eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
140 دنبال‌کننده
59.6هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰] بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_ لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود ! کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_ اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند با همه افشاگری های یزیدِ می گسار با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_ با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_ در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_ یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_ لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_ بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_ بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده از زبانِ پاک بانوی متین و استوار کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_ "کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
اربعین کرب و بلاییم اباعبدالله عازمِ عرشِ خداییم اباعبدالله ما به شوقِ حرمت، سر به بیابان زده ایم در دلِ نور رهاییم اباعبدالله آتشِ عشقِ حرم در دلِ ما شعله ور است شوقِ آن صحن و سراییم اباعبدالله هر طرف می‌نگرم رنگِ افق خونین است ذاکرِ راسِ جداییم اباعبدالله داغِ تفتیده ی صحرا وُ بیابان به جگر بی تو در شور و نواییم اباعبدالله خیمه ها سوخته وُ قتلگه وُ عمّه وُ تل سر و پا غرقِ عزاییم، اباعبدالله هئیت و دسته وُ سنج و علم و بیرقِ خون ما به پابوسِ تو آییم اباعبدالله عشق در جاده ی دیدارِ شما گم شده است ما دل و جان به فداییم اباعبدالله هجرِ شش گوشه ی تو برده قرار از کفِ ما راهیِ کوی ولاییم اباعبدالله پرچمِ قافله سالار حسین در راه است زائرِ خونِ خداییم اباعبدالله یک قدم مانده که عاشق به وصالت برسد اربعین کرب و بلاییم اباعبدالله! @navaye_asheghaan
السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبالِ ما آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت جان به قربانِ تو و صحن و سرا و مرقدت زنده ایم از برکتِ مِهر ولایت یا رضا چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا در بغل گیرم ضریحِ با صفایت یا رضا یک زیارت سهمِ من پایینِ پایت یا رضا فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما برکتِ دنیای ما و شافیِ عقبای ما ای امامِ نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس اقتدارِ کشورِ ایران همه از نامِ توست روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو
(ع) عبدالعظیم دیده بدنیا گشوده است دل از تمامِ مردمِ ایران ربوده است آری کریم آمده سائل خبر کنید چون‌ آیه‌آیه‌ایی ز کرامت سروده است این سیدالکریم که صاحبِ کرم شده در شهرِ ری‌رسیده و صاحب‌ِ حرم شده از نسلِ مجتبی به کرامت سرآمده است در این حوالی است که بال و پرم شده واژه برای مدحِ تو گفتن کم آمده ست روح القدس به یاریِ من همدم آمده است گفتم به مدح و منقبتت سید الکریم هرکس‌که نیست یارِتو نامحرم آمده است هر کس که زائر است ترا گشته نورِعین من زار قبرِ حضرتتان زائرِ حسین تو عبد صالحی و شدی سیدالکریم هستی وکیل هادیِ دین شاهِ عالَمین حالا رسیده ام به حرم زائرت شدم در گرد این حریمِ حرم طایرت شدم دستم به روی سینه مودب رسیده‌ام کنجِ حرم نشسته و چون جابرت شدم! ای کریم اِبنِ کریمان حضرتِ عَبدالعَظیم افتخارِ مُلکِ ایران حضرتِ عَبدالعَظیم کوثرِ جانِ امامِ مجتبی(ع) و فاطمه (س) آسمانت نور باران حضرتِ عَبدالعَظیم!
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم چه حضوری که از او عشق بشارت میداد چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است عطر سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد دامنش دولتِ مسعود امانت دارد شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع) شده پروانه ی شمعش به دو عالم موسی(ع) حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است ز نسیمش همه درهای اجابت باز است نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است یازده بار زمین سر به خضوع آمده است از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار شانت این بس پسرت حضرت مهدی باشد بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد! .
