بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
ای در مدار عشق نیمِ دیگر من
برخیز مهمانت رسیده دلبر من
در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من
هرگز نمی شد این جدایی باورِ من
باور نمی کردم که داغت را ببینم
روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم
حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده
تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده
جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده
ور نه دگر جانی برایِ من نمانده
جانان من جانی بده که نیمه جانم
امروز من در كسوت یک روضه خوانم
بعد از وداع آخرت با کام عطشان
وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان
شد ديده ام سيل و دلم مانند طوفان
دنبال تو روحم روانه شد به میدان
تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه
اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه
@hosenih
با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده
دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده
از دور دیدم یکنفر که ایستاده
چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده
مُردم نشد از اينكه راهش را ببندم
لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم
او می شنید انگار آهِ مادرت را
من آمدم اما لگد زد خواهرت را
یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را
نامرد برگرداند با پا پیکرت را
هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت
او ضربه می زد مادرت از حال می رفت
وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد
خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد
از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد
دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد
مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد
دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد
بعد از تو فکر عابد بیمار بودم
فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم
در حالتی درمانده و دشوار بودم
تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم
تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم
پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم
دشمن مرا با اختیار تام می برد
گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد
من را به جُرم منکر اسلام می برد
من را برای بزمِ شهر شام می برد
در پشت دروازه مرا با لرزه بردند
من را میان چشمهای هرزه بُردند
من هم نوای درد سجادم برادر
ای کاش که مادر نمی زادم برادر
تا آخر عمرم بود يادم برادر
بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر
بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم
از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم
@hosenih
در پیش روی چشم خیس کودکانت
بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت
تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت
با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت
بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد
بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد
ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم
صوتِ علی را من طنین انداز کردم
با خطبه هایم مشت شان را باز کردم
مثل همه پیغمبران اعجاز کردم
گر چه میان ریسمان ها بود دستم
بت های شامی را خلیل آسا شکستم
تقصیر من شد از قفا راست جدا شد
تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد
تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد
تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد
هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد
تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
@hosenih
با یاد روز واقعه جا دارد از غمت
لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم
با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا
حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم
بهرم دعا نما که مبادا دوباره از
دروازه های شام بلا من گذر کنم
شد آستین من بخدا معجرم حسین
عباس را نباید از آن با خبر کنم
مانده صدای چوب و لبت بین گوش من
صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم
رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر
آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم
@hosenih
طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت
باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم
با دست خسته زیر لحد جای دادمش
جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
یاس سپید باغ بهاران من بیا
نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا
لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا
جان میدهم کنار تو ای جان من بیا
اشک فراق بر رُخ بابا چکیده است
زهرای من زمان جدائی رسیده است
ای راحتی این نفس آخرم بیا
خواهم که توشه ام بدهی دخترم بیا
سایه زده اجل به سرم بر سرم بیا
ای مهربانتر از پدر و مادرم بیا
آهی برای این دل غم پرورم بکش
تا سالم است دست تو روی سرم بکش
@hosenih
غصه نخور زمان جدائی زیاد نیست
از پیلهء فراق رهایی زیاد نیست
ذکر پدر پدر به کجائی زیاد نیست
تا اینکه در برم تو بیائی زیاد نیست
آماده باش بعد من از راه میرسی
با صورتی گرفته تو ای ماه میرسی
تو بعد من بلاکش غم بی نهایتی
تنها سپر برای امام و ولایتی
حامی حیدری و خودت بی حمایتی
در شعله یاعلی تو گردد حکایتی
بعد من از زمانه تو بیزار میشوی
مجروح ضربهء در و دیوار میشوی
زهرای من به خواب و به رؤیا بگو علی
در پشت در به نیّت بابا بگو علی
شعله اگر که سوخت تنت را بگو علی
در کوچه زیر مشت و لگد ها بگو علی
دشمن به اهل بیت چه گستاخ میشود
با میخ داغ جسم تو سوراخ میشود
@hosenih
زهرا بیار این دم آخر حسین را
زهرا بیار جان پیمبر حسین را
تا بینمش به چشم زخون تر حسین را
تا بوسه اش زنم لب و حنجر حسین را
وقتی که روز خواهر او میشود سیاه
می آیم از بهشت به گودال قتلگاه
وقتی زتشنگی به زمین مانده ردّ پاش
بر جای بوسه ام نوک خنجر کشد خراش
بی فایده ست هر چه کند قاتلش تلاش
پس با لگد کند به روی خاک جابجاش
اینگونه است خصم چنین حَربه میزند
از پشت سر به گردن او ضربه میزند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
خانه ای که مادرش زخمی شده غم خانه است
باغ اگر باشد شبیه کلبه ای ویرانه است
مادر در بستر اُفتاده که حالش ناخوش است
با نگاهش، دور طفلان مثل یک پروانه است
بهر مرغِ بین آتش لطمه دیده زیرِ پا
بهترین جا، گوشهء عُزلت میان لانه است
فاطمه حالش وخیم است و طبیبی هم که نیست
مونس روز و شب ش هم اشک دانه دانه است
صورت ودست وسرش بدجورضربه خورده است
این جنایت، کارِ یک طُغیانگر دیوانه است
نامرتب مانده موی زینب و موی حسین
موی بی شانه دلیلش درد دست و شانه است
قُنفُذ از هر مالیاتی بعد کوچه شد مُعاف
بعد زهرا این برایش بهترین کارآنه است
خانه دارِ پا به ماهِ شیر خیبر را زدند
ننگ بر تاریخ، این غم فوق ظالمانه است
فاطمه در زیرِ در بود و ز رویش رَد شدند
ماندن حوریه با این وصف یک افسانه است
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#مجتبی_صمدی_شهاب
▶️
خانه ای که مادرش زخمی شده غم خانه است
باغ اگر باشد شبیه کلبه ای ویرانه است
مادر در بستر اُفتاده که حالش ناخوش است
با نگاهش، دور طفلان مثل یک پروانه است
بهر مرغِ بین آتش لطمه دیده زیرِ پا
بهترین جا، گوشهء عُزلت میان لانه است
فاطمه حالش وخیم است و طبیبی هم که نیست
مونس روز و شب ش هم اشک دانه دانه است
صورت ودست وسرش بدجورضربه خورده است
این جنایت، کارِ یک طُغیانگر دیوانه است
نامرتب مانده موی زینب و موی حسین
موی بی شانه دلیلش درد دست و شانه است
قُنفُذ از هر مالیاتی بعد کوچه شد مُعاف
بعد زهرا این برایش بهترین کارآنه است
خانه دارِ پا به ماهِ شیر خیبر را زدند
ننگ بر تاریخ، این غم فوق ظالمانه است
فاطمه در زیرِ در بود و ز رویش رَد شدند
ماندن حوریه با این وصف یک افسانه است
🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀💐
1. دوباره بوی بهار.mp3
4.71M
#سرود_میلاد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_سعید_حدادیان
دوباره بوی بهار اومد
چلچراغ روزگار اومد
مژده بده برای ارباب
بهترین هم دم و یار اومد
رسیده باز شمیم کوثر
زهرا شده صاحب دختر
دختری که در سلابت شد
اَلمثنیِ باباش ، حیدر
اومده نور دل یاسین و طه
شده روشن دیده ی
حیدر و زهرا
ملیکه ای که شده زینت بابا
ملیکه ای که شده زینت بابا
حضرت زینب زینب زینب
جانانم زینب زینب زینب
ای جانم زینب زینب زینب
ایمانم زینب زینب زینب
غزلِ بی مَثل و نابه
