#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#دودمه
زیرِ پَرهایِ حجابِ خود حرم را میبَرَم
الوداع ای کربلا
من علمدارِ توأم، با خود عَلَم را میبَرَم
الوداع ای کربلا
✍ #حسن_لطفی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم
مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم
دست در زیر تنت بردم و برداشتمت
دو سه ساعت چه سرت آمده؟ نشناختمت!
تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم
ته گودال تو بودی و سرازیر شدم
دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد
مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد...
**
راحت از دشنه و سرنیزه و داساش کردم
شمر لبخند زد و گفت خلاصاش کردم
✍ #حسن_لطفی
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد، کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت: شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
✍ #حسن_لطفی
بهمناسبت بیستم محرم سالروز دفن بدن مطهر و معطر #جناب_جون_بن_حُوَی_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
▪️علامه مجلسی روایتی را از امام باقر (ع) نقل کرده که بدن وی پس از ده روز از دفن شهدای کربلا پیدا شد درحالیکه بوی عطر از آن به مشام میرسید.
📚مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳.
✔️نام او در زیارت الشهدا آمده است: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِیذَرٍّ الْغِفَارِی».
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود، او فرمود:
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود، بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق، بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت، چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت، چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود، رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
✍ #حسن_لطفی
#مناجات_با_امام_حسین
=======================
بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت
مرا بِبر به کنارت ، به کربلایِ خودت
من آشنایِ توام خانهزادِ مادرتان
نصیبِ دربهدرت کن شبی دعایِ خودت
نفَس بزن که مذابم کنی در این شبها
نفَس بده که بسوزم فقط برایِ خودت
دلم کتیبهیِ اشعار محتشم شده است
بزن به سینهام آتش، به روضههایِ خودت
ببین که نذرِ درِ زینبیهات شدهام
بکِش به دیدهام از گرد و خاک پایِ خودت
از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده
نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت
وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
========================
#حضرت_زینب
پس از بوسیدنت حالا تورا تنها بغل کرده
تو را با اشک ، خواهر بین این تن ها بغل کرده
برای آسمان کافی ست این دردی که می بیند
تو را دستان گرم پهنه ی صحرا بغل کرده
میان نخلها افتاده از پیکر جدا دستی
که مشکی را کنار قامت سقا بغل کرده
ولیکن اکبر این زیبا جوان اِرباً اِربا را
تمام دشت جای مادرش لیلا بغل کرده
نمی ترسم بیافتد از سر نی سر ، که می دانم
سرت را بر سر نِی حضرت زهرا بغل کرده
«الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها»
و طشتی که خُم میخانه را یکجا بغل کرده
سرت در دامن دردانه و دلشوره ی خواهر
بیا سر را رها کن عمه جان . . . اما بغل کرده
سیدحسن رستگار
#حضرت_زینب
تو که آرام بخش این قلوبی
خبر از حال من داری به خوبی
جواب اشک های زینب تو
شده در شام رقص و پایکوبی
شده زخم دل من سخت کاری
که از دستم نیامد هیچ کاری
به پیش چشم من در بارش سنگ
چه تکریمی شد از لب های قاری
چرا از ظلم بی اندازه ی شهر
نمی پاشد ز هم شیرازه ی شهر
دل هفت آسمان را غرق خون کرد
سر خورشید بر دروازه ی شهر
یوسف رحیمی
#حضرت_زینب
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
* سهیل ابن عُرَیف (لعنت الله علیه) تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند.(تذکره الشهدا)
حسن لطفی
#وداع_محرم_و_صفر
عاشق اگرچه دردِ بلا را کشیدهاست
کارش ولی شبی به مداوا کشیدهاست
یوسف اگر چه رفت به زندانِ حُسنِ خویش
سخت است غصهای که زلیخا کشیدهاست
فردا شرابِ وصل نصیبش شود مدام
هر عاشقی که غربت دنیا کشیدهاست
این اشکِ چشم جار زد آخر که عاشقیم
پنهان نشد غمی که دلِ ما کشیدهاست
هرشب حرم دوباره حرم باز هم حرم
ما را ببین حسین کجاها کشیدهاست
راحت نبود آمدن ما به روضهها
"خیلی حسین زحمت ما را کشیدهاست"
ممنون گریهایم که در این دو روزِ عمر
ما را کنار سفرهی زهرا کشیدهاست
شرمندهایم اینکه نمردیم و زندهایم
شب رفت و عمرِ شمع به فردا کشیدهاست
کُنجِ خرابه با سرِ انگشت دخترت
نقاشی تو را لب دریا کشیدهاست
بر روی خاک ، پیشِ علیاکبر و عمو
خود را به روی دامن بابا کشیده است...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
آنچه که داریم ما، یک دل طوفانی است
آنچه که مانده کنون، راهِ سلیمانی است
گفت: به صهیون بگو لحظهی پایانی است
وقتِ تماشای ما، وقت پشیمانی است
بر روی نامِ شما، زود قلم میکشیم
✍ #حسن_لطفی
.
