eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
دوتایی بار اولمان بود می رفتیم مکه. می دانستیم اولین بار که نگاهمان به خانه کعبه بیفتد سه حاجت شرعی ما برآورده می شود همان استاد تاریخ گفت «قبل از دیدن خانه کعبه اول سجده کنید بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید سر از سجده بردارید» زودتر از من سرش را آورد بالا به من گفت «توی سجده باش. بگو خدایا من و کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن خرج امام حسین کن» وقتی نگاهم به خانه ی کعبه افتاد گفت «ببین خدا هم مشکی پوش حسینه» خیلی منقلب شدم حرف هایش آدم را به هم می ریخت. کل طواف را با زمزمه روضه انجام می داد طوری که بقیه به هوای روضه هایش می سوختند در سعی صفا و مروه دعاها که تمام می شد روضه می خواند دعای جوشن می خواند یا مناجات حضرت امیر و من همراهیش می کردم بهش می گفتم« باید بگیم خوش به حالت هاجر! اونقدر که رفتی و اومدی بالاخره آب برای اسماعیلت پیدا شد کاش برای رباب هم آب پیدا می شد!» انگار آتشش زدم بلند بلند شروع کرد به گریه کردن . موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم نیمه های راه بریده بودم و دم به دقیقه می نشستم شروع کرد مسخره کردن که «چه زود پیر شدی! یا تنبلی می کنی؟» بهش گفتم «من با پای خودم میام هر وقت بخوام می شینم.بمیرم برای اسرای کربلا مردای نامحرم بهشون می خندیدن» بد با دلش بازی کردم. نشست سرش را زیر انداخت و روضه خوانی اش گل کرد. در طواف دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم با آب و تاب دور و برم را خالی می کرد تا بتوانم حجر الاسود را ببوسم. کمک دست بقیه هم بود خیلی به زوار سالمند کمک می کرد مادر شهیدی با دخترش آمده بود طواف و کارهای دیگر برایش مشکل بود دخترش توانایی بعضی کارها را نداشت خیلی هوایشان را داشت از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس گرفتن از مادر و دختر. یک بار وسط طواف مستحبی شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه می کنند. مگر ظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟ یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا من را کشید کنار و گفت «صدقه بذار کنار اینجا بین خانم ها صحبت از تو شوهرته که مثل پروانه دورت میچرخه» از این نصیحت های مادرانه کرد و خندید و گفت «این که میگن خدا در و تخته رو به هم چفت میکنه نمونه‌ش شمایین!» دائم با دوربینش چیلیک چیلیک عکس می گرفت بهش اعتراض می کردم «اومدی زیارت یا عکس بگیری؟» یک انگشتر عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن هک شده بود «یا زهرا» در مکه هدیه داد به شیعه ای یمنی. وقتی رفتیم مکه گفت «دیگه دوست ندارم بیام، باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه». کلا نه تنها مکه یا جاهای دیگر در خانه همکاری می کرد که وصل شود به اهل بیت، خاصه امام حسین. یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعد بهش عشق و علاقه پیدا کنم همین کارهایش بود دیدم دیوانه وار هیئتی است. همه دوست دارند در هیئت شرکت کنند ولی این که چقدر مایه بگذارند مهم است. اولین حقوقی که از سپاه گرفت ۲۵۰ هزار تومان بود رفت با همه آن کتیبه خرید برای هیئت از پرده فروشی ریش ریش های پایین پرده را خرید و به کتیبه ها دوخت و همه را وقف هیئت کرد پاتوق اش پاساژ مهستان بود. روی شعر پیدا کردن برای امام حسین خیلی وقت می گذاشت. شعارش این بود «ترک محرمات،رعایت واجبات و توسل به اهل بیت» موقع توسل شعر و روضه می خواند گاهی واگویه می کرد. اگر دو نفری بودیم که بلند بلند با امام حسین صحبت می کرد اگر کسی هم دور و برمان نشسته بود با نجوا توسلش را جلو می برد. بیشتر لفظ ارباب را برای امام حسین به کار می برد عاشق روضه های حاج منصور بود ولی در سبک سینه زنی بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد . .....