eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
حیا و عصمت و پاکیزگی را در رُخَت دیدند تو را بِرّه، تقیّه، عابده، معصومه نامیدند وجودت روشنی‌بخشِ دل موسی بن جعفر شد چه نعمت‌ها که از یُمن قدم‌های تو باریدند علی موسی الرضا خوشحال‌تر از کل عالَم بود ملائک از تهِ دل بعد میلاد تو خندیدند هزاران فطرس دلسوخته با صد هزار امید برای عرض حاجت دور چشمان تو چرخیدند چه با حسرت ضریح و بارگاهت را نشان دادیم به آنها که نشان از مدفن خورشید پرسیدند ✍
؛ هر چه‌قدر که درد بی دوا داریم دلای اسیر و مبتلا داریم یادمون نمیره تویِ سختیا آقایی مثلِ امام رضا داریم پیش هر غریبه زانو نزدیم ما به هر بی‌آبرو رو نزدیم هر جایی گره به کارمون نشست رو به‌جز ضامن آهو نزدیم به‌جز این خونه که امید همه‌ست دلِ ما به هر کسی رو زد، نشد قربونش برم که از صحن و سراش کسی با دستای خالی رد نشد قربون کبوترای حَرَمش قربون این‌همه لطف و کَرَمش الهی تا زنده‌ایم از سرمون کم‌نشه سایه‌ی لطفِ عَلَمش * چی میشه برای ما دعا کنی مارو جزءِ عاشقات صدا کنی چی می‌شه مثلِ ضریح با صفات دلِ سنگ ما رو هم طلا کنی توی تاریکی نمی‌لرزه تنم با تو سر شدن روزای روشنم دم آخر آقا چشم به راهتم قول دادی سه جا بیای به دیدنم ✍
کشتی آشفتگیِ خَلق را ساحل، حسین خوش‌به‌حالِ هر که دارد در دلش منزل، حسین هیچ‌کس با دستِ خالی رد نشد از محضرش اولین و آخرین امید هر سائل، حسین بُغض او یعنی جهنم، حُب او یعنی بهشت روز محشر دوزخ و فردوس را حائل، حسین دل‌خوشیِ ما همین اشک است در یوم الحساب یا اله العالمین! اغفر ذنوبی بِالْحُسین او به فکر کل مخلوقات بود الا خودش عاقبت حتی سفارش کرد بر قاتل، حسین ** شأن او تشت طلا و بزم مِی‌ْخواری نبود آه نور حق کجا و مجلسِ باطل، حسین... ✍
کشتی آشفتگیِ خَلق را ساحل، حسین خوش‌به‌حالِ هر که دارد در دلش منزل، حسین هیچ‌کس با دستِ خالی رد نشد از محضرش اولین و آخرین امید هر سائل، حسین بُغض او یعنی جهنم، حُب او یعنی بهشت روز محشر دوزخ و فردوس را حائل، حسین دل‌خوشیِ ما همین اشک است در یوم الحساب یا اله العالمین! اغفر ذنوبی بِالْحُسین او به فکر کل مخلوقات بود الا خودش عاقبت حتی سفارش کرد بر قاتل، حسین ** شأن او تشت طلا و بزم مِی‌ْخواری نبود آه نور حق کجا و مجلسِ باطل، حسین...
شعله‌های کینه از هر سو به سویش آمدند در دل حجره دل پروانه را آتش زدند زهر بهر بردن نوری دگر مأمور شد زهر یک‌بار دگر هم‌دست با انگور شد داغ او هم مثل داغ مجتبی مرهم نداشت آه صاحب‌خانه بین خانه‌اش مَحرم نداشت ظهر بود و هلهله بود و هیاهو بود و درد آه کاری کرد ام الفضل که جعده نکرد از سر شادی کنار پیکر او کف زدند تا صدایش در دل حجره نپیچد دف زدند پایکوبی کنیزان حرمتش را بد شکست کِل کشیدند و نگفتند او عزیز فاطمه ست آه جا دارد تمام عمر از داغش گریست پشت‌بام خانه که شأن امام شیعه نیست گرچه قرآنِ تنش از زهر آیه‌ آیه شد لااقل بال کبوترها برایش سایه شد لااقل جمع کثیری از محبین آمدند وقت تشییعِ جنازه گل به تابوتش زدند در دل گودال جسمش نامرتب شد؟ نشد پیکر پاکیزه‌اش مهمان مرکب شد؟ نشد او ندیده لحظه‌ای دروازه‌ی ساعات را کوچه و پرتاب سنگ و عمه‌ی سادات را تازه بعد از این که لشکر از دل گودال رفت شمر با آن خنجر کندش به استقبال رفت می‌کشد مِی خواره‌ای فریاد، فکرش را بکن ریش و قیچی دست شمر افتاد، فکرش را بکن ✍
دوباره عطر محبت وزید، بسم الله دوباره ماه محرم رسید، بسم الله سرآمد عاقبت این انتظارِ یک ساله به اذن حضرت شاهِ شهید، بسم الله اگر که آمده‌ای روسیاه و شرمنده میان روضه شَوی رو سفید، بسم الله به اشک، دیدهٔ مهدی‌ندیده را تَر کن اگر که آمده‌ای با امید، بسم الله بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است عزیز فاطمه درهم خرید، بسم الله ** رسید قافله‌ی عاشقان به کرب و بلا پُر از ستاره و سرو رشید، بسم الله همین که خواند به لب آیه‌های استرجاع صدای گریه‌ی گل را شنید، بسم الله ندیده عالم از این داغ، داغِ سنگین‌تر نگفت آن‌که سرش را برید، بسم الله ✍
من از این روزگار بی وفا بدجور دلگیرم من از کوفه، من از کرب و بلا بدجور دلگیرم من از مردی که بُرد انگشترت را سخت بیزارم من از تیری که آمد بی هوا، بدجور دلگیرم از آنکه نیزه می‌زد پیکرت را جای خود، اما از آن پیری که می‌زد با عصا، بدجور دلگیرم از آن‌که پیش چشم بچه‌ها می‌بُرد با لبخند به‌روی نیزه‌ها رأس تو را، بدجور دلگیرم سرم را می‌شکست ای کاش اما حُرمتم را نه من از این زجر بی‌شرم و حیا بدجور دلگیرم تو، توی تشت بودی و به روی تخت می‌خندید من از مهمانی نامردها بدجور دلگیرم ✍
رسید باباجان همان‌که موی تو را می‌کشید باباجان چقدر محکم زد بگو به عمه که خوابم پَرید باباجان بُرید امانم را همان‌که رأس تو را می‌بُرید باباجان تو بین گودالی به سوی خیمه چرا می‌دوید باباجان چقدر مثل همیم تو رو سفیدی و من‌ مو سفید باباجان ** تمام شد عمه همین‌که وارد بزم حرام شد عمه یزید می‌خندید ببین که با چه‌کسی هم‌کلام شد عمه امان امان‌ از شام چقدر دور و برش ازدحام شد عمه نپرس باباجان میان کوچه چطور احترام شد عمه ولی سر بازار اسیر زخم زبانِ عوام شد عمه ✍
پشت بر رُخِ پُر از، کینه‌ی زمانه کرد گیسوان کودکان را نِشَست و شانه کرد یک نگاه مملو از عشق خواهرانه کرد سوی قتلگه دوتا دسته‌گل روانه کرد پیش مادر عاقبت، آه رو سفید شد دختر شهید بود، مادر شهید شد گفت جان فاطمه، جان من فدای تو گفت بچه‌های من، نذر بچه‌های تو گفت مرده‌ام مگر! بنگرم عزای تو ای تمام هستی‌ام، هستی‌ام به‌پای تو گفت و بعد از آن دگر رفت از برابرش تا نبیند عاقبت، خجلت برادرش عشق یادگاری از روزگار زینب است صبر هر کجا که هست وام‌دار زینب است اختیار دهر در اختیار زینب است اقتدار شیعه از اقتدار زینب است خوش به حال هرکه از دست او دوا گرفت از عقیلة العرب اذن کربلا گرفت زینب آفتابی از آسمان مرتضی‌ست جلوه‌ای تمام از شرم و عفت و حیاست راوی غریبیِ لاله‌های بی‌نواست کربلا به لطف او تا همیشه کربلاست با کلام محکمش کار یک سپاه کرد روزگار شام را خطبه‌اش سیاه کرد شکر حق که روز و شب در پناه زینبیم شکر حق که دائماً روبه‌راه زینبیم جان نثار کوچکی در سپاه زینبیم ما فدای مکتب سرخ ماه زینبیم زینت پدر شدن این مقام زینب است کوه‌پایه‌ایم ما، کوه نام زینب است
دلتنگ و پر از تلاطم پنهان، پر از هراس نهانم شبیه راهِ نرفته، شبیه برگِ خزانم گذشت سالی و چشمم ندید کرب و بلا را بگو چه می‌شود امسال؟ واقعا نگرانم سپرده‌ام به خدا پای روضه‌ی تو بمیرم سپرده‌ام به خدا بی غم تو زنده نمانم خوشا به حال کسی که شده‌ست پیرغلامت خداکند که فدایت شود سر و تن و جانم خداکند که نگویند آرزو به دلش ماند مرا ببر به حریمت، ببر هنوز جوانم دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست خلاصه اینکه دوباره به کربلا برسانم
شکر خدا که سایه‌نشینِ سَرِ توأیم همشیره‌ی امام رضا! نوکر توأیم... ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄
قُوَّت قلبِ امیرالمؤمنینی فاطمه کلّمینی کلّمینی کلّمینی فاطمه