#حاج_قاسم
#طوفان_الاقصی
درحنجرهها، صدا، صدای تو بُوَد
در دستِ مقاومت، لوای تو بُوَد
این عزم خداست، حاج قاسم! والله
آزادی قدس، خونْ بهای تو بُوَد
✍ #علی_ساعدی
.................
.
#طوفان_الاقصی
ای قدس! ظهور مُنتَظر نزدیک است
خورشید، دمیده و سحر نزدیک است
در سنگر انتفاضه پا بر جا باش
یک سنگِ دگر بزن، ظفر نزدیک است
✍ #رضا_اسماعیلی
.................
.
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
آنچه که داریم ما، یک دل طوفانی است
آنچه که مانده کنون، راهِ سلیمانی است
گفت: به صهیون بگو لحظهی پایانی است
وقتِ تماشای ما، وقت پشیمانی است
بر روی نامِ شما، زود قلم میکشیم
✍ #حسن_لطفی
..........
#حاج_قاسم
#طوفان_الاقصی
ای کاش شبی حماسهخوان برگردی
مستانه ز سمت آسمان برگردی
ما منتظریم روز آزادیِ قدس
با حضرتِ صاحبَ الزمان برگردی
✍ #ابراهیم_سنائی
.
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
ما را بنویسید بدهکارتر از این
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
این کیست علی ابن علی معنی نامش
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب
اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد
برخیز که سوزِ عطش و ضجهی آب است
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
آنقدر زمین ریختهای کم شدی عباس
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
این تیر چه بد خورد که مژگان تو را بُرد
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
شاعر: #حسن_لطفی
هدایت شده از کانال نوای عاشقان
جلوه میبارد از جمالِ علی
جذبه میجوشد از جلالِ علی
همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آلِ علی
هرچه دارد خدا به خاطر اوست
هرچه دارد خدا حلالِ علی
مرتضی را چه کار با عالم
هست عالم فقط وَبالِ علی
ای نفسهات در خِصالِ صدوق
ای بزرگیت از خِصالِ علی
همهی حرف توست قالَ نبی
همهی حالِ توست حالِ علی
آمدی تا که با تو ما برسیم
ما همه میوههایِ کالِ علی
لطف زهرا تو را به ما دادند
از کَرَمخانهی عیالِ علی
شب شب عشق آفرین ، علی است
شب لبخندِ پنجمین علی است
ای نمازِ مطهرِ زهرا
سجدههای معطرِ زهرا
خیرهای خیره بر مقاماتش
مثلِ قابی برابرِ زهرا
میوزد در هوای گیسویت
عطرِ گل هایِ قمصرِ زهرا
آسمانی و مژدهات را داد
به زمینها پیمبرِ زهرا
بیخودی نیست فاطمی هستی
پُری از نورِ کوثرِ زهرا
میزند موج در احادیثت
جلوههای مُکررِ زهرا
با شما جبرئیل نامِ مرا
میرساند به محضرِ زهرا
فاطمه عاشق همین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
ای طلوعِ علیالدوامِ حسن
آفتابِ بلندِ بامِ حسن
جابر آوردهات سلامِ رسول
مادرت گفتهات سلامِ حسن
میرسند از تبارِ مادریات
هفت معصوم بر امام حسن
حسنی زادهای از آلِ حسین
ای حسینی ترین کلامِ حسن
دست تو دست مجتبای کریم
به تو زیبنده است نامِ حسن
به عمویت ارادتت پیداست
در بقیعی به احترامِ حسن
چار تا مجتبی کنارِ همید
ای تمامِ شما تمامِ حسن
هم حسن هم حسین این علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
ای محمد ترین دعایِ حسین
دومین احمدِ حرایِ حسین
آمدی تا به انتها برسد
امتدادی از ابتدایِ حسین
از پدر ارث بُردهای ، داری
به سرِ شانهات رَدایِ حسین
آن که روزی "حسینُ مِنی "گفت
گفت مثلَش تویی برایِ حسین
ای علی اکبرِ امام شده
اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین
تو حسینیهی خدا هستی
با تو ماندیم در هجایِ حسین
عشق دنبالِ آخرین علی است
شبِ لبخندِ پنجمین علی است
#حسن_لطفی
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
#روزشمار
دفاع مقدس، شهدا و انقلاب اسلامی
✅ ادامه رویدادهای مهم
مطابق تقویم هجری شمسی (۲۲ بیست و دوم اردیبهشت) 👇
✅ نصیحت دلسوزانه حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) 🌺 خطاب به گروهک منافقین (۱۳۶۰ ه.ش.): به دامن ملت بیائید و اسلحهها را تحویل بدهید و اذعان كنید به این كه خلاف كردیم.
👈 منافقین به این نصیحت پیامبرگونه عمل نکردند م مصداق بارزی از آیات زیر در قرآن کریم شدند:
🍃وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَكْبِرُونَ
🍃سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ
📚سوره منافقین، آیه ۵ و ۶
🔹 شهادت مظلومانه استاد شهید🌷 مولوی فیض محمدحسین «روحانی مبارز اهل سنت سیستان و بلوچستان» توسط عناصر #ضدانقلاب با هجوم وحشیانه در نیمه شب به منزل ایشان و شلیک چند گلوله در مقابل همسر و فرزندانش (۱۳۶۰ ه.ش.).
#فیض_محمدحسین
🔹 شهادت سردار رشید سپاه اسلام، شهید🌷 حسن لطفی《فرمانده نیروهای ستاد جنگهای نامنظم در محور مالکیه و چولانه در جبهه سوسنگرد》 (۱۳۶۱ ه.ش.).
#حسن_لطفی
🔹 شهادت سردار رشید سپاه اسلام، شهید 🌷 محسن حاج بابایی «فرمانده عملیات سپاه غرب کشور» در روستای تپه عظیمیه در ۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر سرپل ذهاب بر اثر اصابت گلوله تانک دشمن بعثی به خودرو جیپ حامل ایشان (۱۳۶۱ ه.ش.).
#محسن_حاج_بابایی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
مثل عشاقی که هر ساعت دم از "او" میزنند
در حرم آیینه ها بانگ هوالهو میزنند
روی یوسف ها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو میزنند
بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب
رومیان لبخند بر علم ارسطو میزنند
در صف میزان، کبوترهای مشهد میرسند
سنگ عفوت را به شاهین ترازو میزنند
فرشبافان در پی کسب ضمانت نامه ات
نقشهی قالیچه ها را طرح آهو میزنند
وه چه تصویریست هر شب آبشاران بهشت
روبروی حوض گوهرشاد زانو میزنند
هر سحر کوه گناهان را که میریزد زمین
خادمانت از حیاط صحن جارو میزنند
خسته از درهای بسته دستهای نا امید
عاقبت بر پنجره فولاد تو رو میزنند
#حسن_لطفی