eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
همراه با خاکستر پروانه ی خویش شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه دارد سیاهه می زند جبریل در عرش رخت عزاداری به تن کرده است خانه نایی برای دردِ دل کردن نداری حتی برای گفت و گو هم ناتوانی بار سفر بستی ولی وللهِ زود است... حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی هر روز یک رنگ اند این نامرد‌مَردُم مابین قومی سُست پیمان گیر کردم دیگر به نجّار محل بی اعتمادم میخ کج در را خودم تعمیر کردم این پیرْهَن‌خالی است یا که پیکر توست این که میان بستر تو خواب رفته؟! حتی برای حیدرت تشخیص سخت است آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته! بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت... ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟ آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد" امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود با هر نفس آلاله‌ می کاری عزیزم پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را... هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته داری علی را رو به قبله می گذاری اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ... حتّی توان ربنا خواندن نداری در پشت در یک سوم از سادات کم شد "با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد" تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد ا‌ی کاش می شد زودتر "در"  را خبر کرد دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را اسباب بازی اش نشان دادن ندارد لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن گهواره ی خالی تکان دادن ندارد آهِ حسین از اشتها انداخت ما را جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب دلواپس تشنه‌لبت اصلاً نباشی زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب تو هستی و پیش نگاهت..،چکمه‌پوشی پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد با پا به خشکی لب او می زند..،شمر مانند قنفذ..،قاتلش رحمی ندارد امروز میخی که به پهلویت فرو رفت سرنیزه‌ی فردای گودال است زهرا آن گوشواری را که بین کوچه گم شد آغاز غارت های خلخال است زهرا
اینقدر خود را به زحمت، سمت و سوی در نکش عشق سوزان من آتش بر دل حیدر نکش این چه اصراری است که از بستر خود پا شوی دست بر پهلو، اسیر شانه ی اسما شوی شب میان چادری خاکی، سرِسجاده ای صبح ها تب می کنی و بر زمین افتاده ای پیش چشم تار من -دق می کنم- زوری نخند پای چشمت سوخته از زخم ناجوری، نخند خانمم از دست لرزانت چه کاری می کشی؟ رختخوابت را چرا خود آب، داری می کشی؟ آن دری که سوخته، از پاشنه، کج شد بلند میخ را کندم ولی از دنده ی لج شد بلند باهمین بازو چرا دستاس را چرخانده ای! نان چگونه در تنور آتشین خوابانده ای! رو گرفتی از علی و بر همه رو می زنی باچه حالی، صبح تا شب، خانه جارو می زنی این صدای خسته، من را می کُشد بی معطلی خسته ام...اما بگو کمتر خدا قوت علی! پشت در افتاده بودی و دلم آتش گرفت سینه ات آتش گرفت و سینه ام آتش گرفت با قلاف از من جدا شد دست تو، زهرا ببخش لشکر تنهای حیدر! ذوالفقارم را ببخش نیمه شب ها بچه ها را می نشاند زینبت چادرت را مخفیانه می تکاند زینبت مجتبی می گفت بین گوش زینب، خواهرم: روز مادر که بیاید گوشواره می خرم ......................................................................
هر نفس شعله ای از سوختنت می آید آه چون آتش سرخ از دهنت می آید وای اگر زخمِ زبان‌بسته دهن باز کند... بوی خون است که از پیرهنت می آید این صدا خش خشِ یک آینه‌ی خُرد شده است... زینبت گفته صدا از بدنت می آید حرف همسایه دروغ است..،نه..،لاغر نشدی این لباسی که خریدم به تنت می آید گوشواری که گرفتیم بیانداز به گوش دارد از کوچه ی خلوت..،حسنَت می آید دُوُّمی خواسته از من..،به عیادت برسد پاشو کدبانویِ من، راهزنت می آید دست من بسته که شد بین شلوغی..،قُنفذ طعنه زد: فاطمه ، خیبرشکنت می آید با من از میخ کج و محسن شش ماهه نگو فضه اینجاست..،بگو، هم‌سخنت می آید شب شد و تشنه‌لبت خیره به در..،داد کشید ناله ی کُشته ی دور از وطنت می آید ▪️ ▪️ وقت غسل تو علی دست ز دنیایش شُست... این چه خونی است که روی کفنت می آید ......................................................................