فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞عشاق الرضا علیه السلام
اگر آواران قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس نام تو را برده
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
مداحی_آنلاین_کاشکی_اربعین_با_دست_ساقی_محمد_فصولی.mp3
8M
🔳 #استودیویی احساسی #اربعین
🍃کاشْکی اَربَعینْ با دَسْتِ ساقی
🍃مهمونَمْ کُنی چایِ عَراقی
🎙 #محمد_فصولی
🍃💔
64bbc83ba4db1163e02e69e7_7901374606796648653.mp3
24.94M
✅ از اون قدیما نگاه گرمت...
▶️ #زمزمه
💢 #امام_حسین علیه_السلام
✴️ کربلایی مجتبی رمضانی
🔸🔹🔸
از اون قديما، نگاه گرمت، همش به من بود
همه حواست، به حال و روزِ، من و حسن بود
مىشِستى پاى بسترم، مادرونه
مىذاشتى آب بالا سرم، مادرونه
با اينكه من بزرگترم، ولى خواهر
هميشه بودى ياورم، مادرونه
هر جا رفتم پا جاى من گذاشتى
زندگيتو به پاى من گذاشتى
بچه هاتم براى من گذاشتى
خيلى هستم، مديون تو
زینب زینب، قربون تو
" زينب زينب "
مىبينى پيشت، چه جورى دنيا، خجالتم داد
به خاطر من، تن پسرهات، زير پا افتاد
حالا بيام به خيمه ها، با چه رويى
بيام حرم با اين دو تا، با چه رويى
چه جورى چشم تو چشم بِشم، با تو آخه
سر بگيرم پيشت بالا، با چه رويى
بين ميدون كه چشماشونو بستم
خيلى شرمندتم كه زنده هستم
مونده دو تا امانتت رو دستم
معصومانه، خسته، آروم
هر دو خوابن، روى زانوم
جوونا نیستن، منم که دیگه، عبا ندارم
چه جورى تنها، دو تا شهيدُ، حرم بيارم
توو خيمه ها سقا بايد، كه بمونه
وگرنه دشمن حرمو، مى سوزونه
ببين برادرت داره، پسراتو
كشون كشون به خيمه ها، مىرسونه
اى كه يک عمره كه هوامو دارى
ميشه بازم بياى براى يارى
لااقل تو يكيشونُو بيارى
گلهاتو از، ريشه كندن
حالا دارن، بهت مىخندن
" زينب زينب "
نوحه ی حضرت رقیه س #زنجیرزنی #واحد
یتیمی درد جگر سوز و، درد بی درمان
یتیمی خون جگر خوردن، زاری دوران
اسیری درد نفس گیر و،سینه ی سوزان
اسیری یعنی زمین خوردن،با تن بی جان
کف پاها آبله داره، زخمی و خونه
کبوده پهلوی این دختر، بر لبش جونه
زمین گیر و خسته و عاجز، در شب تاریک
میخواد پاشه راه بره اما، آخ نمی تونه
آه و واویلا از یتیمی
آه و واویلا از غریبی
آه و واویلا از اسیری
یه گوشه با گریه و هق هق، با خودش گیره
چرا بابایم سراغی از، من نمی گیره
براش مهمون اومده امشب،وقت پروازه
یه کم لبخند رو لبش اومد، وقتی می میره
بیا بابا جان به قربانت، در کجا بودی
چرا بابا از من تنها، تو جدا بودی
بابا گفتن در سفر هستی، برمی گردی زود
ولی دیدم با عمو روی، نیزه ها بودی
آه و واویلا از یتیمی
آه و واویلا از غریبی
آه و واویلا از اسیری
سر خونین آمدی پیشم، آمدی بی پا
فقط بابا با تو می گویم عقده ی دل را
سرت را امشب مثه مادر،در بغل گیرم
نشد گر آغوش بگشایی، نازنین بابا
کتک خوردم بر زمین خوردم، آخ زانویم
ببین بابا زخمی دستم ، سوخته گیسویم
کف پاهایم پر از تاول، شد به صحراها
ببین بابا مثل زهرا شد ،زخم پهلویم
آه و واویلا از یتیمی
آه و واویلا از غریبی
آه و واویلا از اسیری
سه ساله دختر کتک خورده، آه و واویلا
رقیه از بی کسی مُرده، آه و واویلا
بابا امشب کنج ویرونه، آه و واویلا
اومد اون و با خودش برده، آه و واویلا
لالا لالا دختر بابا ، ای رقیه
لالا لالا دختر زیبا، ای رقیه
شدی راحت از غم دنیا، ای رقیه
لالا لا دختر تنها، ای رقیه
آه و واویلا از یتیمی
آه و واویلا از غریبی
آه و واویلا از اسیری
#هادی_همتی
#رقیه #خرابه #زنجیرزنی #واحد
4_5969886026112434525.mp3
7.54M
#نوحه مران یک دم ساربان اشتر
مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل!
بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل
مرا ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان
مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان!
مران ناقه که گویم من درد دل با این پیکر عریان
بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مایل
بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر!
از آن ترسم ساربان امشب آید و برد دستش از پیکر
ندارد چون طاقتی دیگر مادرم زهرا باب من حیدر
در این صحرا ای شترداران ماندم آسان و رفتم مشکل
شتربانان رحم بنمایید بر دل لیلا بر من مضطر!
که دارد او درد دل بسیار بر سر نعش نوجوان اکبر
چه سازم با مادر اکبر میکند هر دم خاک غم به سر!
.
سَر آوردند...
برای دختر آوردند...
سَری بدون عمّامه...
بُریده حنجر آوردند...
ای وای ای وای ای وای
گُل آوردند...
برای بلبل آوردند...
میان خون و خاکستر...
کبود و پَرپَر آوردند...
ای وای ای وای ای وای
شب خرابه...
دخترکی دلش کبابه...
سَر بُریده ای برایش
بدون پیکر آوردند...
ای وای ای وای ای وای
لالا لالا...
بغل گرفته بابا را...
داره میبوسه رگها را...
بگو که محشر آوردند...
کجا بودی؟
چرا ز ما جدا بودی؟
میشد یه چند شب زودتر..
تو را که آخر آوردند...
ای وای ای وای ای وای
کتک خوردم...
بابا تو هر نَفَس مُردم...
رقیه تو اسیر کردن...
میان لشکر آوردند...
می لرزیدم
جون خودت می ترسیدم
بابا کشیدن از گوشم
گوشواره مو در آوردند
ای وای ای وای ای وای
موهام رو ببین...
بیا و زانوهامو ببین...
کف پاهام...فدای سَرت
تو را که دیگر آوردند...
نمی تونم...
بدون تو نمی مونم...
بریم که وقت پروازه...
برای من پَر آوردند...
ای وای ای وای ای وای
#هادی_همتی
#رقیه #واحد #شور
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
عقب موندم از قافله
آبله دردسر بود
وقتی زمین می خوردم
برام یه جور خطر بود
یکی اومد، یه مرد نا نجیبی
که خشم شعله ور بود
می زد منو، کشون کشون می برد منو
ناله زدم گفتم نزن
گمون کنم که کر بود...
آبله دردسر بود...
تا که رسیدیم قافله
رسید کنار حرمله
اونم اومد سراغم
میخواست به قصد کشتن
بر بدنم بکوبه
اینجا دیگه، عمه جونم سپر بود
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
به جای همه، عمه جونم کتک خورده
خیلی عجیبه، که خواهرت هنوز نمرده
به جون خودت، من نتونستم راه برم
عمه زینب ، منو بغل کرده و برده
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
به آخر خط، اگر رسیده ام بابایی
از تو چه پنهون، دیگه بریده ام بابایی
میخوای بیایی، بیا که مهلتی نمونده
اخر امشب، دیگه شهیده ام بابایی
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
شوم فدایت، سر بریده آمدی تو
موی پریشون، سختی کشیده آمدی تو
بیا عزیزم، بیا در آغوش رقیه
چرا قشنگم، رنگ پریده آمدی تو
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
خوب کاری کردی، که اومدی سراغ دختر
خوب کاری کردی، که اومدی در شب آخر
همسفرم باش، بیا با هم بریم از اینجا
تا آسمونا، پر بکشیم مثل کبوتر
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
یا ابتاه یا ابتاه یا حسین
#هادی_همتی
#رقیه #شام #زمینه