‍ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *مدح _میلاد_حضرت_زهرا* * سلام الله علیها* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *گُل در گلستان اومده، تبارک الله* *کوثرِ قرآن اومده، تبارک الله* *لولوء و مرجان اومده، تبارک الله* *دلبر و جانان اومده، تبارک الله* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *بیتِ خدا،سعی وصفا،شورِ دمادم* *شادی نشسته رو لبِ عالم و آدم* *فرشته ها اومده ان،به خیرِ مقدم* *کوثر و شستشو میدن ز آبِ زمزم* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *گُل میریزه روی سرش حضرتِ مریم* *جِبریل تو گوشِ مصطفی آروم میخونه* *خدیجه باغِ دامنش زده جوونه* *یه سیب سرخِ جنتی زیبا نشونه* *شان و مقامش و فقط خدا میدونه* *به مکه بارون اومده، الحمدلله* *چه شاد و خندون اومده، الحمدلله* *لاله و ریحون اومده، الحمدلله* *به سینه ها جون اومده، الحمدلله* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *مبارکه شمس و ضحی یاسین و طاها* *به یُمنِ فجر و فاطر و کوثر و اعلی* *خدا به باغِ دامنِ حضرتِ زهرا(س)* *یازده گلِ محمدی(ص)کرده شکوفا* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *بگو اذون علوی ز شور و احساس* *بخون نمازِ عاشقی به حمد و اخلاص* *به کوریِ چشمِ بدِ دشمنِ خناس* *بخونیم اِیّکادو با سوره ی والناس *بوی محبت اومده، اومد خوش اومد* *نسیمِ رحمت اومده، اومد خوش اومد* *نورِ هدایت اومده، اومد خوش اومد* *چه با سعادت اومده، اومد خوش اومد* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *سحر تلاوت میکنه سوره ی کوثر* *مناره ها کِل میکشن به عشقِ حیدر* *حمد و ثنا می باره از لبِ پیمبر(ص)* *به شوقِ نامِ نامیِ حضرتِ مادر* *چی میکنه عالم و این دُردونه دختر* *یه قطره نورش میکنه عالم و محشر* *الهی کور بشه چِشِ دشمنِ کافر* *اون که به پیغمبرِ ما میگفته ابتر* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 *عطرِ گلِ محمدی، تبارک الله* *تو از خدای سرمدی، تبارک الله* *به بزمِ عشق و عاشقی، تبارک الله* *خوش اومدی خوش اومدی، تبارک الله* 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔸 *شاعر:* ** 🔹
هدایت شده از کانال نوای عاشقان
چون حسین باشد سهیمِ حوضِ کوثر از حسن می شود این جا پسر از او و دختر از حسن چون که باشد باقر از سیبِ گلابِ فاطمی نیمه ای هست از حسین و نیمِ دیگر از حسن گرچه می باشد حسین بابای زین العابدین باز او دارد عروسی مثلِ کوثر از حسن با دو خورشید از قضا سر می زند ماهِ تمام امتنان دارد بسی این جا برادر از حسن بر هدایت بر بشر، گو چارده نور آمده نُه فروغِ سرمدی باشد معطّر از حسن امتدادِ نور قطعاً صورتی جز نور نیست پس چه فرقی گر نشد جنسِ مذکر از حسن می شود باقر همان بحرالعلومِ شیعیان او که باشد وارثِ محراب و منبر از حسن راضی و خشنود باشد زین قرابت تا ابد قلبِ زهرا و علی و هم پیمبر از حسن
هدایت شده از کانال نوای عاشقان
ای که از عطرِ نگاهت سازِ باران می چکد یمنِ هرچه مقدمت خیرِ فراوان می چکد بس که از چشمِ تو بسمِ اللهِ رحمن می چکد هر زمان لب تَر کنی آیاتِ قرآن می چکد روشنی بخشیده عالم را بهارِ دانشت می درخشد ماه و اَنجُم در مدارِ دانشت گبر و کافر از نگاهِ تو مسلمان می شود عالَم از نیمه نگاهت غرقِ عرفان می شود یثربِ تفتیده از یُمنت بهاران می شود عقل ها از فهم و ادراکِ تو حیران می شود مکتبِ ما تا ابد الهامِ قال الباقر است عزتِ اسلام و دین با نامِ قال الباقر است باقرِ آلِ عبا ای مقتدای عاشقان دانش از نامِ تو آوازه گرفته در جهان دامنِ سبزِ تو گشته مأمنِ افلاکیان نامِ تو شد سیّد و بحرالعلومِ شیعیان پای دَرست شانه های ماه زانو می زند در ثنا و مدحِ تو خورشید هو هو می زند باقرالعِلم است و حقّا وارثِ علمِ خداست شهریارِ مُلکِ دین و عطرِ پاکِ انبیاست در نگاهش خاطراتِ درد و رنجِ کربلاست با زبانِ کودکی مرثیه خوانِ لاله هاست سینه اش گنجینه ی آیاتِ قرآنِ نفیس مملو از نورِ خدا و دانش و فِقه و حدیث آمده ماهِ رجب ماهِ مناجات و دعا بار الها چشمِ ما و لطفِ بی حدِّ شما چنته ی خالیِ ما و این همه جرم و خطا عفو کن ما را به حقِ پنجمین نورِ ولا با دعای یا من اَرجُوهَت دلم بی تاب شد در مسیرِ بندگی از جامِ تو سیراب شد!