گنجینه ی عشق نایابه
حسین و می بینه میخنده
گهواره ش ، دستای اربابه
بساطِ عشقِ حق آماده س
یکی دل و یکی دلداده س
گفته منو دعا کن ، ارباب
به خواهر که روح سجّاده س
زینب اومد
عالَمِ عشق و صفا داد
زینب اومد
کربلا رو بقا داد
زینب اومد
دلهارو نورِ خدا داد
همهء انبیا ، مدیونت
لیلی و مجنونا ، مجنونت
حفاظت کرده امامت رو
عقل بشر شده حیرونت
هر کسی با خدا مَحرم شِه
هر کسی با شما ، همدم شِه
باید فداش همه عالم شِه
باحُججی ها نزاشتیم که
یه آجُر از حرمت کَم شه
مدافعای حرمت ، بی نظیرن
غلامِ عباس و
توو معرکه ، شیرن
شهادت نامه شونو
از تو میگیرن
حضرت زینب زینب زینب
جانانم زینب زینب زینب
ای جانم زینب زینب زینب
ایمانم زینب زینب زینب
شاعر:
#مجتبی_صمدی_شهاب
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
انگارعالم باردیگرجان گرفته
شادی مجال غم ازاین وآن گرفته
ازابررحمت بازهم باران گرفته
سردارخوبی ها سر وسامان گرفته
امشب شب رؤیائی این عالمین
کوچک ترین حیدر به دستان حسین است
چشم انتظاری بنی هاشم به سر شد
طوبای باغ فاطمیون پر ثمر شد
نوری مضاف جمع خورشید وقمر شد
آقا برای چندمین دفعه پدر شد
اجماع کلی بنی هاشم همین است
این طفل تمثال امیرالمؤمنین است
یک تکه الماس است بر دستان بابا
مانند یک رود است درآغوش دریا
آئینه می گردد به روی دست سقا
صف بسته قومی محضرش بهر تماشا
اکبر نگاهش کرد او خندید، جان گفت
ارباب درگوشش مسیحایی اذان گفت
وقتش رسید آقا که نام او بگوید
با سرّ اعظم نام این مه رو بگوید
این نکته باریکتر از مو بگوید
کوری چشم دشمنان حق منجلی شد
فرزند بچه شیر حق نامش علی شد
این طفل کوچک پیر یک دنیای عشق است
سرتا به پا آئینه و سیمای عشق است
آقا و آقا زاده آقای عشق است
مهری به طومار و به عاشورای عشق است
هدیه به زهرا شیره جان رباب است
از نسل آب و تشنه لبهاش آب است
بند قماطش را زبالا آفریدند
مشگل گشای هر دو دنیا آفریدند
محسن برای نسل زهرا آفریدند
هم رتبه و هم شأن سقا آفریدند
ششماهه صد ساله کند طی مدارج
آری علی اصغر بود باب الحوائج
گهواره اش یک قبله سیّار باشد
کعبه به دورش حاجی هشیار باشد
سرباز راه حیدر کرار باشد
پس تیر معمولی برایش خار باشد
از بس ابهت داشت لشگر از توان رفت
بهر شکار او سه شعبه در کمان رفت
با دست وپای بسته میدان را بهم ریخت
یک قوم سرگردان وحیران را بهم ریخت
نظم وفنون رزم وگردان را بهم ریخت
معنای خیر و لطف باران رابهم ریخت
مشگل گشا شد حرمله مشگل گشا زد
نامرد مرد کوچکی را بی هوا زد
داغش به قاب سینه غم تصویر کرده
انگشت حیرت بر لب تکبیر کرده
طوری زدش گویا که صد تقصیر کرده
انگار نیزه در گلویش گیر کرده
آن سو به صورت مادری بیچاره می زد
این سو زحلقش خون چه بد فوّاره می زد
طفلک میان نعره ها لرزید وپرزد
براشک بابا لحظه ای خندید و پرزد
برگ گل حلقوم او پاشید و پرزد
با تیر بر کتف پدر چسبید و پرزد
تیر از گلویش در نیامد غم بپا شد
در آن کشاکش ها سر از پیکر جدا شد
#مجتبی_صمدی_شهاب
4_5962786028560326055.mp3
1.31M
زمزمه روضه شهادت امام صادق علیه السلام
به سبک از هر چی پست بدم میاد
زهر کینه منو سوزوند و در تبم
این نیمه جون من اومده رو لبم
بد جوری زخمیه تیر غربت شدم
تو شهر مادریم من بی حُرمت شدم
یه بی حیا منو کشید
تو کوچه ها منو کشید
تا افتادم روی زمین
روی خاکا منو کشید
مادر مادر بیا بیا
سوزوندن خونمو شبیه مادرم
امّا دیگه نسوخت آتیش موی سرم
گیر افتاد فاطمه ما بین شعله ها
با یه ضرب لگد شد مُحسنش فدا
نامردا مادرُ زدن
بی هوا مادرُ زدن
جا پا رو چادرش نشست
چون با پا مادرُ زدن
مادر مادر بیا بیا
پشت مرکب یهو وقتی خوردم زمین
افتادم یاد اون دختر نازنین
رقیّه بود و زجر خواب از چشماش پرید
موهاشُ از رو اسب از پشت سر کشید
درد من درد کربلاس
دردی که درد بی دواس
رقیّه رو تا میزدن
داد میزد که عموم کجاس؟
#زمزمه
#شهادت_امام_صادق
#اثر_جدید
#مجتبی_صمدی_شهاب
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
91.3K
❣﷽❣
🎆#سینه_زنی_امام_عسکری_ع
بر لب آمد جان من
بسته شد چشمان من
من غريب سامرايم
كشته ء زهر جفايم
🎆 يا مظلوم يا مولا
قلب من شد پر شرر
چشم من مانده به در
با غم و محنت قرينم
كاش مهدي را ببينم
🎆 يا مظلوم يا مولا
مثل گل پژمرده ام
ارث مادر برده ام
از در و ديوار خانه
ميكشد آتش زبانه
🎆 يا مظلوم يا مولا
(#مجتبی_صمدی_شهاب)
کانال روضه دفتری👇👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