eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ منوچهر دوست نداشت ناله کنه،😩 راضی میشد به مرفین زدن.💉 و من دلم می گرفت این حرف ها رو کسی می زد که نمی دونست جبهه کجاست و جنگ💣 یعنی چی.... دلم می خواست با ماشین🚗 بزنم پاشو خورد کنم ببینه میتونه مسکن نخوره💊 و دردش رو تحمل کنه؟ ما دو سال تو خونه های سازمانی🏡 حکیمیه زندگی می کردیم. از طرف نیروی زمینی یه طبقه رو بهمون دادن. ماشین🚗 رو فروختیم، یه وام💵 از بنیاد گرفتیم و اونجا رو خریدیم. دور و برمون پر از تپه و بیابون بود...🏞 هوای تمیزی داشت...🌫 منوچهر کمتر از اکسیژن استفاده می کرد... بعدظهرا با هم می رفتیم توی تپه ها پیاده روی.🚶🚶‍♀ یه گاز سفری و یک اجاق کوچک و ماهیتابه ای🍳 که به اندازه ی دو تا نیمرو درست کردن جا داشت خریدیم. با یه کتری و قوری کوچیک و یه قمقمه.🍶 دوتایی می رفتیم پارك قیطریه...🏞 مثل دوران نامزدی......💑 بعضی شبا چهارتایی👨‍👩‍👧‍👦 می رفتیم پارك قیطریه برای علی و هدی دوچرخه🚴 خریده بود. پشت دوچرخه ی هدی🚴‍♀ رو می گرفت و آهسته می برد و هدی پا می زد تا دوچرخه سواری یاد گرفت. اگه حالش بد می شد🤕 می موندیم چیکار کنیم... زمستونای سردی داشت....🌨🌊آنقدر که گازوییل یخ می زد. سختمون بود. پدرم خونه ای داشت🏚 که رو به  راهش کردیم و اومدیم یه طبقش نشستیم. فریبا و جمشید طبقه ی دوم و ما طبقه ی سوم اون خونه.... منوچهر دوست داشت به پشت بوم نزدیک باشه. زیاد می رفت اون بالا... 《دستهایش را دور دست🙏 منوچهر که دوربین را جلوی چشمش گرفته بود و آسمان را تماشا می کرد،🔭 حلقه کرد... گفت: من از این پشت بام متنفرم. ما را از هم جدا می کند.👥 بیا بروییم پایین.😔 نمی توانست ببیند آسمان☀️و پرواز چند پرنده🕊 منوچهر را بکشد بالا و ساعت ها نگهش دارد. منوچهر گفت: "دلم می خواهد آسمان باز شود و من بالاتر را ببینم."😎 فرشته شانه هایش را بالا انداخت؛🙄 "همچین دوربینی وجود ندارد! "😳 منوچهر گفت: "چرا هست. باید دلم❤️ را بسازم، اما دلم ضعیف است." فرشته دستش را کشید👋 و مثل بچه های بهانه گیر گفت:😩 "من این حرف ها سرم نمی شود. فقط می بینم اینجا تو را از من دور می کند، همین. بیا برویم پایین"😢 منوچهر دوربین🔭 را از جلوی چشمش👁 برداشت و دستش را روی گره دست فرشته گذاشت✋ و گفت: "هر وقت دلت برایم تنگ شد بیا اینجا. من آن بالا👆 هستم."》 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