(ع) ما به نزد حضرت شاه خراسان می رویم با سر و جان در بر سلطان ایمان می رویم قبله هفتم، امام هشتمین باشد رضا ما به نزد آن شهنشاه غریبان می رویم هرکه دارد آرزو بر گوبیا با کاروان ما به نزد آن امام انس و هم جان می رویم آن امامی که مراد عالَمی سازد روا در حضور او به امید فراوان می رویم خاک ایوان طلا را سرمه ی چشمان کنیم سر ز پا نشناخته در نزد جانان می رویم هر که را عشق امام دین بُوَد برگو بیا گو بیا با ما که ما با عهد و پیمان می رویم ❇️❇️❇️ (ع) شکر للّه شد نصیبم مشهد شاه رضا یافتم بوی بهشت از مرقد شاه رضا بود خالی جای یاران جملگی از مرد و زن در حریم کعبه سلطان علی موسی الرّضا پا نهادم در حرم، رفتم به نزدیک ضریح قفل را بوسیدم و دادم دل و جان را صفا در زیارت نامه خواندم، باز آوردم به یاد حقِّ حق داران و قوم و خویش و اقربا سیّما در پشت سر بهر شهید کربلا والدین جمله را از مرد و زن کردم دعا بارالها! کن نصیب دوستان سال دگر هم حریم کعبه و هم قبر آقایم رضا ❇️❇️❇️ (ع) السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبالِ ما آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت جان به قربانِ تو و صحن و سرا و مرقدت زنده ایم از برکتِ مِهر ولایت یا رضا چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا در بغل گیرم ضریحِ با صفایت یا رضا یک زیارت سهمِ من پایینِ پایت یا رضا فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما برکتِ دنیای ما و شافیِ عقبای ما ای امامِ نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس اقتدارِ کشورِ ایران همه از نامِ توست روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو! ❇️❇️❇️ ✍ سلامم به سلطان و ماهِ منیرم سلامم به درگاهِ نِعم‌الامیرم منم زائرِ صحنِ چشمانِ پاکت چو دیوانه عمری به دامت اسیرم اگر غرقِ عصیان و غرقِ گناهم توسل به دامانِ خیرِ کثیرم به پیشِ نگاهِ تو خم می شوم چون_ به درگاهِ لطفت سراپا حقیرم ز دریای مِهرت مرا هم ببخشا که آن شوره زاری شبیهِ کویرم چه محزون رسیدم به درگاهِ تو تا ز عطرِ ضریحِ تو حاجت بگیرم دلی که شکسته دعایش قبول است من آن سائلِ بی نوا وُ فقیرم من و آهِ بی انتهای جنونم ببین دردِ هجرانِ تو کرده پیرم به عشقِ گُلِ روی تو زنده باشم تویی جلوه ی عشق و ماهِ منیرم به من آبرو داده ای با نگاهت به قربِ جلالت ببین سر به زیرم شد از نَم نَمِ اشکِ من صحنِ تو خیس تو که آشنایی ز آه و نفیرم تو صد آسمان را به رویم گشودی که در هر دو عالم تویی دستگیرم دلم بس که دل بسته بر رافتِ تو غلامیِ تو حک شده بر ضمیرم من از روزِ خلقت به قلبم نوشتند به مِهرت بمانم ز عشقت بمیرم
. تو ای مسافرِ جنّت خدا نگهدارت برو به کوی سعادت که دستِ حق یارت از این صفا وُ سعادت خوشا به احوالت فرشتگانِ خدا آمدند به دنبالت سفیرِ عرش خدایی به گلشنِ هستی رسیده ای به وصال و ز خاک و تن رستی اگر به شوقِ زیارت به آن مکان رفتی بدان، بدان که فراتر ز آسمان رفتی به آه و ناله ی زینب به قلبِ سوزاتش تو را به جانِ حسین و به آهِ طفلانش اگر به روضه ی رضوان شدی تو مهمانش ز شوقِ سینه ادا کن تو عهد و پیمانش تو خود به سجده جمالِ خدای منان بین                              در آن فضای بهشتی رخِ شهیدان بین اگر ز نیزه شنیدی تلاوتِ قرآن بگو ، بگو لک لبیک تو از دل و از جان خدا دهد به تو پیوسته برکت ایمان اگر عمل بنمایی به سیرتِ قرآن تو ای مسافرِ جنّت خدا نگهدارت برو به کوی سعادت که دستِ حق یارت! ✍ .
