5. حضرت رقیه س.mp3
3.31M
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_پنجم
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
بمیرم برا اون دختری که میدید مادرش رو میزنند ! هی پناه به برادرش می آورد ، یازهرا یازهرا .. به به عجب حال و اشکی داری ، تو همین اشک ها ، حاجت هایت رو از خدا بخواه ..
امشب نام #رقیه برده شد ، نام سه ساله کربلا برده شد ، اگه مادرش زهرا رو سیلی زدند ، مادرش رو تازیانه زدند ، رقیه ی سه ساله را هم سیلی زدند ! تازیانه زدند ..
دردِدل با سرِ پدر میگفت
خون دل ازمژه روانه نداشت
گفت بابا :
من یتیم و شکسته دل بودم
بابا تن من تاب تازیانه نداشت !
#محمد_جواد_غفورزاده (شفق)
به به ، همه این مجلس باید ناله بشه ، نام این سه ساله اومد ، امشب مهمون این خانوم سه ساله شدیم ، یه نگاه به قد و بالای کوچولوش کنید ، نمیدونم دختر سه ساله داری یا نه ، تو خانوما اگه دختر سه ساله هست ، دخترت رو بلند کن روی پاش بایسته ، یه نگاه به قد و بالاش کن ، یه نگاه به صورت کوچولوش کن ، یه نگاه به این دست های کوچولوش کن ، یه نگاه به این پاهای کوچولوش کن ، من دو تا سئوال ازت میکنم : آخه این صورت نازنین طاقت #سیلی داره ؟ این پاهای نازنین رو #خار_مغیلان دویده ، پر آبله است !
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده ، پرآبله
خیلی ها حاجت دارند ، گرفتارند ، ان شاالله خدا قسمت کنه قبر خانم رقیه رو ، اونایی که الان ناامنی ایجاد کردند نابود کنه ، با هم برویم کنار قبر این خانم ، نمیدونم ، اونایی که رفتند دیدند ، اسباب بازی میارن ، عروسک میارن !
اتریش ، مرکز اسلامی وین
5. حضرت رقیه س.mp3
3.31M
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_پنجم
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
بمیرم برا اون دختری که میدید مادرش رو میزنند ! هی پناه به برادرش می آورد ، یازهرا یازهرا .. به به عجب حال و اشکی داری ، تو همین اشک ها ، حاجت هایت رو از خدا بخواه ..
امشب نام #رقیه برده شد ، نام سه ساله کربلا برده شد ، اگه مادرش زهرا رو سیلی زدند ، مادرش رو تازیانه زدند ، رقیه ی سه ساله را هم سیلی زدند ! تازیانه زدند ..
دردِدل با سرِ پدر میگفت
خون دل ازمژه روانه نداشت
گفت بابا :
من یتیم و شکسته دل بودم
بابا تن من تاب تازیانه نداشت !
#محمد_جواد_غفورزاده (شفق)
به به ، همه این مجلس باید ناله بشه ، نام این سه ساله اومد ، امشب مهمون این خانوم سه ساله شدیم ، یه نگاه به قد و بالای کوچولوش کنید ، نمیدونم دختر سه ساله داری یا نه ، تو خانوما اگه دختر سه ساله هست ، دخترت رو بلند کن روی پاش بایسته ، یه نگاه به قد و بالاش کن ، یه نگاه به صورت کوچولوش کن ، یه نگاه به این دست های کوچولوش کن ، یه نگاه به این پاهای کوچولوش کن ، من دو تا سئوال ازت میکنم : آخه این صورت نازنین طاقت #سیلی داره ؟ این پاهای نازنین رو #خار_مغیلان دویده ، پر آبله است !
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده ، پرآبله
خیلی ها حاجت دارند ، گرفتارند ، ان شاالله خدا قسمت کنه قبر خانم رقیه رو ، اونایی که الان ناامنی ایجاد کردند نابود کنه ، با هم برویم کنار قبر این خانم ، نمیدونم ، اونایی که رفتند دیدند ، اسباب بازی میارن ، عروسک میارن !
اتریش ، مرکز اسلامی وین
#حتما بخونید
📌بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعد از ظهر کوچه ها خیلی خلوت بود من و کمیل روبروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت کردن بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت😓😓 چند لحظه ای بود که سرش پایین بود سرش را بالا اورد و گفت مهدی همین جا بمان من گفتم چی شده گفت: گفتم همین جا بمان ، جلو نیا☝️
به پشت سرخودم نگاه کردم و دیدم که خانم وآقایی درحال نزدیک شدن بهماهستند مردیورزشکار و درشتاندام بود💪
با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنانکه کمیل جلو میرفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم گفتم کمیل تو ورزشکاری من چی بگم من که کتکه رو خوردم😢🤕
به سمت آنها رفت ومن هم پشت سر او حرکت کردم
به آنها رسید سلام کرده همین طوری که سرش پایین بود گفت ببخشید میشه خواهشی از شما بکنم⁉️
اجازه بدهید چند لحظه ای به همسر شما نگاه کنم و از اون لذت ببرم.......
آن مرد به شدت عصبانی شدو گفت: حرف دهنت را به فهم.😡😡😡
کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد...
اجازه بدهید چند لحظه به همسر شما نگاه کنم از اون لذت ببرم. مرد به شدت عصبانی شده و سیلی محکمی به صورت کمیل زد😤😤😤 ، کمیل دوباره در خواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکم تری به صورت کمیل زد👊 همسرش گفت نه به سر پایینت نه به این حرفات خجالت بکش😠 چرا همچین درخواستی میکنی؟
کمیل گفت نمیدونستم اگر ازشما اجازه بگیرم شما ناراحت میشوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت می بردند من هم لذّت میبردم...
جوان به شدت عصبانی شد #سیلی محکمی با دست چپ به صورت کمیل زد 😔😞
آن لحظه کمیل دستشو جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد 😭😭
فکر کنم یادش افتاد به "مادر" شایدم باخودش میگفت مادر من مردم جوانم ورزشکارم ولی شما ... 😭😭😭😭💔
من به جوان گفتم حالا سیلی میزنی بزن ولی چرا با دست چپ زدی😭 یادش اوردی که در کوچه ها مادرش را زدند😭 در حالی که مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود💔💔
این جوان حیرت زده به کمیل نگاه می کرد نمیدانست چه کند همسرش گفت: این که می گویند #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) هست؟ و من گفتم بله...
یادش اوردی حضرت زهرا ( سلام الله علیها )را زدند😔 وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذر خواهی کرد کمیل او را در آغوش گرفت وهر دو شروع به گریه کردند😭😭 کمیل به او گفت تورو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با "چادر" باشد وان جوان گفت قول میدهم که هیچ وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود☝️
چند سالی گذشت
کمیل شهید شد💔🕊 والان تشیع جنازه کمیل هست همچنانکه دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم که همان جوان می آید ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت : کمیل چه شده است ؟ تصادف کرده ؟
گفتم ، شهید شده است🕊
گفت ، کجا ؟
گفتم ، سوریه
گفت ، مگر میگذارند کسی برود ؟
گفتم ، بله پاسدارها میروند
گفت ، مگر او پاسدار بود ⁉️
گفتم ، بله اوحدود ۴ سال است که پاسدار است
گفت ، سوریه بوده ؟
گفتم بله و ناگهان ناخواسته گفتم: سوریه حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر همان کسی که در کوچهها سیلی خورده 😔💔
گریه اش گرفت وبا کنده های زانو افتاد روی زمین😭
خیره خیره بعکس شهید نگاه می کرد و گفت: کمیل من به قول خودم عمل کردم توروخدا کمکم کن مثل تو شهیدشم😔
📝 اری شهدا همیشه در همه جا تاثیر گذارند....
شهید مدافع حرم کمیل قربانی🌹
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
#سلام_بر_سه_ساله
#امام_حسین_علیه_السلام
اصلا #رقیه نه ، مثلا دختر #خودت
یک شب میان #کوچه بماند ، چه می شود؟
اصلا بدون کفش ، توی #بیابان و پیاده نه !!!
در راه خانه #تشنه بماند ، چه می شود ؟
دزدی از او با #سیلی و شلاق و فحش ، نه !
تنها به زور #گوشواره بگیرد ، چه می شود؟
گیریم #خیمه نه ، خانه و یا سرپناه ، نه !
یک #شعله پیرهنش را بگیرد ، چه می شود ؟
در بین #شهر ، توی شلوغی ، همیشه ، نه !
یک #شب که نیستی ، بهانه بگیرد ، چه می شود؟
اصلا #پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ،
#تشنه مقابل چشمش بمیرد ، چه می شود ؟
دست گناهکار مرا روز #رستاخیز
یک #دختر سه ساله بگیرد ، چه می شود ؟
#صلی_الله_علیک
#یا_رقیه
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──