•
سوخته گرچه پرش از شرر ..
#روضه و توسل به #حضرت_ام_کلثوم سلام الله و ماجرای #ام_حبیبه در کوفه_ کربلایی حسین طاهری
نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافلهی اسرا رو که میارن نان و خرما بخش کنه بینشون .. مثل همیشه قافله که وارد کوفه شد شاگردان این زن اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه ان صدقه علینا حرام ..
ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش ام حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافلهتون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه میکنه .. ام حبیبه من زینبم ..
باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست .. دیدن زینب داره نگاه میکنه .. ام حبیبه داداشم اینجا بالای نیزه هاست ..
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها
اسکتوا گفت و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها
*پیرمردای کوفه گفتن این صدای آشناست .. این صدا، صدای علیِ .. *
سال ها پیش در این شهر بزرگى مى کرد
آه دیگر خبری نیست از آن عزت ها
بین این شهر بنا بود که مهمان باشد
اُف بر این رسم پذیرایى و این دعوت ها
شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى
دست بسته برسى ، مى شکند حُرمت ها
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِ پا ساعت ها
لااقل کاش اباالفضل برایش می ماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها
خارجى زاده که گفتند دلش سوخت ولى
قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها
داشت مانند علی خطبه ی غرّا می خواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها
دست بر شانهی طفلان حرم می گیرد
آنکه خم بود به پایش همه ی قامت ها
می دوَد تا که کسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها
شد قبول اُمّ حبیبه ! همه نذرى هایش
خانمش آمده در کوفه پس از مدت ها
*چه خانمی .. قد خمیده .. صورت سوخته .. سر شکسته .. دست بسته .. آی زینب ..*
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورت ها
سَر که افتاد زمین زود برَش داشت رباب
چون دگر گیر نمى آمد از این فرصت ها
این طایفه تا به حال از کسی تمنایی نکردن .. خانم ام کلثوم سلام الله ، امام سجاد علیه السلام یه بار یه خواهش از این نانجیب ها کردن که ای کاش نمیکردن .. خانم فرمود اگه میشه اینا به هوای این سرها به ما نگاه میکنن از یه محله های خلوتی ما رو عبور بدید .. ما آل الله هستیم .. قافله رو بردن سمت بازار .. همه رو صدا زد گفت بیاید خارجی ها اومدن .. ای وای .. ای گریه کن ها برا مرد تصورش هم اذیت میکنه نگاه کسی به قد و قامت ناموسش بیفته .. میگه سر بریده چشم باز کرد تو مجلس عبیدالله، دیدن چشم ابی عبدالله داره میچرخه تو مجلس، تا رسید به زینب چشماش رو بست ..
سایهی خواهر من را زن همسایه ندید ..
زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند
بین جمعیت و انزار خدا رحم کند
ای حسین ..
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
شعر مدح و مرثیه
#وفات_حضرت_ام_کلقوم
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_ام_کلثوم
#کربلا
#امام_حسین
.
#حضرت_ام_کلثوم
خروش گریه ی او شهر را تکان می داد
و پای روضه ی او هر که بود جان می داد
میان قوم عرب یک نسب شناس کجاست
که لحن خطبه علی را فقط نشان می داد
نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب
که این حماسه به او قدرت بیان می داد
کلام دختر نهج البلاغه نافذ بود
و درس غیرت و مردی به کوفیان می داد
خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید
اگر خدا به شما عمر جاودان می داد
به پاس این همه مدت که دم تکان دادید
خلیفه کاش همان قدر استخوان می داد
در این معامله کوفی سفیه بود سفیه
که دین خویش نفهمیده رایگان می داد
نشسته اید سر سفره ی حرام آن قدر
که نامه های شما نیز بوی نان می داد
و رود های روان را بر آن کسی بستید
که اذن ریزش باران به آسمان می داد
به بی پناهی اهل خیام در صحرا
فقط حرارت خورشید سایبان می داد
شما به نام محمد چقدر می کشتید
خدا اگر به علی همچنان جوان می داد»
و کاش خطبه او تا همیشه جاری بود
و کاش گریه کمی بیشتر امان می داد
نوشته اند که شورش به راه می افتاد
اگر زمانه کمی بیشتر زمان می داد
#محمدمهدی_خانمحمدی
#وفات_حضرت_ام_کلقوم
..................................................
.