◾️رباعی اول در بينِ كويرِ دل عجب طوفانی ست از شوقِ تو دیده های ما بارانی ست دلتنگِ فراق و منتظر بهرِ وصال چون چاره ی دردِ ما حرم درمانی ست! ◾️رباعی دوم قربانِ ضریح و پنجره فولادت آرامشِ ماست صحنِ گوهرشادت خواندی و دوباره آمدیم آقا جان معلومه كه ما نرفته‌ایم از یادت! ◾️رباعی سوم من آمده ام حضرتِ خورشید سلام در محضرِ تو ای گلِ توحید سلام لبخند ضریحِ تو مرا درمان است با حالِ خراب و پُر ز امید سلام! ◾️رباعی چهارم از درد پُرم ،دل نگران و خسته در باغِ حرم لب به دعا آهسته از دل گره ای زدم به زلفِ ضریحت تا بند زنی به این دلِ بشکسته! ◾️رباعی پنجم آن لحظه اگر بهانه می گیرد دل پروازِ کبوترانه می گیرد دل از رافتِ چشمانِ تو در صحنِ حرم_ هی وعده ی آب و دانه می گیرد دل! ◾️رباعی ششم پَر میکشد این دل به هوای حرَمت دستانِ تهیِ من و لطف و کرمت گر گوشه نگاهی به منِ خسته کنی زر می شوم از ذره ی خاکِ قدمت! ◾️رباعی هفتم من آمده ام که سر به راهم بکنی با دیده ی لطفِ خود نگاهم بکنی هر بار پناه دادی بی آنکه نگاه_ بر دفترِ پُر جرم و گناهم بکنی! ◾️رباعی هشتم از بس به شما عشق و ارادت دارم از خاکِ رَهت دخیلِ حاجت دارم دیدی چه کبوترانه می آیم من چون سخت به آب و دانه عادت دارم! ◾️رباعی نهم من تجربه کردم همه احسانت را آن زمزمِ قطره های بارانت را اینها همه از عنایتِ فاطمه(س)است بر دست گدا سپرده دامانت را! ◾️رباعی دهم ای کاش نظر کرده ی قرآن باشم راویِ حدیثِ سبزِ جانان باشم این نذرِ من است تا نفس می آید يک عبدِ مطيع راه سلطان باشم! ◾️رباعی یازدهم این آتشِ جانِ من و این حسِ غریب این قلبِ خزانِ من و این حسِ غریب ای حضرتِ خورشید تو که آگاهی از_ این دردِ نهانِ من و این حسِ غریب! ◾️رباعی دوازدهم از فرط گناه بارِ غم آوردم ناچار پناه بر حرم آوردم آنجا كه به كاه كوه را ميبخشند بيچاره منم كه باز كم آوردم!
زبانحال مادرِ عباسم و عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم نامِ من ام البنینِ خادمه است قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته ام هرگز از دامانِ او دستم نمی گردد رها ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین کربلایش محشری بر پا نماید در زمین سر نهم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارد صفا و از حسینش اعتبار نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند آفتابی جز نبی و یاس و حیدر نیستند هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول!