eitaa logo
عاشقان شهید بهنام محمدی
141 دنبال‌کننده
59.7هزار عکس
33.1هزار ویدیو
458 فایل
عاشقان شهید بهنام محمدی راد مسجد سلیمان مزار شهدای گمنام به یادشهیدان محمدحسین فهمیده.سعید طوقانی. علیرضا کریمی. مهرداد عزیز الهی.مصطفی کاظم زاده.احمد علی نیری.رضا پناهی 28 / 7 /1359 شهادت خرمشهر 1345/11/12 تولد خرمشهر @MOK1345 @MOK1225
مشاهده در ایتا
دانلود
سید: 🎤▪️دنیای فانی.... ➰➰➰➰➖➰➰➰➖➰➰➰ یک شبی درخواب دیدم مرگ را. تن، جدا کردند ساز وبرگ را🌴 کل عالم در برم تاریک شد. خانه عقبای من باریک شد🌴 سربرآوردم به سنگی سخت خورد. جان شیرین از تن خاکیم برد🌴 با خودم گفتم که ای یار عزیز. از چه رو این خانه ام تنگ است و تیز؟ میزدم فریاد آزادم کنید. زین قفس بشکسته و شادم کنید🌴 جمع یاران دیده ام رفتند و من. مانده ام تنها بر این افتاده تن🌴 تازه فهمیدم که عمرم شد تمام. داد میزد پیک مرگم این پیام🌴 ای بشر، برگو چه آوردی کنون. بهر این ره، توشه آوردی کنون؟ 🌴 گفت اینجا خانه ی عقبای توست. گر که خوبی، همنشینت خوبروست🌴 گر که بد باشی بدی یارت شود. با بدان دایم سر و کارت شود🌴 گفت ای مرد غریب بینوا. بهراین ره، بغچه ات را برگشا🌴 تا ببینم آنچه در انبان توست. سر فرود آور که سر دادن نکوست🌴 سر بر آوردم نگاهش خیره کرد. با نگاهش یک جهان را تیره کرد🌴 گفتم آری توشه ام "مال"من است. هستی ام در بند امیال من است🌴 روزها چون جاهلان، سرگرم کار. کار میکردم دمی در آن دیار🌴 روز وشب در فکر مال اندوزی ام. گشته سیم و زر، به عالم روزیم🌴 عاقبت، کارم به جایی می رسد . فکر زایل، گشته از هر نیک وبد🌴 گفت آن مرد غریب ای نیک خوی. توشه ی رنگین تری زین ره بجوی🌴 اینکه گفتی جمع کردی سیم و زر. مانده آنجا تا شود بهر پسر🌴 سالها کارت دروغ وجنگ بود. فکردنیا پهن وعقبا تنگ بود🌴 کار دنیا جز سرابی بیش نیست. راحتی هایش به جز تشویش نیست 🌴 بر خودت آیی که گردد دیر و زود. قوتی در این تن مسکین نبود🌴 می رسد روزی که دیگر دیر شد. این تن خاکی به غم، زنجیر شد🌴 این بگفت و از بر من دور شد. بعد او این تن دگر رنجور شد🌴 دیدم او رفت و شدم بی غمگسار. از خودم شرمنده، وز او شرمسار🌴 هر چه کردم کار دنیا بود وبس. کارها یی که نگردد دادرس🌴 مالها اندوختم اما چه سود. بهر وراثم همه بازیچه بود🌴 هر چه را اندوختم بر باد رفت. بعد دفنم وارث من شاد رفت🌴 تازه فهمیدم که دنیا هیچ بود. تن بباید از تعلقها زدود🌴 گفت بر من آن خردمند دلیر. زانکه در خواب آمدم پندی بگیر🌴 اینکه در خواب توام هشداهاست. بار ردیگر فرصت دیدارهاست🌴 حال،چون روزی اسیرش میشوی. طعمه ی چنگال تیزش میشوی🌴 کار دنیا را به اهلش واگذار. با جهازی پر در این ره پاگذار. 🌴 صالحی .
. پند و اندرز خوانیِ استاد مرحوم که «19 آذر ماه 1398» در جوار رحمت حق آرام گرفت. روح آن عزیزِ سفر کرده و همۀ اسیران خاک شاد، به برکت صلوات و فاتحه ای..•✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بگفتا با جوان آن پیر خسته مشو غره به خود کین سان نمانی غرورِ نوجوانی کرده مستت تو رنج روزِ پیری را ندانی کنون تو نوجوانی را نگه دار از این دُرّ گران کن قدر دانی تبه منما جوانی را به غفلت که این نعمت بوَد بی مثل و ثانی هر آنچه از جوانیِ تو بگذشت نخواهد بازگشتن بر تو آنی برایِ بهره برداری زِ عمرت جوانی بهتر است از هر زمانی تو را تا قدرت و نیرو به کف هست عبادت کن خدا را تا توانی .👇
. غزلی زیبا از صائب تبریزی در احوالات پیری بر من از پيري سراي عاريت زندان شده است زندگي دشوار و ترک زندگي آسان شده است خواب من بيداري و بيداريم گشته است خواب منقلب اوضاع من از گردش دوران شده است دل ضعيف و مغز پوچ و خلق تنگ و فهم کند اشتها کم، حرص افزون، معده نافرمان شده است چشم کند و گوش سنگين، دست لرزان، پاي سست جاي دندان جانشين گوهر دندان شده است مي رود آب از دهان و چشم من بي اختيار کشتي بي لنگرم بازيچه طوفان شده است رعشه برده است از کفم بيرون عنان اختيار زين تزلزل، خانه معمور تن ويران شده است عمر گرديده است از قد دو تا پا در رکاب زندگي زين اسب چوگاني سبک جولان شده است هر رگي در پيکر زار من از موي سفيد چون چراغ صبحدم بر زندگي لرزان شده است قامتم گشته است از بار گنه خم چون کمان آه چون تير خدنگ از سينه ام پران شده است کرده دلسرد از حياتم برگريزان حواس زين خزان بي مروت گلشنم ويران شده است در کهنسالي مرا کرده است صيد خويش حرص جسم من در زندگاني طعمه موران شده است گوي سر در فکر رفتن نيست از ميدان خاک قامت خم گشته ام هر چند چون چوگان شده است رفته جز ياد جواني هر چه هست از خاطرم طاق نسيان قامتم هر چند از دوران شده است ريشه طول امل هر روز مي گردد زياد از خزان هر چند نخل قامتم لرزان شده است چون کنم کفران نعمت، کز گراني هاي گوش عالم پر شور بر من شهر خاموشان شده است صبح محشر نيست گر موي سفيد من، چرا صائب اوراق حواسم نامه پران شده است؟ ✍ ‌...........................................................
. بگو با هرکه در تاریکی دنیا شده محصور "وَ مَن لَم یَجعَلِ اللهُ لَهُ نورًا، فَما مِن نور" جهان مانند بازار است و سودش را کسی برده که - با هرقیمت - از یاد خدا یک‌دم نباشد دور همیشه خوب سهم خوب و بد هم سهم بد باشد جهان شد برقرار از روز اول با همین منشور یقین در آسمان‌ها شهره خواهد شد هر آن‌کس که بماند در زمین از دیده‌ی نامحرمان مستور کلام عبد چیزی جز "سَمِعنا و اَطَعنا" نیست زمانی که به او از جانب رب می‌رسد دستور من از "والله یَهدی مَن یَشا" این‌گونه فهمیدم که بی‌اذن خدا حتی هدایت هم نشد منظور اگر در خانه‌ی دل شد چراغ یاد او روشن نه تنها در زمین، در آسمان هم می‌شوی مشهور «وَ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ بَطْنِهِ وَ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ رِجْلَيْنِ» کدامین نعمت او کرده ای‌انسان تو را مغرور؟ یقیناً چیزی از چشم خدا پنهان نخواهد ماند سر سنگ سیاهی در دل شب، رفتن یک مور جهان مثل کویری پر سراب است و بشر تشنه کجا از دیدن باده شود سرمست یک‌مخمور؟ اگر نوح است در کشتی، اگر یونس به بطن حوت اگر عیسی‌ست در معراج، اگر موسی به کوه طور "وَ لِله یُسَبِّح فی‌السماواتِ و فی‌الارضِ" اگر بر دار شیپور اناالحق می‌زند منصور خداوندا نصیب ما مکن جز رستگاری را در آن ساعت که اسرافیل دارد می‌دمد در صور خدایا بی‌نهایت دوستت دارم که می‌دانم که با محبوب خود روز قیامت می‌شوم محشور ✍ .
دنیای فانی برادر جان! اجل در هر نفس با ماست، باور کن                                                                    نشان مرگ در هر عضو ما پیداست، باور کن                         رفیقان را وفایی نیست در دنیا ولی بشنو                                                                             از آنان بی وفاتر با تو این دنیاست، باور کن اگر خلق جهان گردند یار آدمی، بالله                                                                                   چو انسان از خدا گردد جدا، تنها ست، باور کن گنه بسیار کردی و نمی دانی پس از مردن                                                                     هزارت شیون و فریاد و واویلاست، باور کن تو در دریای هستی، روز اوّل قطره ای بودی                                                                     کنون درحرص سیم و زر دلت دریاست،باورکن بزرگ عالمت دیدم ولی از بس شدی کوچک                                                                          تو گشتی بنده و دنیا تو را مولاست، باور کن بنای خانة آمال کردی بر پل دنیا                                                                                      سرای جاودانت عالم عقباست، باور کن به روی کوه سیم و زر گرسنه می بری بر سر                                                                     کجا؟ کی سیر خواهی شد،خدا داناست،باور کن ز قصر و باغ و مال و ثروت و املاک و آبادی                                                                            به وقت کوچ کردن یک کفن با ماست باورکن