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
در سنین کودکی بانو شما
شاهد غم های حیدر بوده ای
بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت
همدم شبهای مادر بوده ای
گریه هایت بی امان بوده یقین
روز و شب در خاطرت رنجیده ای
بعد از آن که خانه را آتش زدند
مادرت را بین بستر دیده ای
در قنوت هر نماز فاطمه
شک ندارم بیقراری کرده ای
مثل زینب با غم و اندوه و آه
بعد مادر خانه داری کرده ای
تازه اینجا اول آوارگی است
غصه و غم های تو پایان نداشت
زندگی کردن برایت هیج وقت
لحظه ای دور از حسین امکان نداشت
کربلا با چشم هایت دیده ای
غارت انگشتر و خلخال را
نه نشد آخر فراموشش کنی
ماجرای خنجر و گودال را
روضه را بازش نمی خوانم ولی
نانجیبان بی هوایش میزدند
هرکسی هرآنچه داشت آورده بود
پیرمردان با عصایش میزدند
هر دم از غم های دشت کربلا
اشک تو جاری شده بی اختیار
هرگز از یادت نرفته لحظه ای
هتک حرمت های مرد نیزه دار
بعد سقا با رشادت های خود
تو علمداری زینب کرده ای
پابه پای کودکان در کوچه ها
سنگ از بام منازل خورده ای
یاد داری که سه ساله دختری
در بیابان بر زمین افتاده بود
تا رسیدی در خرابه بر سرش
پیش چشمان پدر جان داده بود
#علی_علی_بیگی✍
#حضرت_ام_کلثوم
...........................................................
.
#حضرت_ام_کلثوم سلام_الله_علیها
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای بضعة الزهرا یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
#علیرضا_خاکساری
....................................................
.
شعر مدح و مرثیه
#وفات_حضرت_ام_کلقوم
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم
ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم
ای دومین زینب، سراپا زینت اب
ای زینت نام پدر یا ام کلثوم
ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر
بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم
ای کوکب افلاک، ای نور مجسم
ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم
زینب که سر تا پا علی بود و علی بود
رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم
حتما تو هم مانند زینب دیده بودی
که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم
حتما تو هم از داغ کوچه داغداری
از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم
از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی
رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم
با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد
جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم
ای وای از ساعات قتل صبر ای وای
ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم
هر کس می آمد جای زخم قبل می زد
با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم
سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد
وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم
هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت
انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_ام_کلثوم
#کربلا
#امام_حسین
.
#نوحه_سنتی
#حضرت_ام_کلثوم سلام_الله_علیها
#سبک_من_علی_مظلوم_خانه_نشینم
دختر شهید و خواهر شهیدم
ام کلثومم که غم روی غم دیدم
واویلا واویلا واویلا واویلا
با مسمار و از زهر و از تیغ و خنجر
این دنیا از من گرفته سه برادر
واویلا...
دارم از ظلم سقیفه به دل آذر
قدر من مخفی بود چون قبر مادر
واویلا...
من زاده ی کوثر و هل اتی هستم
آه ای فلک از چه رو بسته ای دستم
واویلا...
دیده ام آتش گرفته یک پروانه
خزان آمده به غارت گلخانه
واویلا...
یا رسول الله شده دیده ام خونبار
من کجا و رفتن به کوچه و بازار
واویلا....
#میثم_مؤمنینژاد✍
4_6030441989789453754.mp3
2.17M
#حضرت_ام_کلثوم
ذکر هر لبی
فدای تو که افتخار مکتبی
تویی که از همه نظر توو خطبه هات
شبیه زینبی
با وفا تویی
مفسر قیام کربلا تویی
نجابتت شبیه فاطمه شده
که با حیا تویی
تو خواهر حسین و زینبی
تو صاحب مقام و منصبی
چه باید از مقام تو بگم، فداک امی و ابی
وا غربتا واویلتا واویلتا
...
قامت خمت
داره حکایت از بزرگی غمت
تویی همون که گریه کرده آسمون
به پای ماتمت
می کشیدی آه
به یاد لحظه هایی که توو قتلگاه
سر حسینتو بریدن از قفا
یه عده روسیاه
یادت نرفته داغ اکبرو
تلظی کردنای اصغرو
یادت نرفته توی قتلگاه گاه
صدا غریب مادرو
وا غربتا واویلتا واویلتا
#امام_حسین_شور
#مخدرات
#سربند
سلام ما به حسین و ، به اهلبیت کرامش
سلام ما به حسین و ، خیام و اهل خیامش
مخدرات کربلا ، که در پناه زینب اند
پرده نشینان حرم ، همه سپاه زینب اند
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.....
#حضرت_حمیده نازدانه حضرت مسلم
سلام ما به حمیده به زِین و زینت مسلم
یتیمه ای که گرفته عزای حضرت مسلم
چو آب و آینه دارد به دل مصیبت مسلم
سلام آل فاطمه، به چشم خونفشان او
سلام جاودانه بر ، دو تا برادران او
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
......
سلام ما به حمیده ، شهید شام غریبان
میان آتش خیمه، دویده همره طفلان
شبیه آینه ای شد، شکسته از سم اسبان
دست نوازش امام ، هماره سایبان او
سلام آل فاطمه ، به قبر بی نشان او
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.....
#حضرت_سکینه نازدانه امام حسین
سلام ما به سکینه ،به عصمت و به حجابش
سلام ما به کسی که ، ملک گرفته رکابش
ندیده چشم قمر هم ، دمی بدون نقابش
سلام اهل آسمان ، به عزت و مقام او
هاشمیان کشیده صف ، برای احترام او
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.....
سلام ما به سکینه ، که نوحه خوان حسین است
حدیث شیعتی اش از ، لب و دهان حسین است
عزیز قلب عقیله ، انیس جان حسین است
بلا نهاده سر به خاک ، بر آستان صبر او
سلام بر شهر دمشق، سلام ما به قبر او
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
......
#حضرت_رقیه نازدانه امام حسین
سلام ما به رقیه ، که عالمی به فدایش
فرشته گرم طواف است ، میان صحن و سرایش
گرسنه مانده و پهن است ، چه سفره ها به عزایش
شنید بوی فاطمه ، زدامن رقیه اش
حسین با سر آمده ، به دیدن رقیه اش
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.......
#حضرت_ام_کلثوم
سلام زینب کبری ، به روح زینب صغری
حیا و عفت او بود ، شبیه حضرت زهرا
زهیبتش شده معلوم ، که هست دختر مولا
زینب اگر که خطبه خواند ، به کوفه مثل پدرش
کلثوم خطبه خوانده است ، ولی شبیه مادرش
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.....
#حضرت_نجمه همسر امام حسن و مادر حضرت قاسم
بگو سلام به نجمه ، عروس حضرت زهرا
مدینه یار حسن بود ، در اوج غصه و غمها
به کربلا شده یارِ ، حسین و زینب کبری
تمام افتخار اوست ، که من کنیز حسنم
جُعده ملعونه کیه ، عروس فاطمه منم
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.......
#حضرت_فاطمه_بنت_الحسین
سلام ما به عروسی ، که تاجدار حرم شد
عزیز شاه دو عالم ، عروس شاه کرم شد
دختر فاطمه بود و ، عروس فاطمه هم شد
قاسمشو روونه کرد ، بشه فدای پدرش
میخونه با اهل حرم ، وَ اِن یَکاد پشت سرش
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.....
#حضرت_رباب
سلام ما به رباب و ، دو پاره جگر او
گره گشای بزرگان ، به کودکی پسر او
نگو که طفل صغیر است ، علی ست شیر نر او
ریخت به هم یه لشکر و ، شد پسرش عجب یلی
به جای لالایی براش ، میگفت علی علی علی
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
.....
#حضرت_لیلا
سلام حضرت زهرا ، به روح و پیکر لیلا
حیا گرفته شرافت ، زنور معجر لیلا
جوونامون به فدای ، علیِ اکبرِ لیلا
وقتی میجنگه پسرش ، با ذکر یاعلی مدد
دعا به لیلا میکنن ، آمنه و بنت اسد
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
......
#حضرت_ام_البنین
سلام شیر خدا بر ، ام بنین و وفایش
چقدر یوسف زهرا ، همیشه کرده دعایش
که چار شیر نر آورد ، برای کرب و بلایش
اگه نبود تو کربلا ، ولی سعادت و ببین
عباس سقایی میکرد ، به نیّتِ ام بنین
صَلَی اللهُ عَلی ؛ مخدرات کربلا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#روضهامکلثومسلاماللهعلیها
🏴#حضرت_ام_کلثوم_س
🏴#دوبیتی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ز آه و ناله معلوم است امشب /
نوا از نای مظلوم است امشب /
الا ای سینه زن ها، نوحه خوان ها /
عزای ام کلثوم است امشب /
یوسف حق پرست(غریب )✍
............
به یاد کربلا زاری کن امشب
ز دیده خون دل جاری کن امشب
عزایِ ام کلثوم است ای دل
بیا با ما عزاداری کن امشب
یوسف حق پرست(غریب)✍
............
روح دعا ،أخت الوفا، بنت الوقاری
روح ادب زهرا نسب ، حیدر تباری
مثل علمداری ، شکوهی ، اقتداری
مانند زینب خواهرت همتا نداری
#احسان_اسماعیلی✍
............
مانند پدر ، مفسّر آیاتی
چون مادرِ خود ،کوثرِ احساساتی
اندازه ی زینب از تو حرفی نزدیم
حال آنکه تو نیز عمه ی ساداتی
#عالیه_رجبی ✍
..........
.
هرچند از اهل بیت طاها هستی
درغربت خود شبیه بابا هستی
باید بغل اسم تو بااشک نوشت
گمنام ترین دختر زهرا هستی
#عالیه_رجبی✍
#حضرت_ام_کلثوم
164.1K
.
#شور
#حضرت_ام_کلثوم
1⃣
عُــلیا مخدره خانم / امّ ِ / کلثوم
نفسای مادره خانم / امّ ِ / کلثوم
طوری خطبه رو بیان کردی/تو شام/ گفتن
شیردختِ حیدره خانم/ امّ ِ / کلثوم
خواهر شاه ِ علقمه
همدم و یار زینبی
بعد حسن / بعد حسین
تو یادگار مادری
دلها دخیل نام تو یا امّ ِ کلثوم
ما در پیِ مقام تو یا امّ ِ کلثوم
هم جنّ ُ انس و حور و ملک پیش پایت
پا شن به احترام تو یا امّ ِ کلثوم
دَخیلُکِ یا امّ ِ کلثوم
دَخیلُکِ یا امّ ِ کلثوم
2⃣
آیه ی چهارم از کوثر / امّ ِ / کلثوم
وتویی فاطمه ی دیگر/ امّ ِ / کلثوم
وقتی خون حیدرو زهرا / تو رگ / داری
از سرت نمیدی تو معجر/ امّ ِ / کلثوم
زینب دوم علی
انیس ِ دردو گریه ای
تو با نجابت و اصیل
و عمّه ی رقیه ای
کور خوانده آنکه گفته تویی زوج ثانی
ثانی کجا تو عمه ی صاحب زمانی
وقتی دخیل به دامن ِ تو داره عباس
کردی تو بعد روز دهم جان فشانی
دَخیلُکِ یا امّ ِ کُلثوم
دَخیلُکِ یا امّ ِ کُلثوم
#کربلایی_علیرضا_رستمی_زنجانی✍
#شور_هروله
#رضاابوالحسنی
.
#مناجات جدید #حضرت_ام_کلثوم علیهاالسلام و حضرت سیدمحمد عموی امام زمان علیهماالسلام
السلامعلیک یا صاحب الزمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف
باید از جرم و گناه دیده استغفار کرد
که مرا در محضر تو مانع از دیدار کرد
ای گل نرجس خجالت می کشم از چشمخود
با گناهانش مرا پیش نگاهت خار کرد
توبه از آن سیّئاتی می کنم که روز وشب
رفتنم تا خیمه ی سبز تو را دشوار کرد
عفو کن این نوکری را که پس از هر توبه اش
روبه رویت هر گنه را باز هم تکرار کرد
خوب می دانم اگر در خواب غفلت رفته ام
باز یک گوشه نگاه تو مرا بیدار کرد
کاش برگردی بزودی،ای طبیب دردها
نوکر بیچاره را هجران تو بیمار کرد
بی تو این دنیا نباشد جز جهنم،حق بده
دوری ات قلب مرا از زندگی بیزار کرد
آخر ماه جمادی آمده وقت عزاست
درد های سینه ات، اشک تو را بسیار کرد
داغ عمّه یک طرف، داغ عموجان یک طرف
می دهم حق، روضه ها چشم تو را خونبار کرد
عمّه جانت امّ کلثوم است دیگر محتضر
کربلا تا شام ِمحنت، قلب او را زار کرد
دارد از یک عمر درد و غصّه راحت می شود
روز و شب بر حاجت ِمرگ خودش اصرار کرد
هرگز از یادش نرفته شام و رقص مست ها
گریه ها در کوچه ها از خنده ی انظار کرد
بود شهزاده ولی بر تن لباس پاره داشت
از چه دشمن عمه ات را راهی بازار کرد
لحظه ی مرگش شده آن موقع که او را یزید
وارد بزم شراب شام با اجبار کرد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.