دشمن یک لحظه حتی کوهِ عزمِ آهنینش چون در وجودش بود عشق حضرتِ نور بودند جمعِ شب‌پرستان در کمینش کشتند او را تا شود خاموش شاید نوری که می‌افشاند از شمعِ یقینش او زنده است اما به قلب ما همیشه با ماست شورِ خاطراتِ دلنشینش مثل شهیدان خدا از خون پاکش مُهر شهادت خورده بر رویِ جبینش هرچند دی، از خون پاکش، مثل قمصر کاشان پر از گل می‌شود حمامِ فینش با لاله‌هایش ، زنده است ایران ، شود کور هرکس نمی‌خواهد ببیند این‌چنینش
🔸 رای دادیم یک عمر هم در بیش، هم کم رای دادیم با جان و دل، در شادی و غم رای دادیم این برکتِ جمهوری اسلامی ماست افزون‌تر از هر جایِ عالَم رای دادیم هر جا که دشمن خواست تا نومید گردیم همراه هم رفتیم باهم رای دادیم رفتیم همراه تمام خانواده باشور و شوقی خاص، از دَم رای دادیم رفتیم بنویسیم رای عمه را، بعد دزدانه جای عمه اعظم رای دادیم تا دشمن ایران و ایرانی بسوزد با شوق این نام مُعظم رای دادیم در جنگ تحمیلی بدون بیمی از مرگ رفتیم در خط مقدم رای دادیم در خبرگان و مجلس و شورا، سه نقطه این سالها اینگونه درهم رای دادیم حتی اگر دل‌خسته از تحریم بودیم پایِ وطن ماندیم، محکم رای دادیم با دستهای پینه بسته کار کردیم تا ظهر شد وقتی فراهم رای دادیم پای نظام و مکتب خود ایستادیم تا قامت دشمن شود خم رای دادیم این حق ما در انتخاب سرنوشت است دنبال این حقِ مُسَلم رای دادیم با مشت پُر سوی ستمگر حمله کردیم تا دشمن ایران کند رَم رای دادیم بچه براندازی به من گفتا: نده رای رو سوی او با خنده گفتم، رای دادیم! ✍
گله دارم اما ... اگرچه در دل تنگم گلایه ها دارم اگر چه در غم ارزاق خود گرفتارم اگر چه داده غم اختلاس آزارم اگرچه خسته ام از فکر مسکن و کارم به شوق آنکه شوم از گلایه ها آزاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگر چه نیست برایم درآمدی مطلوب اگر چه کرده به دلهایمان گلایه رسوب اگر چه چرخه ی تولیدمان شده معیوب به شوق اینکه شود روزگار خیلی خوب به شوق اینکه شود خاک‌میهنم آباد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگرچه در پی یک وام خُرد درگیرم اگرچه بانک کُند سفت و سخت زنجیرم به این رویه نموده همیشه تحقیرم اگر چه خسته از این چرخه ی نفس گیرم مگر شنیده شود این گلایه های زیاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگر چه بار تورم به شانه ام دارم اگر چه عمری از این اقتصاد غم دارم اگر چه بر سر سفره زیاد،کم دارم ولی چه خوب که آزادیِ قلم دارم به شکرِ اینکه مرا هست جرات فریاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگرچه مجلس مان عاقبت نشدشفاف اگر عمل نشده وعده های قالیباف! اگرچه باز به محروم می شود اجحاف اگرچه نیست هوا آنچنان که باید صاف مباد آنکه شود دشمنی ز کارم شاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگرچه صنعت ماشینِ مان به پنچری است بلایِ جان وطن،افتخارِ کشوری است اگرچه شیوه ی شان سَمبَلی و سرسری است وطن اسیر و گرفتارِ جنگِ زرگری است مگر که فرصتِ نو در وطن شود ایجاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگر چه خسته ز یک عده ی نجومی گیر اگر چه خسته ز اصحابِ خدعه و تزویر اگر چه هست برای شروع گاهی دیر به شوق آنکه دهم روزگار را تغییر به کور چشمیِ خفاشهایِ استبداد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 برای اینکه غم و رنج ها شنیده شود مگر که ترمزِ بی مایه گان کشیده شود مگر کمی توکِ دزدان شهر چیده شود و دستهای ستم پیشگان بریده شود برای سوختنِ ذاتِ مافیایِ فساد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 چه مشکلات که داریم وجای کتمان نیست گلایه هست ولی قهر چاره ی آن نیست کسی که قهر کند غصه دارِ ایران نیست برای غصه ی ما واقعا پریشان نیست کجا خورد غمِ من یا تو ،دشمنِ شیاد؟ به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 برای اینکه غم این حریم را داریم برای اینکه به پیمان خود وفاداریم به این حضور پر از،شورِ خود بنا داریم که خیلِ کارکنان را به کار واداریم برای اینکه نباشیم هرچه بادا باد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
تا پایِ جان برای ایران🇮🇷 هستیم پای این وطن تا پای جان خویش تا پای جان ،تا آخرین حد توان خویش ما که برای این وطن بگذشته از جانیم کی بگذریم از آن سرِ کمبودِ نانِ خویش! وقتی که جایی حرفِ عشق و عاشقی باشد ننگ است بودن در پیِ سود و زیانِ خویش مایی که تا حرف از الف شد خون‌مان جوشید گفتیم از ایران برای کودکان خویش گفتیم تنها عشق یعنی نامِ ایران جان گفتیم از این عاشقی در داستان خویش با مامِ میهن قهر کردن!! نه، زبانم لال ما و بدی کردن به مامِ مهربانِ خویش ما را به میدان خوانده ،لبخندِ سلیمانی ما و گذشتن از ندایِ قهرمان خویش تا قله راهی نیست دیگر، خستگی ممنوع پرواز کن، ماییم و وُسعِ آسمان خویش این جمعه هم در صحنه‌ی عزت، فرو سازیم انگشت آبی را به چشم دشمنان خویش
قصه ی خدمت می شناسد برتر از هر نام ،نامِ خویش را آنکه دید ارجح ز هر چیزی مقامِ خویش را صرف خواهد کرد در راهِ بقایِ نام و نان پست و میز خدمت و کار و کلام خویش را خویشتن را کی کُند وقف امام مکتبش؟ می کند خرج خودش حتی امامِ خویش را می کند پنهان نفاق خویشتن را در وفاق آنکه داده دست گمراهان زمام خویش را تلخ خواهد کرد کامِ مردم درمانده را تا کند شیرین به هر تزویر،کام خویش را می کُند قرآن حق یک روز رسوا،عاقبت آنکه را گسترده با آیات،دامِ خویش را هرکه باشد مرد خدمت شیوه اش اینگونه نیست کی پسندد بر دوام حق،دوام خویش را صرف خواهد کرد چون شمعی بدون‌چشمداشت در مسیرِ نور بخشیدن تمام خویش را غصه خواهد خورد از بهرِ ناهارِ کارگر می برد از یاد از اندوه ،شام خویش را جز برای یاریِ افتادگان و بی کسان برنخواهد داشت در ایام ،گام خویش را با عمل بر سیره ی مولایِ مظلومان علی(ع) می فرستد برهمه عالم پیامِ خویش را در دل ده کوره های دور پیدا می کند در دوای درد مردم ،التیام خویش را در میان موج تهمت های سخت و ناروا وا نسازد جز به ذکر خیر ،کامِ خویش را باهنر،آنکه شهادت را نصیب خویش ساخت دید لبخندِ امام تشنه کامِ خویش را چون رجایی یا رییسی تا ابد در قلبهاست هر که نشناسد به خدمت صبح و شامِ خویش را نیست هرگز خاکِ در خور بهر اهلِ آسمان می برد حق،دوستانِ بامرام خویش را خُرَّم آن مردان که نزد دوست دولت یافتند می فرستم سوی شان ازجان سلامِ خویش را
بچه ی خوبیه... ببین پر از محبتِ ذاتِ مون نشو با حرفات سببِ کاتِ مون جای بابا و بچه هاش معلومه سند نمی خوایم واسه اثبات مون کافیه یه نیگا به سبقه ت کنی برای حل اختلافات مون یه بار دیگه بگی یه حرف گنده یهو دیدی که زده شد قات مون دیدی که با نتان چه کارا کردیم نزار بره به تلخی اوقات مون واسه تو حتی ما نیاز نداریم به موشک و زاغه مهمات مون ما که نه کیش مون اگه فوت کنه تو چند ثانیه می شی ماتِ مون نگا بکن تو آلبوما هنوز هست خیلی جاها عکسای توشات مون یه بچه بودی بغل باباجون شاد می شدی با یه اوجولات مون ... یه ذره تنده با باباش طوری نیست بچه ی خوبیه امارات مون‌!! می خواییم از خدا که سر براه شه همیشه موقعِ مناجات مون